نگارنده، با نظرى به درونْمایه کتاب احیاء علوم الدین نوشته ابوحامد غزالى (متوفى 505 هجرى)، به شروط اعتبار حدیث مى پردازد که غزالى در کتاب دیگر خود «المستصفى» بیان کرده است. آنگاه برخى از احادیث کتاب احیاء العلوم را بر آن اساس ارزیابى کرده و ضعف آن احادیث را نتیجه مى گیرد. نگارنده، کلمات محدّثان اهل تسنّن ـ مانند ابن جوزى، زین الدین عراقى و جلال الدین سیوطى ـ در مورد اعتبار احادیث غزالى را نقل مى کند و یکى از مبانى او ـ یعنى وجوب حُسن ظنّ به تمام صحابه و اعتماد کامل به آنان ـ را نقد و بررسى مى کند.
روایات تحریف نما، ابهام در تاریخ تدوین قرآن کریمـ از نظر برخی ـ ، وجود روایاتی که درباره تشبیه رخدادهای کلان امت اسلام به وقایع امت های پیشین است، و عدم یادکرد نام معصومان(ع) در الفاظ قرآن، مهم ترین عوامل پیدایش اذعان به تحریف قرآن به شمار می روند. در این میان، آنچه بیش از سایر عوامل قابل تامل و بررسی است، وجود روایاتی ـ به ظاهرـ دال بر تحریف قرآن در میان کتب گوناگون است که برخی از آن ها بیش از سایر منابع اهمیت و اعتبار دارند. این پژوهش، بر آن است تا فارغ از بررسی های انجام شده سندی و اِسنادی، به بررسی متنی روایات مورد استفاده تحریف گرایان در کتاب کافی بپردازد. گام نخست این مقاله به استخراج تمامی این روایات ـ به ظاهر مرتبط با تحریف ـ که حدود هشتاد روایت از کتاب کافی است، اختصاص یافته و در ادامه محل نزاع در هر روایت تبیین شده و پس از نقد و بررسی دقیق و مستند تک تک این روایات، دسته بندی نهایی ارائه شده است. شواهد درون متنی، سیاق روایات، قراین برون متنی و سخنان دانشمندان اسلامی دست مایه ما در این نقد و بررسی-ها است. در این تحقیق معلوم می شود که مقصود مرحوم کلینی از نقل هیچ یک از روایات یاد شده از کتاب کافی، بیان تحریف قرآن به زیاده و یا نقصان نبوده است، از این رو، ادعا و اتهام تحریف به ثقه الاسلام کلینی باطل بوده وکتاب گران سنگ حدیثی کافی روایتی دال بر تحریف قرآن ندارد.
قرائتی از سوره عصر که مغایر با قرائت های معتبر قرآن کریم می¬باشد به امیر مؤمنان (ع) نسبت داده شده است، از آن جهت که این قرائت در بردارنده اضافه¬هائی بر سوره عصر است، پذیرش آن به معنای حذف بخش¬هائی از قرآن کریم است، بررسی اسناد دو روایتی که این قرائت را به امام (ع) نسبت می¬دهد، بیانگر این است که این روایات از جمله اخبار آحاد است و جز توسط یک راوی مجهول الحال نقل نشده است، ابو اسحاق سبیعی تنها کسی است که روایت را از آن راوی نقل کرده است، روایت¬های ابو اسحاق از جهت عدم تصریح به سماع و تحدیث و نیز تدلیس او مورد نقد جدی رجالیان و محدثان قرار دارد، علاوه بر آن ابو اسحاق در سال¬های پایانی عمر از حافظه مناسبی برخوردار نبوده است، قرائت منسوب همراه با اختلاف نیز نقل شده است به گونه¬ای که این اضطراب و آن اخلال در سند، پذیرش آنرا ناممکن می¬سازد.