آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۱

چکیده

متن

بررسی روایا ت تحریف سوره نسا
چکیده
شبهة تحریف قرآن کریم از دیر زمان مطرح بوده و پیوسته مورد انکار و رد علما و محققین بزرگ اسلام بوده است، جز برخی گروه‌ها یا افرادی که به دلیل آشنایی اندک با اصول و پایه‌های عقاید اسلامی شبهه را مهم دانسته و خواسته‌اند به گونه‌ای آن را توجیه کنند. منشأ این شبهه برخی از اخباری است که در کتب روایی اهل سنت و شیعه درج شده است که به ظاهر تحریف کلام الهی را می‌رساند، لکن این دسته از روایات در مواردی قابل تأویل بوده و تعداد کثیری از این اخبار نیز به لحاظ سندی از ناحیة غلات، مجاهیل، ضعفا و غیرثقات بوده، بدین جهت نزد محدثان بزرگ شیعه فاقد اعتبار و حجیت است. در این مقاله سعی شده با بررسی دلالی و سندی مهم‌ترین روایت تحریف، یعنی تحریف سورة نساء و به خصوص آیة سوم آن که در آن ادعای حذف ثلث کلام الله شده، صیانت و سلامت لفظی قرآن، مستند شود.
کلید واژه ها: تحریف قرآن، اخبار تحریف، بررسی روایات.
بررسی اجمالی تحریف و وقوع آن در قرآن:
الف )تحریف و اقسام آن:
وا ژة تحریف از ریشة «حرف» به معنای کناره‌گیرى، عدول و تغییر شئ است. از این‌رو در قرآن کریم آمده است «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ»1 تحریف کلام نیز به معنای تغییر دادن، کنار زدن کلام از موضع طبیعی و مقصود واقعی آن است.2
در اصطلاح نیز تحریف به چند معنا آمده است:
1. تحریف در دلالت کلام یا تحریف در معنى؛ یعنی تفسیر و تأویل ناروا به گونه‌2. ای که لغت،3. وضع و قرینه‌4. ای بر آن دلالت نداشته باشد وتنها بر طبق میل خود،5 آن را تفسیر و تأویل نموده باشند. از این‌6. رو اینگونه تأویل غیر مستند را تأویل باطل و تفسیر به رأی شمرده‌7. اند.3 نظیر آیة شریفه که درباره برخی از یهودیان نازل شده است «مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ»4 در وقوع چنین تحریفی اختلافی نبوده و در برخی از روایات از چنین تحریفاتی به شدت منع شده است که از آن جمله خبر کلینی در کافی با اسناد خویش از امام باقر علیه السلام است که آن حضرت در نامه‌8. ای به سعد‌9. الخیر چنین می‌10. نگارند: «وکان من نبذهم الکتاب أن أقاموا حروفه حرفوا حدوده فهم یروونه لا یرعونه،11. والجهال یعجبهم حفظهم للروایه والعلماء یحزنهم ترکهم للرعایه؛ آنان با حفظ حروف و الفاظ کتاب خدا و تحریف معانی و احکام آن،12. آن را پشت سر انداختند،13. آنان قرآن را می‌14. خوانند،15 برای دیگران نقل می‌16. کنند ولی احکام آن را مراعات نمی‌17. کنند. نادانان از خواندن و نقل آیات قرآن خوشحالند لکن عالمان و دانشمندان از اینکه احکام و حدود قرآن رعایت نمی‌18. شود غمگینند»5
تحریف قرائی در حروف یا حرکات وکلمات قرآن بدون تغییر معنای آن؛ که مربوط به مصاحف و علت اختلاف قرائات است، اگرچه قرائاتی در مورد قرآن گفته شده؛ ولی همواره قرائت ا صل، رایج بوده است.6
تحریف و کم و زیاد شدن یک آیه از قرآن به شرط آنکه موجب تغییر در قرآن منزل نگردد و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز آن آیه را خوانده باشند؛ تحریف به این معنی و خصوصیات یاد شده در مورد قرآن گزارش شده است. به عنوان نمونه «بسمله» از جمله آیاتی است که به اتفاق مسلمین، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قبل از هر سوره جز سوره توبه آن را قرائت می‌نموده است. لکن بین علمای اهل سنت اختلاف است که آیا این آیه از قرآن است یا خیر. جمعی از ایشان گفته‌اند که این آیه جزو قرآن نیست، بلکه پیروان مالک خواندن آن را در نماز های واجب قبل از سورة حمد مکروه می‌دانند، مگرآنکه بسمله را به قصد پرهیز از مخالفت با دیگر مسلمانان قبل از «حمد» در نماز بخوانند که در این صورت مکروه نخواهد بود و جمعی دیگر قائل شده‌اند که بسمله جزئی از قرآن است و شیعه اتفاق نظر دارد بر اینکه بسم الله جزو تمام سور قرآن است بجز سوره توبه.7
تحریف به زیاده، بدین معنا که کلمه، آیه و یا سوره‌ای غیر الهی در قرآن ثبت شده باشد. از ابن مسعود روایت شده است که برخی کلمات را به عنوان تفسیر در خلال آیه می‌آورد تا مراد آیه را روشن‌تر سازد چنانکه در آیه تبلیغ جمله «إن علیا مولی المومنین» را زیاد نموده است و آیه را چنین می‌خواند: «یأَیها الرسول بلغ ما أُنزل إلیک من رّبک– ان علیا مولی المومنین – و إن لّم تفعل فما بلّغت رسالته‏»8 تحریف بدین معنا به اجماع تمام مسلمین باطل، بلکه بطلانش نیز از ضروریات است.9
تحریف به نقیصه و کاستن حرف، کلمه، آیه و یا سوره‌ای از قرآن؛ در این خصوص برخی گمان برده‌اند قرآن بیش از اندازه موجود بوده است و یا به جهت سهو و اشتباه و یا به عمد از آن کاسته شده است – تحریف به این معنا همان مطلب اختلافی است که گروه اندکی آن را پذیرفته‌اند و جمع زیادی منکر آن شده‌اند . به دلیل برخی اخبار اهل سنت که « حشویه »10 آن را روایت نموده‌اند – و نیز اخباری از شیعه که « اخباریون»11 بدان دامن زده‌اند مساله کاستی از قرآن مطرح شده؛ ولی اجماع امت اسلامی بر آن است که هرگز چیزی از قرآن کاسته نشده است.12 شایان ذکر است که چنین تحریفی بیشتر محل نزاع در بررسی روایات تحریف سورة نساء با قائلین به تحریف است.
ب) دلایل صیانت قرآن از تحریف:
در آغاز به بررسی آیات و سپس دیگر دلایل پرداخته می‌شود:
آیة شریفة«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»13 این آیه متضمن ضمانت و وعده الهی بر حفظ قرآن از هر گونه تحریف است و وعده الهی تخلف ناپذیر است. خداوند متعال در آیه شریفه با چند تأکید و سیاق حصر، به صراحت بیان داشته است که قرآن از هر گونه دستبردی مصون است.
آیة شریفة «وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ»14 در آیه تمام اقسام باطل از قرآن نفی شده است که مستلزم نفی هر گونه تحریف از قرآن و مصون بودن آن از هر گونه آسیب، تغییر و بطلان نیز هست.15
حدیث ثقلین که فریقین آن را نقل کرده‌اند؛ «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا أبد»16 و در آن بر تمسک به قرآن، دستور داده شده و لازمه وجوب تمسک همیشگی به قرآن، عدم تحریف آن است.17
روایت عرض امام صادق علیه السلام که فرمودند: «کل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف»؛ هر حدیثی که با کتاب خدا موافقت ندارد زینت شده و (دست ساز) است.18 طبق حدیث مذکور، قرآنی که معیار و مقیاس حق و باطل است چگونه ممکن است خود تحریف شده باشد درحالی که امام صادق علیه السلام آن را برای همیشه به عنوان معیار میزان حق و باطل بیان می‌نماید.19
اعجاز قرآن؛ اعجاز امری مسلم و قطعی است و قرآن در موارد متعددی دعوت به تحدی نموده است.20 از این‌رو علمای اسلامی مساله اعجاز قرآن را دلیلی بر رد شبهه تحریف دانسته‌اند چرا که احتمال زیادت، آنگونه که برخی از خوارج گفته‌اند که سورة یوسف تماما بر قرآن افزوده شده است، چون یک سرگذشت عاشقانه است و جایی در قرآن ندارد؛ یا کاستن، آنگونه که عبدالله بن مسعود گمان برده است که دو سورة معوذتین، دو دعای مبطل السحرند و جزو قرآن نیستند، دربارة قرآن به کلی منتفی است؛ زیرا لازمه آن امکان هماوردی با قرآن است و آیا بشر را یارای آن است که همانند قرآن بیاورد به گونه‌ای که هرگز با آن تفاوتی از حیث فصاحت و بلاغت و بیان و محتوی نداشته باشد؟21
6. رخصت ائمه بر قرائت هر یک از سور در نماز؛ فقهای شیعه بر آن هستند که نمازگزار در نمازهای واجب پس از قرائت سوره حمد می‌بایست یکی از سوره‌های دیگر قرآن را به شکل کامل و صحیح بخواند. از طرفی ائمه اجازه بر قرائت هر یک از سوره‌های قرآن را پس از حمد داده‌اند در نتیجه اگر قرآن تحریف شده بود با رخصت ائمه منافات داشت؛ چرا که هر گونه نقصان یا زیادی در سور قرآن در هنگام قرائت در نماز موجب بطلان نماز خواهد شد و اگر ائمه احتمال تحریف در سور قرآن را می‌دادند آن را متذکر می‌شدند و بر مدعیان تحریف لازم بود که سوره‌ای را که احتمال تحریف در آنها بوده در نماز بخوانند، زیرا اشتغال یقینی نیازمند برائت یقینی است و اگر احتمال تحریف را در همة سور می‌دادند از خواندن همة آنها پرهیز می‌نمودند درحالی که اجازه بر قرائت تمام سور دلیلی بر عدم تحریف آنها است.22
7 .گواهی تاریخ؛ قرآن از روز نخست مورد عنایت همگان به ویژه مسلمین بوده و هست. نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله شخصا حافظ قرآن بوده و پیوسته دستور حفظ، ثبت و ضبط آن را می‌دادند و مسلمین موظف بودند آن را ثبت و حفظ نمایند و بدین منظور از آن نسخه‌های متعدد تهیه می‌کردند و در خانه‌های خویش در میان صندوق یا کیسه‌های مخصوص نگهداری می‌کردند. از همان زمان مساله حفظ قرآن رواج یافت و عده بی‌شماری به عنوان حافظان قرآن پیوسته در میان جوامع اسلامی جایگاه بلندی یافتند و علاوه بر ثبت و ضبط قرآن در مصاحف، نسخه‌های متعددی تهیه و در سراسر بلاد اسلامی منتشر نمودند. چگونه ممکن است با چنین اهتمام وافری در تمامی اعصار و مکان‌ها از ناحیه مسلمین و حراست از کتاب آسمانی این کتاب هدایت‌گر دچار تغییراتی شده باشد؟23
بررسی دلالی و سندی روایات تحریف آیات سوره نساء:
سوره نساء به لحاظ اهمیت اخبار تحریف در خصوص آن، مورد بررسی محققان بوده است. در این سوره حدود شصت روایت از سوی مدعیان تحریف، ذیل نوزده آیه؛ 3، 24، 47، 42، 59، 54، 66، 65، 64، 63، 79، 94، 135، 137، 163، 166، 168، 170 و 174 وجود دارد که بررسی تفصیلی اهم آنها چنین است:
آیة سوم:
در آیه سوم سوره نساء: «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تَعْدِلُوا» روایت به شرح ذیل است که:
یشبه القسط فی الیتامی نکاح النساء ولا کل النساء یتامى، فهو مما قدمت ذکره من اسقاط المنافقین من القرآن و بین قوله فی الیتامی و بین نکاح النساء من الخطاب والقصص أکثر من ثلث القرآن»24 این روایت از جهات ذیل قابل بررسی است:
خبر مذکور در زمرة اخباری قرار می‌گیرد که فاقد ا صل و سندی معتبر هستند؛ چرا که اصل خبر از متفردات ابی منصور احمد بن علی طبرسى (م 620 ) بوده و در دیگر مصادر روایی شیعه و اهل سنت از آن خبری نیست و احتجاج طبرسی بدلیل وجود مراسیل و مجاهیل فراوان نزد علمای شیعه فاقد اعتبار است و از آنجا که مولف کتاب نیز معلوم نیست و محتمل بین چندین نفر است، بدان اعتنا نمی‌کنند.25
محتوای روایت نیز برخلاف ادلة صیانت قرآن از تحریف است چرا که کلام الهی به زبان عربی و مخاطبان اولیه کلام الله مجید نازل گردیده و می‌بایست به لحاظ قواعد دستوری و زبانی نیز تابع زبان مخاطبین خود باشد و خلاف آن معارض حکمت الهی است. از این‌رو با اندک تأملی در آیه مذکور می‌بینیم که آیه سوم سورة نساء آنگونه که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بدان اشاره نموده است26 از اتصال لفظی و محتوایی تامی با آیات قبل و بعد خود برخوردار است و چگونه ممکن است زمانی که آیه حاوی مضمون تام و جامعی است و معنایی کامل را به مخاطبین خود عرضه می‌دارد فاقد ثلث کلام الهی در میان الفاظ و معانی خویش باشد؟!
وزن و آهنگ آیات قرآن به گونه‌ای است که چنانچه نقص یا زیادتی در بین الفاظ آن صورت پذیرد، در وزن و آهنگ آن اختلال روی می‌دهد و این امر با اعجاز قرآن سازگاری ندارد؛ زیرا همانگونه که پیش از این در دلائل صیانت قرآن از تحریف بیان نمودیم قرآن کریم در آیات متعددی اعجاز خود را مطرح کرده و تحدی به مثل آن نموده است، بیان می‌دارد که: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا»27 تحدی قرآن حکایت از اعجاز آن دارد و ادعای هر گونه تحریف به نقیصه و زیاده را در قرآن موجود منتفی می‌داند؛ چرا که در صورتی که ثلث قرآن از آیه مذکور کاسته شده باشد، دیگر این کلام، کلام خداوند نخواهد بود و قرآن فصاحت و بلاغت خود را از دست می‌دهد، درحالی که اعجاز قرآن همواره ثابت بوده و برای کسی هماوردی آن میسور نشده است و هر گونه تحریفی نوعی اختلال در نظم و اسلوب ویژه و بلاغت قرآن وارد می‌کند و آن را از منزلت کلام الهی به منزلت کلام بشری می‌رساند و اعجاز بلاغی و لفظی آن را ساقط کرده، درحالی که اعجاز لفظی قرآن همواره مورد توجه علمای مسلمان و حتی کسانی که متهم به مبارزه با قرآنند،28 بوده و هست.
چگونه کلامی که نسل به نسل و سینه به سینه با اهتمام نبی خدا صلی الله علیه و آله و صحابه ایشان و دیگر مسلمین در تمامی زمان‌ها و مکان‌ها با پشتوانه «وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»29 از دستبرد و تحریف دشمنان قسم خورده اسلام مصون مانده است، باخبری واحد که در دیگر منابع و مصادر روایی شیعه خبری از آن نیست و تنها از متفردات احتجاج طبرسی است، مورد خدشه و تغییر قرار گیرد و بخش عظیمی از قرآن رایج در میان مسلمین حذف گردیده باشد؟ آنگونه که شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء (م1228) در صیانت قرآن از تحریف بر همین رویه استدلال نموده است: «روایات نقیصه به روشنی مردود شناخته شده است و ظاهر آن نمی‌تواند مورد قبول باشد به ویژه روایاتی که ثلث (بیش از دو هزار آیه) قرآن یا بسیاری از آن را افتاده پنداشته است؛ زیرا اگر چنین اتفاقی رخ داده بود باید شهرت همگانی می‌یافت، چون داعیه نقل بر آن بسیار است و همواره دشمنان اسلام آن را دستاویز قرار می‌دادند و بزرگترین طعن بر قرآن کریم تلقی می‌نمودند... . چگونه ممکن است چنین شده باشد درحالی که مسلمانان فوق العاده در حفاظت و حراست وضبط آیات و حروف آن کوشا بوده‌اند؟»30
آیة بیست وچهارم:
در آیه 24 سوره نساء آمده است: «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِکُمْ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَلا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا» و در ذیل آیه چندین روایت در مصادر شیعه مبنی بر تحریف آیة مذکور از ناحیة اخباریین مطرح گردیده است.31 که به عنوان نمونه به دو خبر ذیل اشاره می‌نماییم:
«العیاشی عن محمد بن مسلم عن أبى جعفر علیه السلام قال: قال جابر بن عبد الله عن رسول الله صلى الله علیه واله: انهم غزوا معه فأحل لهم المتعه ولم یحرمها، وکان علی علیه السلام یقول لو لا ما سبقنی به ابن الخطاب یعنى عمر ما زنى الا شقى وکان ابن عباس یقرأ: فما استمتعتم به منهنّ - الی اجل مسمى- فئاتوهن أُجورهن فریضة وهؤلاء یکفرون بها ورسول الله صلى الله علیه واله أحلها ولم یحرمها؛32
امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: جابر از سیرة رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن می‌گفت از آن جمله گفت: من و یارانم با رسول خدا صلی الله علیه و آله به جنگ می‌رفتیم و حضرت متعه را برایمان حلال کرد و تا زنده بود حرام نکرد و علی علیه السلام بارها می‌فرمود: اگر پسر خطاب، عمر قبل از من به خلافت نمی‌رسید احدی جز شقی مرتکب زنا نمی‌شد و ابن عباس آیه را اینگونه بیان می‌کرد (فما استمتعتم به منهن- الی اجل مسمى - فئاتوهن أُجورهن فریضه) و می‌گفت: این دستگاه خلافت به این آیه کفر ورزیدند ولی رسول خدا صلى الله علیه و آله آن را حلال کرد و تا زنده بود تحریمش نکرد»
«علی بن إبراهیم، عن ا بیه، عن ابن أبی عمیر، عمن ذکره، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: إنما نزلت: فما استمتعتم به منهن -الی اجل مسمى- فئاتوهن أُجورهن فریضه؛33
روایات مذکور نمی‌تواند دلائلی بر تحریف به نقیصه باشد و از جهات ذیل قابل بررسی است:
1. آنچه که بوضوح از اخبار مذکور بر می‌آید آن است که عبارت « الی اجل مسمى» بیان و تفسیری برای «فما استمتعتم به منهن» است، نه آنکه الی اجل مسمى در عصر نزول و اندکی پس از آن جزئی از قرآن بوده و بعدها به سبب عواملی چون جمع‌آوری قرآن توسط خلفا از قرآن کاسته شده باشد و قرائت ابن عباس در خبر عیاشى و نظائر آن-که سبب توهم قائلین به تحریف گردیده– حکایت از تحریف به نقیصة آیة 24 ندارد، زیرا آنگونه که علامه عسکری نیز بیان داشته‌اند «قرأ» در عصر معصومین علیهم السلام به معنای تعلیم لفظ به همراه معنای آن بوده است و نبی اکرم صلی الله علیه و آله همواره به اصحاب خود امر می‌فرمودند که بیان آیات الهی را به همراه آیه بنویسند.34
2. همچنین لفظ نزلت هکذا، نزلت، تنزیله کذا، هکذا انزلت و نظائر آن که نمونه‌ای از آن در خبر کافی آمد از اصطلاحاتی است که در زمان معصومین علیهم السلام جهت تفسیر آیه به کار می‌رفت و این معانی نزد علمای معاصر ائمه چون کلینى، قمى، عیاشى، صدوق و... کاملا روشن و معلوم بود و آنها از این الفاظ تفسیر آیات را می‌فهمیدند و از این‌رو ما به عنوان نمونه در تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم و تفسیر عیاشى می‌بینیم که ایشان ابتدا نصی که در مصحف رایج میان مردم وجود داشت را می‌آوردند و سپس دست به تفسیر آیات می‌زدند و از این‌رو در تفسیر ایشان کلامی مبنی بر اینکه آیه‌ای از قرآن براساس اینگونه روایات تحریف شده باشد وجود ندارد، چرا که اینها به اجماع بر این بودند که آنچه در بین مردم متداول است همان قرآن منزل است و نقص و زیادتی در آن صورت نپذیرفته است.35
3. از سوی دیگر عبارت «الی اجل مسمى» در وزن و آهنگ آیه اختلال ایجاد می‌نماید و نقیصه مذکور با اعجاز و تحدی کلام باری تعالی سازگاری ندارد و هماوردی قرآن را میسور می‌کند. درحالیکه اعجاز قرآن همواره ثابت بوده و هماوردی آن برای کسی میسر نشده است.
آیه چهل وهفتم:
در آیه 47 نساء آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَکَانَ أَمْرُ اللَّهِ» در ذیل آیه سه خبر36 گزارش شده است که به بررسی دو خبر مهم ذیل خواهیم پرداخت:
«السیاری عن محمد بن علی عن محمد بن سنان، عن عمار بن مروان، عن منخل، عن جابر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: نزل جبرئیل علیه السلام على محمد صلى الله علیه وآله بهذه الآیه هکذا: یأَیها الّذین أُوتوا الکتب ءامنوا بما نزّلنا -فی على- مصدّقا لّما معکم.»37
السید المحدث التوبلی فی التفسیر البرهان مرسلاعن عمرو بن شمر، عن جابر قال: قال أبو جعفر علیه السلام: نزلت هذه الآیة على محمد صلى الله علیه وآله هکذا: یا أیها الذین اوتوا الکتاب آمنوا بما أنزلت فی على مصدقا لما معکم من قبل أن نطمس وجوها فنردها على أعقابها.38
این روایات از جهات ذیل قابل بررسی است :
الف ) در این دسته از اخبار رواه غالی وغیر ثقه‌ای وجود دارند که حتی بدون توجه به بررسی متنی و محتوایی خبر، ذهن آدمی به سوی مختلق بودن خبر سوق داده می‌شود و چگونه مدعیان تحریف به قرآن در راستای اثبات مدعای خویش به چنین اخبار سست و ضعیفی استناد نموده‌اند که در ذیل به احوال برخی از این راویان اشاره می‌شود:
1.احمد بن محمد بن سیار؛ کنیه وی اباعبدالله و معروف به سیاری است،39 ابن غضائری درباره وی می‌گوید: ضعیف، متهالک، غال، محرف.40
2.محمد بن علی الکوفى؛ معروف به ابا سمینه، نجاشی در احوال وی گفته: ضعیف جدا، فاسد الاعتقاد و ابن غضائری هم از او با عنوان کذاب و غالی یاد نموده است.41
3.منخل بن جمیل؛ ضعیف، فاسد الروایه،42 متهم به غلو43 که غلاه احادیث فراوانی به وی نسبت داده‌اند.44
4. عمرو بن شمر؛ نجاشی ضمن تضعیف وی می‌گوید: او در کتب جابر جعفی دست می‌برده و احادیثی را بدان می‌افزوده، به جابر نسبت می‌داده است؛ ضعیف جدا، زید احادیث فی کتب جابر الجعفی ینسب بعضها الیه. والامر ملبس.45
ب ) نکته در خور توجهی که بر جاعلین این دسته از اخبار پوشیده بوده، عدم تناسب نقیصه‌های ذکر شده در اخبار با سیاق آیات است؛ زیرا آیات قبل، متعرض حال یهود و یا حداقل حال طائفه‌ای از یهود است که سخن از آنها بدین‌جا می‌رسد که این طائفه به خاطر آن که به خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله خیانت کردند و آن چه در دین خودشان صالح بود فاسد کردند، جمعشان به لعنت خدا گرفتار شده، در نتیجه توفیق از ایشان مگر از عدة قلیلی از آنها سلب شد، پس آیه متوجه جمیع اهل کتاب است، چرا که ظاهر جملة «یا ایها الذین اوتوا الکتاب» همین عمومیت را افاده می‌کند.46 در نتیجه زمانی که سیاق آیات سخن از اهل کتاب دارد و عدم ایمان ایشان به قرآنی که مصدق کتاب آسمانی ایشان است و در آنها خبر بعثت نبی خدا صلی الله علیه و آله آمده است، چه جایگاهی برای سخن از ولایت علی علیه السلام در این مقام وجود دارد؟!
ج) همچنین با مراجعه به روایاتی که از سوی قائلین به تحریف طرح شده است، معلوم می‌گردد که عبارات متعددی نظیر: «انزلنا فی على نورا مبینا»،47 «انزلنا فی على»48 و «انزلنا الیکم فی على نورا مبینا»49 به عنوان عبارت محذوف آیه چهل و هفتم سوره نساء گزارش شده‌اند که باید از مدعیان تحریف به نقیصه سوال کرد که اگر در آیه 47 نسا‌ء تحریفی رخ داده، کدام یک از عبارات مذکور، همان نص قرآنی است که خداوند تبارک و تعالی از طریق وحی بر نبی خود نازل نمود و محرفین و منافقین آن را از آیه حذف، در آن تغییراتی ایجاد نمودند؟!50
آیه پنجاه ونهم:
در آیه شریفه 57 نساء آمده است که: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا لَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلا ظَلِیلا» در ذیل این آیه بیش از ده خبر51 از ناحیة مدعیان تحریف مطرح شده است که به جهت اختصار به عنوان نمونه به سه خبر مهم‌تر آن در ذیل اشاره می‌رود:
1. «علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد عن جریر عن ابی عبدالله لیه السلام قال نزلت فإن تنازعتم فى شى‏ء فارجعوه إلى اللَّه و الی رسوله و الی اولی الامر منکم.»52
«السیاری عن علی بن الحکم عن عامر بن سعید الجهنی عن ابی جعفر علیه السلام قال: أَطیعوا اللَّه و أَطیعوا الرّسول و أُولى الأَمر منکم من آل محمد صلوات الله علیه هکذا نزل بها جبرائیل.»53
« الحسین بن محمد، عن معلى بن محمد، عن الحسن بن علی الوشاء عن أحمد ابن عائذ عن ابن اذینة عن برید العجلی قال: سألت أبا جعفر علیه السلام عن قول الله عزوجل: إن الله یأمرکم أن تؤدوا الامانات إلى أهلها وإذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل قال: إیانا عنى، أن یؤدی الاول إلى الامام الذی بعده الکتب والعلم السلاح وإذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل الذی فی أیدیکم، ثم قال للناس: یأَیها الّذین ءامنوا أَطیعوا اللّه و أَطیعوا الرّسول و أُولى الأَمر منکم إیانا عنى خاصه، أمر جمیع المؤمنین إلى یوم القیامة بطاعتنا، فإن خفتم تنازعا فی أمر فردوه إلى الله وإلى الرسول وإلى اولی الامر منکم، کذا نزلت وکیف یأمرهم الله عزوجل بطاعة ولاة الامر ویرخص فی منازعتهم؟! إنما قیل ذلک للمأمورین الذین قیل لهم، أطیعوا الله وأطیعوا الرسول و اولی الامر منکم...؛ سپس امام باقر علیه السلام فرمودند: ای کسانی که ایمان آورده‌اید و مومنین تا روز قیامت را مورد خطاب قرار داد که خدا و رسول و اولی الامر را اطاعت کنید، منظور از اولی الامر تنها ما بودیم، پس هر گاه در امری [دینى] اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید، آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر و اولی الامر عرضه بدارید، و این چنین نازل شده است و چگونه مردم را امر به اطاعت اولی الامر می‌کند و آنگاه تجویز می‌کند برای خود اولی الامر اینکه با یکدیگر تنازع کنند، پس روی سخن به مامورین اولی الامر است، یعنی مردمی که باید امر اولی الامر را اطاعت کنند، آنها که به ایشان گفته شده: أَطیعوا اللَّه و أَطیعوا الرّسول و أُولى الأَمر منکم»54
روایات مذکور نیز نمی‌تواند دلیلی بر تحریف به نقیصه باشد و از جهات ذیل قابل بررسی است:
الف) دراسناد اخبار برخی از این روایات چون خبر سیاری متهالک55 رواه مجهولی نظیر عامر بن سعید الجهنی دیده می‌شود که نامی از وی در کتب رجالی شیعه و اهل سنت به میان نیامده است. در خبرکلینی از حسین بن محمد56 نیز معلی بن محمد وجود دارد که از ناحیه علمای رجال تضعیف گشته و از او با عنوان «مضطرب الحدیث والمذهب» یاد نموده‌اند.57
ب) متن روایات هم آنگونه که در خبر روضه کافی آمده است، نمی‌تواند بر چیزی غیر از تفسیر و بیان معصوم پیرامون آیه دلالت داشته باشد. آنگونه که برخی از علما و مفسرین بدان تصریح نموده‌اند.58 علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل خبر روضه کافی می‌گویند: «چه بسا فردی از این روایت و خصوصا جمله قرائت شده بفهمد که امام فرموده آیه اینگونه نازل گردیده است و این توهمی باطل است، چرا که امام آیه شریفه را به آن چند کلمه اضافی تفسیر کرده‌اند و خواسته‌اند مراد آیه را بیان نمایند»59
ج ) با توجه به اینکه روایات عبارات مختلف «فان – خفتم تنازعا فی امر»، «فان – خفتم التنازع– فی شئ...»، «...واولی الامر منکم – من آل محمد صلوات الله علیهم- ...» و... را به عنوان نص قرآنی آیه 59 نساء مطرح نموده‌اند باید گفت که کدام یک از عبارات مذکور، همان عبارتی است که توسط جبرئیل بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل گردید و منافقین آن را تحریف نمودند؟60
آیة شصت و چهارم:
آیه 64 سورة نساء: «أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا» که خبر علی بن ابراهیم در ذیل آن آمده است:
«علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن ابن اذینه عن زراره عن ابی جعفر علیه السلام قال: و لو أَنّهم إذ ظلموا أَنفسهم جاءوک- یا على- فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللَّه توّابا رحیما. هکذا نزلت.»61
روایت مذکور هم نمی‌تواند صحیح باشد زیرا:
الف) مصدر خبر مذکور تفسیر علی بن ابراهیم قمى است که نسخه موجود این تفسیر از منظر علما و محققین جهان تشیع فاقد اعتبار تام است و مورد توجه بزرگانی چون کلینی –که شاگرد وی محسوب می‌شد– و نیز شیخ طوسی که نزدیک به عصر او « تفسیر تبیان» را نگاشت، قرار نگرفت.62
تفسیر مذکور اینگونه آغاز گردیده است: «حدثنی ابو الفضل العباس بن محمد بن القاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر قال حدثنا ابو الحسن علی بن ابراهیم...»63 که قائل «حدثنی ...» نامعلوم است.
آیت الله سید موسی زنجانی احتمال می‌دهد که وی علی بن حاتم بن ابی حاتم قزوینی64 باشد که همواره از ضعفا نقل حدیث می‌کند65 و آنان قریب بیست وپنج نفرند که همگی در اسناد این تفسیر قرار گرفته‌اند. احوال ابو الفضل علوی نیز در کتب رجالیه شناخته شده نیست و احتمال می‌رود که وی یکی از شاگردان علی بن ابراهیم قمى باشد که اصل تفسیر را از او فرا گرفته و از اوایل سوره آل عمران از تفسیر ابی الجارود بهره گرفته است و برای تکمیل؛ تفسیر قمى را هم به آن در آمیخته است. او از دیگران نیز بهره جسته و از این راه بر تفسیر خود افزوده است. به هر حال این تفسیر که به صورت کنونی در آمده، آمیخته‌ای است ازتفسیر قمى، ابی الجارود زیدی مذهب66 و روایات دیگران. از این‌رو انتساب آن به قمى ارزش سندی ندارد67 و خبر مذکور در ذیل آیه شصت و چهارم نساء فاقد اصل و سندی معتبر است.68
ب ) به لحاظ متن نیز با دقت در آیات پیشین آیه 64 به خوبی استفاده می‌شود که این آیه تتمه‌ای است بر آیات 60 الی 63 سورة نساء که خطاب در آیات مذکور متوجه رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله است وحال چه مناسبتی می‌تواند بین خطاب به علی علیه السلام با آیات ذکر شده وجود داشته باشد که خداوند متعال در میان آیاتی که به لحاظ لفظی و محتوایی در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر هستند، علی علیه السلام را مخاطب خویش قرار دهد؟! علاوه بر این آنگونه که پیش از این ذکر نمودیم، نقیصه یاد شده با اعجاز کلام الله مجید و وزن و آهنگ آیه قابل جمع نیست.69
آیة صد‌و‌سی‌و‌پنجم سوره نساء:
در آیه 135 نساء آمده: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا» که در ذیل آیه، اخبار ذیل از ناحیه اخباریون مطرح گردیده است:
1. «الحسین بن محمد، عن معلى بن محمد، عن علی بن أسباط، عن علی بن أبی حمزه، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله تعالى: إن تلووا أ و تعرضوا فقال: إن تلووا الامر وتعرضوا عما امرتم به فإن الله کان بما تعملون خبیرا»70
2. «السیاری – وعن بعض الهاشمیین عن ابن اورمه عن یونس عن الرضا علیه السلام فی قوله تعالى: و إن تلووا الامر وتعرضوا عما امرتم به فإن الله کان بما تعملون خبیرا»71
دو خبر یاد شده دلائلی بر تحریف به نقیصه ندارد زیرا:
الف) در خبر اول راویانی چون معلی بن محمد و علی بن ابی حمزه بطائنی آمده‌اند که هر دو از سوی علمای رجال مورد ذم و طعن قرار گرفته‌اند.72 به عنوان نمونه ابن داود از وی اینگونه یاد نموده است:
معلى بن محمد البصرى؛ مضطرب الحدیث و المذهب، یعرف حدیثه و ینکر و یروی عن الضعفاء.73
علی بن ابی حمزه؛ هو احد عمد الواقفه؛ کذّاب، متهم.74
در سند سیاری مشهور به جعل حدیث75 نیز عبارت «عن بعض هاشمیین» آمده است که باید گفت: مقصود از این هاشمی‌ها چه کسانی هستند که از محمد بن اورمه ضعیف و متهم به غلو76 روایت را نقل نموده‌اند؟! آیا جز این است که این خبر از مختلقات سیاری است که با انتساب آن به امثال یونس بن عبدالرحمن،77 سعی در نشر هر چه بیشتر و مقبولیت هر چه تمام‌تر اخبار غلو‌آمیز خود داشته است؟
ب ) با فرض اینکه خبر از سندی مطلوب هم برخوردار می‌بود، عبارت «عما امرتم» که قائلین به تحریف ادعای حذف آن را از آیه مذکور دارند، خبر از آن دارد که معصوم علیه السلام درصدد تفسیر آیه بوده است نه آن که بگوید آیه اینگونه نازل شده بود و از این‌رو برخی از ایشان در زمانی که به روایت ابی بصیر استناد می‌کنند، اذعان می‌دارند که بعید نیست این خبر بر تفسیر آیه دلالت داشته باشد.78
آیة صد و هفتادم:
در ذیل آیة: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ فَآمِنُوا خَیْرًا لَکُمْ وَإِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا» اخبار ذیل آمده است:
« الکلینی عن احمد بن مهران عن عبد العظیم بن عبد الله الحسنی عن محمد بن الفضیل عن أبی حمزة عن أبی جعفر علیه السلام قال: نزل جبرئیل علیه السلام بهذه الآیه هکذا: یا أَیها النّاس قد جاءکم الرسول بالْحقّ‏ِ من رّبّکم- فی ولایه على- فئامنوا خیرا لّکم و إن تکفروا -بولایه على- فإنّ للَّه ما فى السموت و الأَرض.»79
« السیاری عن محمد بن علی عن محمد الفضیل عن حمزه والحسین بن سیف عن اخیه عن ابیه عن ابی حمزه عن ابی جعفر علیه السلام قال: نزلت هذه الآیه هکذا: یا أَیها النّاس قد جاءکم الرّسول بالحقّ‏ِ من ربّکم- فی ولایة علی -فئامنوا- بولایته- خیرا لّکم و إن تکفروا- بولایه على- فإنّ للّه ما فى السموت و الأَرض»80 که این دسته از اخبار نیز از جهات ذیل قابل بررسی است:
الف ) در خبر کلینى- که به عینه در تفسیر عیاشى هم آمده است81- سیاری واضع82 و راویان غالی وغیر ثقه‌ای دیده می‌شود که احوال برخی از ایشان به قرار ذیل است:
-احمد بن مهران: انه ضعیف.83
-محمد بن الفضیل: ضعیف، یرمی بالغلو.84
- محمد بن علی الکوفى: معروف به ابوسمینه، نجاشی در احوال وی گفته: ضعیف جدا، فاسد الاعتقاد و ابن غضائری هم از او با عنوان کذاب وغالی یاد نموده است.85
- حسین بن سیف: مجهول الحال.86
ب) چنانچه در سلسله این دسته از اخبار، راویان غالى، مجهول و غیر ثقه هم وجود نداشت باز هم متن روایات در اثبات تحریف آیه راه به جایی نمی‌برد؛ زیرا آیات 170-163 سوره نساء پیرامون وحی بر نبی خدا نظیر وحی بر دیگر انبیاء است: « انااوحیناالیک کما أوحینا الی نوح و النبیین من بعده» و در ادامه روی سخن آیات با کسانی است که کافر شده و مردم را از راه خدا در عصر نبی باز داشتند: «ان الذین کفروا وصدوا عن سبیل الله» و سرانجام کلام بدین‌جا ختم می‌گردد که رسولی را برای شما ارسال و هر که ایمان آورد برای او بهتر و هر که کافر شود، در خسران است؛87 حال ایمان آوردن و یا نیاوردن به رسالت نبی خدا صلی الله علیه وآله چه ارتباطی با مساله ولایت علی علیه السلام در میان این دسته از آیات دارد که در ارتباط کا مل با یکدیگر هستند و هر گونه نقصی در آیه می‌تواند در اعجاز لفظی و بلاغی آن اختلال ایجاد نماید.88
آیه صدوهفتاد و چهارم:
و در آخرین آیه‌ای که اخبارییون پیرامون آن از تحریف سوره نساء سخن رانده‌اند «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینًا» روایت سیاری اینگونه آمده است:
«السیاری - و عن محمد بن علی عن ابن سنان عن عمار بن مروان عن منخل عن جابر عن ابی عبدالله علیه السلام: یأَیها النّاس قد جاءکم برهان مّن رّبکم و أَنزلنا إلیکم- فی على- نورا مبینا»89
نگارنده بر آن است که قریب به اتفاق روایات تحریف به نقیصه در صورت قابل تاویل نبودن، چیزی نیست مگر ساخته و پرداخته رواه غالی و غیرثقه‌ای که به سبب خروج از محوریت بی‌چون‌ و‌ چرای ولایت ائمه معصومین علیهم السلام دست به جعل اینگونه اخبار ساختگی و واهی زده‌اند، بررسی روایت تحریف آیه مذکور، حکایت از این مدعا دارد:
الف) احوال راویان غالى و غیر‌ثقه خبر سیاری متهالک، به شرح ذیل است:
محمد بن علی بن ابراهیم الکوفی(ابو سمینه): فردی بسیار ضعیف، غالى، کذاب و فاسد الاعتقاد.90
محمد بن سنان: عده ای از رجالییون به تضعیف وی پرداخته و در احوال وی گفته‌اند: «محمد بن سنان فردی غالى، کذاب و بسیار ضعیف است و به اخباری که تفرد به وی داشته باشد اعتنا نمی‌شود»91 و برخی دیگر چون شیخ مفید و آیت الله خویی او را توثیق نموده‌اند.92
منخل بن جمیل: ضعیف، فاسد الروایه،93 متهم به غلو94 که غلات احادیث فراوانی به وی نسبت داده‌اند.95
خبر ذکر شده با توجه به وضعیت احوال رجال سند، متفرد بوده و از تفردات سیاری به شمار می‌رود که به احتمال قوی سیاری آن را ساخته و پرداخته و سپس سندی برای آن جعل، به امام صادق علیه السلام نسبت داده است، چرا که چگونه ممکن است خبری با دواعی نقل فراوان در هیچ یک از کتب روایی شیعه ذکر نشده باشد.96
ب) مساله دیگری که موهوم بودن خبر را روشن‌تر می‌سازد، بی ارتباطی عبارت «فی على» با سیاق آیات است. در آیات قبل پس از آن که از پیشنهاد اهل کتاب و در خواست ایشان مبنی بر این که رسول خدا صلی الله علیه وآله کتابی از آسمان برایشان نازل کند پاسخ داد و بیان کرد که هر چه رسول آورده به حق آورده و از ناحیه پروردگارش آورده است و کتابی که از ناحیه خدا آورده است حجتی است قاطع و در آن شکی نیست، اینک در این آیات نتیجه‌گیری می‌کند که قرآن حق دارد تمامی بشر را به سوی رسول خدا صلی الله علیه وآله و کتاب او دعوت کند.97
نتیجه آنکه با بررسی جزئی وتفصیلی مهم‌ترین روایاتی98 که مدعیان تحریف در ذیل 19 آیه از آیات سوره نساء بدان تمسک جسته‌اند، استفاده می‌شود که قریب به اتفاق این دسته از اخبار فاقد اصل و سندی در خور توجهند و در قریب یازده خبر آن رواه مجهولی نظیر: عامربن سعید الجهنی99 عبدالسلام بن مثنى،100 حمزه بن ربیع،101 سلیمان بن اسحاق102 و حسین بن سیف103 آمده است. در قریب 23 خبر نیز رواه غالى چون سیاری،104 سلیمان بن عبدالله دیلمى،105 یونس بن ظبیان،106 محمد بن على،107 محمد بن اورمه108 و منخل109 دیده می شود. در سلسله دوازده خبرهم راویان ضعیف وغیر ثقه‌ای چون عمرو بن شمر،110 معلی بن محمد البصرى،111 احمد بن مهران112 وعلی بن حسان113وجود دارد .
عباراتی که از سوی مدعیان تحریف به نقیصه نظیر«الی اجل مسمى، فی ولایه على، یا على وعما امرتم به» به عنوان الفاظ حذف شده آیه، ذکر شده است با اعجاز لفظى، بلاغى، وزن و آهنگ آیات که مورد اتفاق فریقین است ناسازگار است،114 چرا که لازمه آن امکان هماوردی با قرآن است درحالی که اعجاز قرآن همواره ثابت بوده و برای کسی هماوردی آن میسور نشده است و هر گونه تحریف نوعی اختلال در نظم و اسلوب ویژه و بلاغت قرآن وارد می‌کند و آن را از منزلت کلام الهی به منزلت کلام بشری می‌رساند و اعجاز بلاغى و لفظی آن را ساقط می‌نماید.115
قرآن کریم به زبان عربی و لسان مبین نازل گردیده است و حکمت الهی اقتضای آن را دارد که به لحاظ قواعد دستوری و زبانی تابع لسان مخاطبین خویش باشد،116 از این‌رو در قرآن آیه‌ای یافت نمی‌شود که به لحاظ لفظی و محتوایی از قواعد زبان عربی پیروی ننموده باشد، اما در برخی از اخبار آنگونه که در ذیل آیات 64، 170، و 174 ذکر شد عبارات نقیصه هیچ گونه مناسبتی با سیاق آیات خویش ندارد.
اضطراب اخبار در تعیین عبارت حذف شده از آیه و نقل آنها به اشکال مختلف خود قرینه‌ای بر ضعف این دسته از اخبار و چه بسا جعلی بودن آنهاست.117
قریب به سی و نه خبر از چندین خبری که از سوی ادعا کنندگان به عنوان شواهد تحریف سوره نساء برشمرده شده است، در زمره اقوال و روایات تفسیری ائمه قرار می‌گیرند و هیچ گونه دلالتی مبنی بر اینکه معصوم علیه السلام بیان نموده باشد که در آیه کاستی رخ داده است، وجود ندارد118 و حتی آنگونه که در بررسی روایات تحریف آیه 24 نساء گذشت علما و مفسرینی چون عیاشى، قمى، طوسی و طبرسی از عبارات «قرأ معصوم علیه السلام تلا، هکذا نزلت، نزلت هکذا نزلت، تنزیله کذا» معنای اصطلاحی این الفاظ را دریافته باشند وجود ندارد؛ زیرا این الفاظ اصطلاحاتی بوده که در زمان معصوم علیه السلام جهت تفسیر آیه به کار می‌رفت واین معانی نزد علمای معاصر ائمه کاملا روشن بود وآنها از این الفاظ تفسیر آیه را می‌فهمیدند؛119 اما قائلین به تحریف برای اثبات مدعای خویش عبارات مذکور را بر تحریف آیه حمل نموده‌اند .
و بالاخره آنکه با بررسی تفصیلی سندی و دلالی روایات تحریف سوره نساء، به خبری که قابلیت تأمل و بررسی جدی در باب اینکه عبارتی از آیات سوره نساء کاسته شده و یا زیادتی در آن صورت گرفته است دست نیافتیم و جای بسی شگفت است که چگونه قائلین به تحریف در جهت اثبات مدعای خود در مقابل کلامی که به نحو متواتر، نسل به نسل و سینه به سینه با اهتمام نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله و اصحاب ایشان و نظارت ائمه معصومین علیهم السلام و مسلمین در هر عصر و زمانی با وعده تخلف ناپذیر الهی از هرگونه گزندی در امان مانده است،120 به اخبار دست و پا شکسته راویان غالى و غیر ثقه‌ای چون سیاری متهالک تمسک جسته‌اند و به متونی استناد کرده‌اند که نه تنها مدعای ایشان را اثبات نمی‌کند، بلکه در تقابل کامل با آن است.121
پی‌نوشت‌ها:
حج/ 11.
معجم مقاییس اللغه ج 2،ص 42 ؛ مجمع البحرین ، ج 1،ص 289.
صیا نه القرآن من التحریف ، ص16.
نساء/ 46.
رو ضه کا فی ،ج 8 ،ص 53،ح 19.
البیان ، ص6 21 ؛ تاریخ قرآن معرفت ،ص 156.
البیان ، ص 217.
الملل و النحل شهرستا نی ، ج 1 ،ص 128 و التمهید فی علوم القرآن ، ج 1 ، ص 320- 321.
تاریخ قرآن معرفت ،ص 156.
10. حشو در لغت به معنای چیزهایی از پنبه و غیر آن است که لحاف و بالش و تشک را با آن پر می کنندو در اسلام حشویه لقبی است که برخی از علمای کلام اسلامی نظیر : علمای معتزله ، به اصحاب حدیث داده اند ، زیرا اصحاب حدیث غالبا قا ئل به تجسیم و تشبیه خداوند بودند.از این گذشته این گروه از اهل سنت هما نند اخباریون به محتوای حدیث اهمیتی نمی دهند و هر حدیثی را که فرد ثقه ای نقل نماید ، آن را معتبر و حجت می دانند ا گرچه راویان قبل از او ضعیف باشند . (ر.ک :فرهنگ فرق اسلامی ، ص 158-159)
11. در گذشته اخباریون به کسانی گفته می شد که بیشتر به جمع اخبار تاریخی می پرداختند؛ ولی از سدة یازدهم تاکنون به آن دسته از محدثین گفته می شود که در جمع روایات کمال تساهل را به خرج داده اند ،رطب و یابس را در هم می ریزند و از هر کس هر چیزی را روایت می کنند . ( ر.ک : صیانه القرآن عن التحریف، ص 109و157).
12. ر.ک:البیان ،ص 218؛ اعتقادات الاما میه ،ص 4-93؛ التبیان طوسی ، ج 1، ص 3؛ الغدیر ، ج 3 ،ص 101؛المیزان ،ج 12 ، ص 104؛ صیانه القرآن من التحریف ، ص 64 وعصمه القرآن من الزیاده و النقصان ،ص 50-114
13.حجر/ 9.
14.فصلت/ 41-42.
15 ر.ک : نزاهت قرآن از تحریف ، ص 48-63.
16. مسند احمد بن حنبل ، ج 3، ص 14؛ سنن ترمذی ،ج 12، ص 200؛ تفسیر البرهان ، ص 20؛ المراجعات سید شرف الدین ، ص 20.
17. البیان ، ص 230.
18.الکافی ، ج 1 ، ص 69.
19. نزول قرآن و رؤیای هفت حرف ، ص 231.
20. ر.ک : بقره / 23؛ یونس/ 38 ؛ اسراء/ 88.
21. صیانه القرآن من التحریف ، ص 39-42.
22. البیان ،ص 234.
23. التمهید ،ج 1، ص 285-286و اسطوره تحریف ،ص 248. ماجرای مما نعت مسلمین از افزودن حکم رجم و حذف واو از قرآن توسط عمر، دو نمونه بارز تاریخی از اهتمام مسلما نان بر حفظ و ضبط قرآن کریم است .(ر.ک : صحیح بخاری ،ج 8،ص 211، مسند احمد بن حنبل ، ج 1،ص 23 و الدر المنثور سیوطی ،ج 3،ص 269.)
24.الاحتجاج طبرسى، ج 1،ص 377؛ بحارالانوار، ج 89،ص 47 و ج 90،ص 121.
25صیا نه القرآن من التحریف ، ص202.
26. ر.ک : المیزان ، ج 4، ص 177-180.
27. اسراء/ 88.
28. ر.ک : تفسیر نمونه ، ج 1،ص 172-176.
29. حجر/ 9.
30. کشف الغطاء ، کتاب القرآن ، کتاب الصلاه ، مبحث 7و8 ،ص 298.
31. ر. ک :تفسیر عیاشى ج 1ص 234و233 ، ح 87و88و85و86 ؛ الکافی ج5 ، ص 449ح3؛وسائل الشیعه ،ج 21 ،ص6، ح26358 ؛من لایحضره الفقیه ، ج 3 ، ص 459 ، ح 4586؛ القرآن الکریم وروایات المدرستین ، ج 3، ص 330-332.
32. تفسیر عیاشى ، ج1 ، ص 233 ، ح 85
33.الکافی ج5 ، ص 449ح 3؛وسائل الشیعه ،ج 21 ،ص6، ح26358؛ همان ج14،ص437 ح26359؛ کنز الدقائق مشهدی ،ج 2، ص 416؛ تفسیر نور الثقلین ، ج 1 ،ص 467،ح172؛ تفسیر صافی ،ج 1،ص 438.
34. القرآن الکریم وروایات المدرستین ، ج 3، ص 219.
35 تفسیر المیزان ، ج4 ،ص 289؛ القرآن الکریم وروایات المدرستین، ج3 ،ص 222.
36. ر.ک : الکافی ج1 ،ص417 ،ح 27؛ بحارالانوار ،ج 23،ص 373 و ج 35 ، ص 57 و ج 9، ص 193،ح 36؛ تفسیر عیاشى ج 1 ، ص 245 ، ح 148 ؛ تفسیر البرهان ، ج1 ، ص 374؛ تفسیر نور الثقلین ج 1 ، ص 486 ، ح 278؛تفسیر فرات الکوفی ، ص 105 ، ح 97؛مناقب آل ابیطالب ، ج 2، ص 301.
37.القرآن الکریم وروایات المدرستین، ج3 ، ص 334 .
38. تفسیر البرهان ، ج1 ، ص 374 .
39. الفهرست طوسی ،ص 66، ش 70.
40. معجم رجال الحدیث ، ج 3 ، ص 72 ؛ نجاشی هم از وی این گونه یاد نموده است:احمد بن محمد بن سیار أبو عبد الله الکاتب ، بصری ، کان من کتاب ال طاهر فی زَمن أبی محمد علیه السلام . ویعرف بالسیاری ، ضعیفُ الحدیث ، فاسدُ المذهب ، ذکر ذلک لنا الحسین بن عبیدالله . مجفو الروایة ، کثیرُ المراسیل (رجال نجاشی ، ص 80 ،ش 192؛ خلاصه الاقوال ، ص 320 ،ش 9؛ رجال ابن داود ،ص 229 ، ش 40 ؛ نقد الرجال تفرشی ، ج 1 ،ص 162 ، ش 322؛ طرائف المقال ، ج 1 ، ص 225 ، ش 1377)
41. رجال نجاشی ، ص 332، ش 894؛ فهرست طوسی ، ص 223 ، ش 624 ، معجم رجال الحدیث، ج 17 ، ص 319-321.
42. رجال نجاشی ،ص 421،ش 1127.
43. التحریر طاوو سی ، ص 569 ، ش 429 .
44. رجال ابن داو د حلی ،ص 281 ،ش 516.
45 رجال نجاشی ، ص 765 ، ش 287 ؛ معجم رجال الحدیث ، ج 13 ، ص 118 ، ش 8924.
46. تفسیر المیزان ، ج 4 ، ص 363-364.
47. الکافی ج1 ،ص417 ،ح 27.
48. تفسیر البرهان ، ج1 ، ص 374 ؛ تفسیر عیاشى ، ج1 ، ص 245 ، ح 148.
49. تفسیر فرات الکوفی ، ص 105 ، ح 97؛مناقب آل ابیطالب ، ج 2، ص 301.
50. القرآن الکریم و رو ایات المدرستین، ج3 ، ص 337-.
51. روضه کافی ، ج 8 ، ص 160 ، ح 212؛ تفسیر قمى ، ص 129؛ بحارالانوار ،ج 23،ص285 و،ص 290 ،ح17و ،ص 294؛ تفسیر عیاشى ، ج 1،ص ،246و247و254؛ الکافی ،ج 1،ص 205 ،ح 1 وج8،ص 184،ش 212وج 1،ص 176 ،ح1؛ القرآن الکریم و رو ایات المدرستین، ج3 ، ص338-340.
52. تفسیر قمى ، ص 129؛ بحارالانوار ،ج 23،ص 285
53. ر. ک : القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج3 ، ص339.
54. الکافی ، ج 1 ،ص 276،ح1.
55 احمد بن محمد بن سیار أبو عبد الله الکاتب ، بصری ، کان من کتاب آل طاهر فی زمن أبی محمد علیه السلام . ویعرف بالسیاری ، ضعیف الحدیث ، فاسد المذهب ، ذکر ذلک لنا الحسین بن عبیدالله . مجفو الروایة ، کثیر المراسیل؛ (ر.ک : 41.رجال نجاشی ، ص 80 ،ش 192؛ خلاصه الاقوال ، ص 320 ،ش 9؛ رجال ابن داود ،ص 229 ، ش 40 ؛ نقد الرجال تفرشی ، ج 1 ،ص 162 ، ش 322؛ طرائف المقال ، ج 1 ، ص 225 ، ش 1377) .
56. احوال رجال خبر چنین است :« الحسین بن محمد بن عا مر بن عمران الاشعری القمی ،(ثقه؛ر. ک : اختیار معرفه الرجال ،ج 2 ، ص 496 ) عن معلى بن محمد البصرى (مضطرب الحدبث و المذهب ، یعرف حدیثه وینکر ویروی عن الضعفاء ؛ ر.ک :رجال ابن داود ، ص 279 ، ش 507) عن الحسن بن علی الوشاء( کان من وجوه هذه الطائفه ؛ ر. ک : رجال نجاشی ، ص 39 ، ش 80 ) ، عن أحمد ابن عائذ( صالح ، کان یسکن ببغداد ؛ ر.ک : جامع الرواه ، ج 1،ص 57 ) ، عن عمر ابن اذینة( ثقه ؛ ر.ک : الفهرست ، ص 184 ، ش 503) ، عن برید العجلی( وجه من وجوه اصحابنا وفقیه ایضا ؛ ر. ک : رجال نجاشی ، ص 112 ، ش 287) ».
57. رجال ابن داو د ، ص 279 ، ش 507.
58. تفسیر المیزان ، ج 4 ، ص 437؛ شرح اصول کافی مازندرانی ،ج 12، ص 241؛ بحار الانوار ، ج 23 ، ص 286.
59. المیزان ،ج4 ، ص437 .
60. القرآن الکریم و رو ایات المدرستین، ج3 ، ص 341.
61. تفسیر قمى ، ج 1 ، ص 142.
62. تفسیر و مفسران ، ج 2،ص.
63.تفسیر قمى ، ج1،ص 27.
64. ر.ک : رجال طوسی ، ص 432،ش 6190.
65 خلاصه الاقوال ، ص 179 ، ش 23 .
66. ر ک : معجم رجال حدیث ، ج 8 ، ص 332 ، ش 4815
67. تفسیر و مفسران ، ج 2،ص 184-185
68. القرآن الکریم و رو ایات المدرستین، ج3، ص 67 و 345
69. القرآن الکریم و رو ایات المدرستین، ج3 ، ص345-346.
70. الکافی ، ج 1 ، ص421،ح 45؛ بحار الانوار ، ج 23 ، ص 378 ، ح60.
71. ر. ک : القرآن الکریم و رو ایات المدرستین، ج3 ، ص352.
72. احوال رجال خبر چنین است :« الحسین بن محمد بن عا مر بن عمران الاشعری القمی ،(ثقه؛ر. ک : اختیار معرفه الرجال ،ج 2 ، ص 496 ) عن معلى بن محمد البصرى (مضطرب الحدیث و المذهب ، یعرف حدیثه وینکر ویروی عن الضعفاء ؛ ر.ک :رجال ابن داود ، ص 279 ، ش 507)عن علی بن اسباط(ثقه وکان فطحیا؛ ر ک : رجال نجاشی ، ص 252 ، ش 663) عن علی بن ابی حمزه( هو احد عمد الواقفه؛ کذاب ، متهم ؛ر . ک : اختیار معرفه الرجال ،ج 1، ص 705؛ رجال ابن داود ،ص 259 ،ش 325 : رجال نجاشی ،ص 249 ، ش 656 ) عن ابی بصیر( ثقه؛ر. ک : اختیار معرفه الرجال ، ج 1 ، ص 396. )»
73. رجال ابن داود ، ص 279 ، ش 507.
74.همان، ص 259 ،ش 325
75خلاصه الاقوال ، ص 320 ،ش 9؛ رجال ابن داود ،ص 229 ، ش 40 ؛ نقد الرجال تفرشی ، ج 1 ،ص 162.
76. ر. ک : رجال ابن داود ،ص 259 ،ش 325 : رجال نجاشی ،ص 249 ، ش 656 .
77. مولی بنی اسد ، کان وجها فی اصحا بنا ، عظیم المنزله ( ر. ک : رجال نجاشی ، ص 447 ، ش 1208 .).
78. ر. ک : القرآن الکریم و رو ایات المدرستین، ج3 ، ص 352.
79. اصول کافی ، ج 1 ، ص 424 ، ح 59.
80. ر. ک : القرآن الکریم و رو ایات المدرستین، ج3 ، ص 361 .
81.تفسیر عیاشى ، ج 1 ، ص 285 ، ح 307 .
82.ر.ک :رجال نجاشی ، ص 80 ،ش 192؛ خلاصه الاقوال ، ص 320 ،ش 9؛ رجال ابن داود ،ص 229 ، ش 40 ؛ نقد الرجال تفرشی ، ج 1 ،ص 162 ، ش 322؛ طرائف المقال ، ج 1 ، ص 225 ، ش 1377.
83.خلاصه الاقوال ، ص 324 ، ش 22 .
84.رجال طوسی ، ص 365 ، ش 5423 .
85 رجال نجاشی ، ص 332، ش 894؛ فهرست طوسی ، ص 223 ، ش 624 ، معجم رجال الحدیث، ج 17 ، ص 319-321.
86. ر. ک : رجال نجاشی ، ص 56 ، ش 130 ؛ طرائف المقال ، ج 1 ، ص 435 ، ش 3644.
87. ر. ک : تفسیر المیزان ، ج 5 ، ص 147-156.
88. ر. ک : القرآن الکریم و رو ایات المدرستین، ج3 ، ص361 .
89. ر. ک : القرآن الکریم و رو ایات المدرستین، ج3 ، ص363.
90. رجال نجاشی ، ص 332، ش 894؛ فهرست طوسی ، ص 223 ، ش 624 ، معجم رجال الحدیث، ج 17 ، ص 319-321.
91. معالم العلماء ابن شهرآشوب ، ص 137 ،ش 684؛ رجال طوسی ، ص 364 ، ش 5394؛رجال نجاشی ،ص 328، ش 888؛نقدالرجال تفرشى،ج 4 ، ص 223 ، ش 4756.
92. ر. ک : معجم رجال الحدیث ، ج 17 ، ص 169- 171؛ خلاصه الاقوال ،ص 394 ، ش 17؛ابن داود هم در جال خود نام او را در بش اول در زمره ثقات آورده است (ر . ک : رجال ابن داود ، ص 174 ، ش 1405)
93. رجال نجاشی ، ص 421 ، ش 1127.
94. التحریر طاوو سی ، ص 569 ، ش 429.
95 رجال ابن داو د حلی ،ص 281 ،ش 516.
96. ر. ک : القرآن الکریم و رو ایات المدرستین، ج3 ، ص363.
97. تفسیر المیزان ، ج 5 ، ص 160 .
98. ر.ک : القرآن الکریم وروایات المدرستین، ج3 ،ص 329-362.
99.ر.ک : تفسیرعیاشی ،ج1،ص 254.
100.ر.ک : القرآن الکریم وروایات المدرستین، ج3 ،ص 343.
101.همان،ج3 ،ص 343.
102.همان ، ج 3،ص 347.
103.ر. ک : رجال نجاشی ، ص 56 ، ش 130 .
104.ر.ک :خلاصه الاقوال،ص 350؛ رجال نجاشی ، ص 182، ش 482 .
105ر.ک :رجال نجاشی ،ص 448،ش 1211.
106.ر.ک :رجال نجاشی ،ص 448،ش 1211.
107.ر.ک رجال نجاشی ، ص 332، ش 894؛ فهرست طوسی ، ص 223 ، ش 624 ، معجم رجال الحدیث، ج 17 ، ص 319-321.
108.ر. ک : رجال ابن داود ،ص 259 ،ش 325 : رجال نجاشی ،ص 249 ، ش 656.
109.ر.ک : التحریر طاوو سی ، ص 569 ، ش 429، رجال نجاشی ، ص 421 ، ش 1127 .
110.ر.ک : رجال نجاشی ،ص 287،ش 765
111.ر.ک : رجال ابن داود ، ص 279 ، ش 507.
112.ر ک : خلاصه الاقوال ، ص 324 ، ش 22 .
113.ر.ک : رجال نجاشی ،ص 251 ،ش 660 .
114.علوم قرآ نی ،ص 237 .
115صیا نه القرآن من التحریف ،ص 39-44 .
116.در آمدی بر تاریخ گذاری قرآن ، ص 57وپیرامون همین سوره ر.ک : المیزان ، ج 4، ص 177-180 .
117.القرآن الکریم وروایات المدرستین، ج3 ،ص 337.
118.ر. ک: تفسیر عیاشى ، ج 1،ص 223 ح 85 ؛ الکافی ج1 ،ص417 ،ح 27؛ بحارالانوار ،ج 23،ص 373 و ج 35 ، ص 57 و ج 9، ص 193،ح 36؛ تفسیر عیاشى ج 1 ، ص 245 ، ح 148 ؛ تفسیر البرهان ، ج1 ، ص 374؛ تفسیر نور الثقلین ج 1 ، ص 486 ، ح 278؛تفسیر فرات الکوفی ، ص 105 ، ح 97؛مناقب آل ابیطالب ، ج 2، ص 301.
119.القرآن الکریم وروایات المدرستین، ج3 ،ص222.
120.کشف الغطاء ، کتاب القرآن ، کتاب الصلاه ، مبحث 7و8 ،ص 298.
121.القرآن الکریم وروایات المدرستین، ج3 ،ص363.
منابع:
1. ابوالعباس احمد بن علی نجاشى، فهرست اسماء مصنفی الشیعه المشتهر برجال النجاشى، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانى، موسسه النشر الاسلامى، قم، 1407 ق.
2. ابوالقاسم فرات بن ابراهیم فرات کوفى، تفسیر الفرات الکوفى، تحقیق: محمد الکاظم، وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامى، تهران، 1410ق
3. ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: احمد حبیب قیصر العاملى، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی‌تا.
4. ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، اختیار معرفه الرجال (رجال کشی) تحقیق: سید مهدی رجائى، اول، موسسه آل البیت، قم،1404ق.
5 ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، الفهرست، تحقیق: جواد قیومى، موسسه نشر الفقاهه، قم، 1417ق.
6. ابوعبدالله محمدعلی ابن شهرآشوب، معالم العلماء، قم: بی‌تا.
7. ابو عبدالله محمدبن علی ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، المطبعه الحیدریه، نجف، 1376ق /1956م.
8. ابونضر محمد بن مسعود عیاشى، تفسیر العیاشى، تحقیق: سید هاشم رسول محلاتى، المکتبه العلمیه الاسلامیه، تهران، بی تا.
9. ابی جعفر محمد بن علی شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر غفارى، دوم، موسسه النشر الاسلامى التابعه لجماعه المدرسین، قم، 1404ق.
10. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، دارصادر، بیروت، بی‌تا .
11. احمد بن علی طبرسى، الاحتجاج، تحقیق: سید محمد باقر الخرسان، اول، دار النعمان، نجف، 1386 ق.
12. احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، تحقیق: محمد عوض مرعب و فاطمه محمد اصلان، اول، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1422ق .
13. ثقه الاسلام ابو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینى، الکافى، تحقیق: علی اکبر غفارى، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1388ق .
14. تقی الدین بن داود حلى، الرجال، اول، مطبعه حیدریه، نجف، 1392 ق.
15 جعفر نکونام، درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن، اول، هستی نما، تهران، 1380 ش.
16. حسن بن یوسف علامه حلى، خلاصه الاقوال، دوم، مطبعه حیدریه، نجف، 1381ق.
17. سیدابوالقاسم خویى، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دارالزهراء، 1395 ق / 1975م.
18. سیدابوالقاسم خویى، معجم رجال الحدیث و تفصیل الرواه، پنجم، بی‌جا، 1413ق / 1975م.
19. سید رضا مؤدب، نزول قرآن و رؤیای هفت حرف، اول، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1377ش.
20. سید عبدالحسین شرف الدین، المراجعات، تحقیق: حسین الراضى، دوم، جمعیه الاسلامیه، بیروت، 1402ق.
21. سید علی اصغر جابلقى، طرائف المقال، تحقیق: سید مهدی رجائى، اول، مکتبه آیه الله مرعشى، قم، 1410 ق .
22. سید علی موسوی دارابى، اسطوره تحریف، اول، امامت، مشهد، 1381 ش.
23. سید مرتضی رضوى، عصمه القرآن من الزیاده و النقصان، اول، موسسه دار الهجره، قم، 1422ق.
24. سید مصطفی تفرشى، نقد الرجال، اول، موسسه آل البیت، قم، 1418ق.
25 سیدهاشم حسینی بحرانى، البرهان فی تفسیر القرآن، اول، بعثت، تهران، 1415ق.
26. شیخ حسن بن زین الدین، التحریر طاووسی المستخرج من کتاب حل الاشکال، تحقیق: فاضل الجواهرى، مکتبه آیه الله مرعشى، قم، 1411ق.
27. شیخ عبدالحسین الامینى، الغدیر فی الکتاب و السنه والادب، اول، دارالکتب العربى، بیروت، 1379ق.
28. شیخ فخرالدین طریحى، مجمع البحرین، تحقیق: سید احمد حسینى، دوم، مکتبه نشر الثقافه الاسلامیه، بی‌جا، 1408 ق.
29. عبدالله جوادی آملى، نزاهت قرآن از تحریف، تحقیق: علی نصیرى، اول، أسراء، قم، 1383ش.
30. عبدعلی بن جمعه عروسی حویزى، تفسیر نورالثقلین، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتى، موسسه اسماعیلیان، قم، 1412ق/ 1370ش.
31. علامه سید مرتضی عسکرى، القرآن الکریم و روایات المدرستین، دوم، مجمع العلمی الاسلامى، قم، 1416 ق/ 1996ق .
32. علی بن ابراهیم قمى، تفسیر القمى، تحقیق: سید طیب موسوی جزائرى، نجف: 1387، دار الکتاب للطباعه و النشر، قم، 1404ق .
33. کشف الغطاء، شیخ جعفر الغطاء، مهدوى، اصفهان، بی تا.
34. محمد باقر مجلسى، بحار الانوارالجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، دوم، موسسه الوفاء، بیروت، 1403 ق /1983م.
35 محمد بن اسماعیل البخارى، صحیح البخارى، اول، دارالفکر، بیروت، 1401ق.
36. محمد بن حسن حر عاملى، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تحقیق: عبدالرحیم ربانی شیرازى، بیروت دار احیاء التراث العربى، بی‌تا.
37. محمد بن حسن طوسى، رجال الطوسى، تحقیق: جواد قیومى اصفهانی، موسسه النشر الاسلامى التابعه لجماعه المدرسین، قم، 1415 ق.
38. محمد بن عبدالکریم شهرستانى، الملل والنحل، دوم، دارالمعرفه، بیروت، 1395 ق.
39. محمد بن علی اردبیلى، جامع الرواه، مکتبه المحمدى، قم، بی‌تا.
40. محمد بن عیسی الترمذى، سنن الترمذى، تحقیق: عبدالوهاب عبداللطیف، اول، دارالفکر، بیروت، 1403 ق.
41. محمدبن نعمان شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، تحقیق: حسین درگاهى، دوم، دارالمفید، بیروت، 1414 ق/ 1993م .
42. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامى، اول، آستان قدس رضوى، مشهد، 1360 ش.
43. محمد هادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، موسسه النشر الاسلامى التابعه لجماعه المدرسین، قم، بی تا.
44. محمد هادی معرفت، تاریخ قرآن، چهارم،سمت، تهران، 1381.
45 محمد هادی معرفت، تفسیر و مفسران، اول، التمهید، قم، اردیبهشت 1379ش
46. محمد هادی معرفت، صیانه القرآن من التحریف، اول، موسسه النشر الاسلامى التابعه لجماعه المدرسین، قم، 1413ق.
47. ملا محسن فیض کاشانى، التفسیر الصافى، تحقیق: حسین الاعلمى، مکتبه الصدر، تهران، بی‌تا، موسسه الهادى، قم، 1416ق.
48. مولی محمد صالح مازندرانى، شرح اصول الکافى، بی‌جا، بی‌تا.
49. میرزا محمد مشهدی فمى، تفسیر کنزالدقائق، تحقیق: حاج آقا مجتبی عراقى، اول، موسسه النشر الاسلامى التابعه لجماعه المدرسین، قم،1407ق.
50. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، بیست ونهم، دارالکتب الاسلامیه، تهران،1384ش.
پدیدآورنده: زینب طیبى/کارشناس ارشد علوم قرآ ن وحدیث

تبلیغات