صعصعةبن صوحان از بنی عبد قیس و یکی از نزدیکترین یاران حضرت علی(علیه السلام) بود. این قرابت تا آنجا بود که آن حضرت در موقوفات خود صعصعه را شاهد میگرفتند. رجالیون شیعه او را از ابدال دانستهاند. صعصعه همانند برادرانش زید و سیحان توانایی فوقالعادهای در امر خطابه داشت، به حدی که مورد ستایش امیر بیان حضرت علی(علیه السلام)قرار گرفت و او را خطیب شحشح و توانا خواندند. او از این توانایی در بدو حکومت ایشان نهایت بهرهبرداری را به نفع آن حضرت نمود. حضرت علی(علیه السلام) که به صعصعه اعتماد ویژهای داشت، در چند نوبت او را به نمایندگی از خویش به رویارویی و مذاکره با معاویه کشاند. این کشاکشها با معاویه پس از شهادت آن حضرت ادامه یافت و صعصعه از جمله شیعیانی بود که معاویه از آنان به شدت تنفّر داشت. او در حدود سال 56 هجری به علتی ناگفته وفات یافت.
لبنان کشور پیچیده ای است که اقوام، طوایف و گرایش های دینی گوناگون را در خود جای داده است؛ لذا اولویت های طایفه ای حاکم بر جامعه لبنان در عرصه سیاست، موجبات جنگ داخلی بین طوایف را فراهم آورده است.
«حاکمیت استعمار در لبنان و همچنین کم توجهی حاکمان سیاسی» به شیعیان، باعث شده است علی رغم تلاش رهبران شیعه و کثرت جمعیت طایفه شیعه نسبت به سایر طوایف، آنها همواره از لحاظ سیاسی در اقلیت بوده، محروم تر از دیگر طوایف باشند.
رشد آگاهی شیعیان معاصر لبنان، مدیون تلاش های امام موسی صدر بوده است و تلاش های وی در عرصه سیاسی و اجتماعی و همچنین تاثیرات ناشی از انقلاب اسلامی ایران، شیعیان لبنان را به یکی از قدرتمندترین طوایف این کشور تبدیل نموده است.
نویسنده در این مقاله «در صدد است ضمن بررسی» وضعیت شیعیان لبنان تا قبل ورود امام موسی صدر به صحنه سیاسی اجتماعی این کشور، تاثیرات عملی حضور امام موسی صدر بر جایگاه شیعیان لبنان را برجسته سازد.
«تاریخ تحلیلى» که امروزه به فراوانى در نوشتهها به کار مىرود، روشى براى شناخت صحیح دادههاى تاریخى است. این روش برخلاف الگوى نگرش و نگارش تاریخى پیشینیان که تاریخ را صرفا مبتنى بر منقولات مىدانستند، برآن است تا با ارائه راهکارهایى تعریف شده و قابل دفاع، علم تاریخ را به کمک عقل و استدلال برفراز حکمت برکشد. تاریخ تحلیلى در این نگره، درپى جستوجو و یافتن اصولى است که برابر آنها، شناخت حقیقت از دل واقعیتها امکان مىیابد و آفت دروغ راویان که بهطور طبیعى در آنان راه مىیابد، کشف، و اخبار صحیح شناسایى مىشود و به بیان دیگر، راهى است براى تشخیص صحیح از سقیم، و چگونگى رویارویى با انبوه اخبار و روایاتى که در خصوص یک پدیده وجود دارد.
این مقاله مىتواند در زمینه شناخت بهتر از این مکتب و نوع تاریخنگارى مکتب آنال مفید باشد.
مکتب تاریخى (تاریخنگارى) آنال در فرانسه رشد و گسترش یافت. طى سه دهه از 1929ـ1959م مکتبى مهمتر و شاخصتر از آنال وجود نداشته است. نام این مکتب تاریخى، برگرفته از اولین کلمه عنوان نشریهاى است که در سال 1929م توسط لوسین فبور و مارک بلوخ (بلوک) منتشر شد و بعدها در سال 1956م تحت مدیریت فرناند برودل قرار گرفت. ویژگى مشترک این دو متفکر این بود که اندیشه رایج در تاریخنگارى را که «مکتب روش» نام داشت و از فون رانک و اثباتگرایى تأثیرپذیر بود، قبول نداشتند. نظریهپردازان این مکتب در واقع علیه سبک و سیاق تاریخنگارى فرانسوى و مکتب پوزیتیویسم (اثباتگرایى) شوریدند. دیدگاه پوزیتیویسم (اثباتى) بر نظامىگرى حاکمان و جنگ و ستیز آنان و زندگى پادشاهان و درباریان تأکید داشت. آنان وقایع تاریخى را به شخصیتهاى تاریخى نسبت مىدادند و تاریخ را بر محور وجود ایشان تفسیر مىکردند. از نظر پوزیتیویسمها کار مورخ، کشف است نه بازسازىِ زمان گذشته در ظرف حال. تاریخنگار، گزارشگر دقیق و امینى است که تنها به اسناد و مدارک معتبر متکى است. بهرغم گذشت حدود پنج دهه از پیدایش تاریخنگارى مبتنى بر تجربه آنال، آشنایى ما با آن بسیار اندک است، از اینرو ترجمه و ارائه