آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۶

چکیده

متن


چنانکه در شماره پیشین گذشت، پس از رحلت پیامبر اکرم? و در پی غصب خلافت، برخی از صحابه همچون عبدالله بن عباس، در مقاطع مناسب مواضع مدافعانه‌ای نسبت به حقوق اهل بیت? در پیش گرفتند، و از طریق مناظره و با شیوه‌هایی همچون بیان مظلومیت اهل‌بیت?، پرسشگری از طرف مقابل، کوچک‌نمایی دشمنان اهل‌بیت?، استناد به کتاب و سنت الهی و دیگر روش‌ها از امیرالمومنین? و حقوق اهل‌بیت? دفاع می‌نمودند، در شماره قبل به مواردی از این مناظره‌ها اشاره شد، در ادامه مطالب گذشته، در این شماره مناظره‌های عبدالله بن عباس با معاویه و عمروعاص و عبدالله بن زبیر و برخی از افراد ناشناس مورد بررسی قرار می‌گیرد.
کلید واژه‌ها
حضرت علی?، تشیّع، عبدالله بن عباس، معاویه، عمرو بن عاص، عبد الله بن زبیر.

4 . مناظره ابن‌عباس با معاویه
طرفداران معاویه که به عنوان قاسطین و ظالمین معروف هستند، همانند اجداد خود که از آزادشدگان به دست پیامبر در فتح مکه بود، مدت‌های طولانی با اسلام مبارزه کرد. مبارزات آنها در مقابل اسلام ابتدا با شمشیر بود و بعد از فتح مکه جریان تغییر کرد و در لباس اسلام صورت گرفت و معاویه فرزند ابوسفیان بیشترین ضربه‌ها را بر پیکره اسلام وارد کرد. تا زمانی که خلفای ثلاثه حاکم بودند، معاویه و همراهان وی با استفاده از فرصت به دست آمده به فکر احیای حاکمیت گذشته خود بودند و تعارضی با خلفای ثلاثه نداشتند و در دوران عثمان، از فرصت به دست آمده بیشترین بهره را برد. بعد از کشته شدن عثمان شرایط طغیان و سرکشی برای امویان و طرفدارانشان بسیار آسان بود. آنان که تا دیروز از حمایت خلیفه خدا و منتخب مردم، دم می‌زد، بعد از انتخاب حضرت‌ علی? از وی دوری گزیدند و جنگ صفین را در مقابل حضرت به راه انداختند. ابن‌عباس با معاویه نیز با روش‌های مختلف مناظره‌هایی داشته است، که در ذیل به آنها اشاره می‌شود:
4ـ1. مقابله به مثل
ابن‌عباس در برخی از مناظره‌هایش از روش‌های متعددی بهره برده است، از قبیل جواب حلی و نقضی و استفاده از آیات قرآن کریم. اما در کنار روش‌های سابق، از روش‌ دیگری نیز استفاده کرده‌ و آن روش مقابله به مثل است. مقابله به مثل در همه جا خوب نیست، ولی وقتی فردی با زبان تند و عدم رعایت ادب، سخنی می‌گوید، در اینجا بهترین روش برای برخورد، مقابله به مثل و ذکر پیشینه زشت و نامناسب اوست.
در یکی از این مناظره‌ها معاویه به ابن‌عباس می‌گوید:
شما می‌خواهید امامت را همانند نبوت به خود اختصاص دهید، به خدا قسم هیچ‌گاه این اتفاق نخواهد افتاد. دلیل شما برای تصدی خلافت، بر مردم مشتبه است. شما می‌گویید ما اهل‌بیت پیامبر هستیم،‌ پس چرا خلافت در دست غیر ما باشد؟ این موضوع شبهه‌داری است، [این مسئله شبیه به حق است، نه خود حق]. همانا خلافت در بین افراد زنده قریش به رضایت عامه مردم و شورا می‌چرخد، و ما ندیدیم کسی بگوید: ای کاش بنی‌هاشم سرپرست و ولیّ ما می‌شدند، و اگر چنین می‌شد برای ما در دنیا و آخرت خوب بود. شما به ادعای خودتان دیروز زاهد بوده و حکومت را کنار گذاشته بودید، ولی امروز برای حکومت می‌جنگید. اگر شما مالک این حکومت می‌شدید عذابی که از ناحیه شما بر مردم می‌رسید از عذاب باد که قوم عاد و صاعقه‌ای که بر قوم ثمود رسید، ویران کننده‌تر بود.
ابن‌عباس در جواب او گفت: این‌که گفتی ما به نبوت احتجاج می‌کنیم، به خدا قسم امر به همین صورت است، اگر ما به نبوت استحقاق نداشته باشیم به چه چیزی می‌توانیم استحقاق داشته باشیم. و اما قول تو که گفتی نبوت و خلافت با هم قابل جمع نیست، پس با کلام خداوند متعال چه می‌کنی که می‌فرماید: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً»؛ (نساء: 54).
کتاب همان نبوت است و حکمت، سنت است، و ملک، خلافت است، و ما آل ابراهیم هستیم و آن حکم در بین ما جاری است تا روز قیامت. و اما اینکه گفتی دلایل ما نسبت به خلافت مشتبه است، این چنین نیست، بلکه از خورشید نورانی و ماه بر مردم روشن‌تر است. کتاب خدا همراه ماست.
ابن‌عباس تا این بخش از روش‌های متعددی برای برخورد با معاویه استفاده می‌کند، اما در ادامه روش مقابله به مثل و با زبان خود او با وی سخن می‌گوید:
و مشکل تو با ما این است که ما برادر و جد و دایی و عموی تو را
کشتیم، پس بر ارواحی که در جهنم قرار گرفته‌اند گریه نکن... و اما اینکه
مردم ما را ترک کردند، این مسئله هیچ ضرری برای ما ندارد، بلکه آنچه آنها
از ]ناحیة ترک ما از[ آن محروم شدند بیشتر از آن چیزی است که ما از
آن محروم شدیم. و اما دل‌گرمی تو به ملک زائل چیزی نیست؛ چون پیش
از این، فرعونیان پادشاه بودند و خداوند آنها را هلاک کرد... و اما قول تو که
اگر ما مالک می‌شدیم، از عذاب قوم هود وعاد شدیدتر بودیم، درست نیست، چون خداوند متعال می‌فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین» و
ما از نزدیک‌ترین اهل‌بیت پیامبر? هستیم. و اما ظاهر عذاب به سبب حکومت تو بر مسلمانان است و این شدت بعد از تو از عذاب قوم عاد بیشتر خواهد بود، و بعد از آن خداوند متعال از ظالمان انتقام خواهد گرفت، و عاقبت از آن تقواپیشگان است.
چنانکه از این مناظره به دست می‌آید، ابن‌عباس در جواب‌هایش ابتدا از روش‌های مختلف استفاده کرده، اما در ادامه به اصل و ریشه بنی‌امیه اشاره می‌کند، که روزی در مقابل اسلام قرار گرفتند و در جنگ، جد و دایی و عموی معاویه کشته شد، و جایگاه آنان را جهنم دانست. ابن‌عباس تا آخر این گفت‌وگو به گونه‌ای سخن می‌گوید، تا جواب کلمات تند معاویه را بدهد.‌‌
4ـ2. گونه‌شناسی کلام به تناسب مخاطب
یکی دیگر از روش‌های مناظره، سنجش مخاطب، سپس گزینش مناسب کلام در برخورد با اوست، به عنوان مثال، ابن عباس، با عمر، همراه با احتیاط، و با عایشه به تندی سخن می‌گوید. بر اساس همین شیوه، در گفت‌وگو با معاویه بدون اشاره به جایگاه پست ابوسفیان، برای او طلب رحمت می‌کند. این کلام دو پهلو، هم با عاصی و هم با مطیع بودن افراد سازگار است. زیرا طلب رحمت اعمّ از آن است که برای آمرزش گنهکار باشد یا برای علوّ درجات شخص مؤمن. بنابراین، چنین بیانی از سوی ابن عباس، در حقیقت تمهیدی است برای این که کلمات بعدی را بتواند به معاویه القا کند. متن سخن ابن عباس، خطاب به معاویه چنین است: خداوند پدر ما و پدر شما را رحمت کند... برای پدر من مالی نبود مگر فضلی که پدر تو داشت، لکن خوبی‌هایی که ما در حق شما داشته‌ایم بیشتر از از خوبی‌هایی است که پدر تو در حق ما داشته است؛ پدر من به پدرت در جاهلیت کمک کرد، و خون او را در اسلام حفظ کرد. اما اینکه گفتی علی ما را به کار خود گماشت به خاطر خودش بود نه به خاطر هوای نفس، ولی تو به خاطر هوای نفست افرادی را گماشته‌ای، از این افراد ابن‌حضرمی است که بر
بصره گماشتی و کشته شد، بسر بن ارطاة را به یمن گماشتی و سپس
خیانت کرد، و حبیب بن مره را برای حجاز برگزیدی و مرتد شد، و ضحاک بن قیس فهری را برای کوفه انتخاب کردی پس ریگ‌باران شد، و خطاهایی که از ما به شما می‌رسد بیشتر از چیزی نیست که از شما به ما می‌رسد، و اگر کوچک‌ترین خطاهای شما را در مقابل صد حسنه قرار دهند تمام حسنات را از بین خواهد برد، و اگر کمترین عذر ما را در برابر صد سیئه شما قرار دهند، عمل ما بهتر خواهد بود. و اما اگر عثمان بر نصرت ما ملازمت می‌کرد یاریش می‌کردیم و اما چرا با انصارش جنگیدیم، چون بیعتی که با ما کرده بودند را شکستند. و جنگ ما با تو به این دلیل است که تو حق را کنار گذاشتی و ادعای باطل نمودی.
در این مناظره ابتدا تمجید ظاهری از طرف مقابل می‌کند و در ادامه گفت‌وگو خطاهای مخالفان حضرت را یادآور می‌شود و حقانیت امیرالمؤمنین? را به رخ آنان می‌کشد.
4ـ3. بیان پیشینه پست افراد
ابن‌عباس در برخی از گفت‌وگوهایش در کنار استفاده از روش‌های دیگر به پیشینه شرم‌آور طرف مقابل اشاره کرده است، به گونه‌ای که هیچ پاسخی در مقابل این کلمات نداشته و به تهدید روی می‌‌آورد. تسلط و توانایی ابن‌عباس در این مورد در مقابل حریفش به اندازه‌ای بوده که عمروبن عاص دربارة وی چنین می‌گوید:
به خدا قسم ـ یا امیرالمؤمنین (معاویه)ـ ابن‌عباس رأس تمام شرهاست و پایان تمام خیرهاست. برای منع او باید وی را ریشه‌کن نمود، پس به وی حمله کن، و فرصت را از او بگیر، و به واسطه دور کردن وی از اقدام دیگری جلوگیری کن و دیگران را از اطراف وی دور گردان.
بعد از صحبت‌های عمروعاص ابن‌عباس گفت: ای پسر نابغه عقلت را از دست دادی و حلمت از بین رفته و شیطان به زبان تو سخن می‌گوید. آیا به یاد می‌آوری روز صفین را که چگونه جان سالم به در بردی... سپس مروان کلمات تهدیدآمیزی به ابن‌عباس گفت. ابن‌عباس هم در جواب وی گفت: تو چنین سخنانی را به من می‌گویی ای رانده شده پیامبر، و کسی که واسطه بین مردم و عثمان بودی، به خدا قسم اگر معاویه در پی خون عثمان بود، باید اول و آخر آن را در تو می‌یافت.
نظیر این سخنان بین وی و زیاد و عبد الرحمن بن اُم حکم اتفاق افتاد و به همه با پاسخ قاطع جواب داد.
کلماتی که عبدالله بن عباس در بین افرادی، همچون معاویه، عمروبن عاص، مغیرة بن شعبه و... ابراز داشته و در حضور معاویه نیز چنین سخنان تندی را گفته، نشان از عدم خوف وی از آن‌هاست. او آنقدر جرأت داشته که به خود معاویه در حضور این افراد در خصوص قاتل حضرت علی? به معاویه می‌گوید که اگر ابن ملجم رودررو با حضرت قرار می‌گرفت او را به ولید و عتبه و حنظله ملحق می‌کرد. همین کلمات باعث شد تا معاویه در حق وی بگوید:
«به خدا قسم ای ابن‌عباس ایام نمی‌گذرد مگر اینکه گرفتار شمیشیر تیز و حکم نافذ و محکم خواهی شد [در اینجا ابن‌عباس را تهدید نمود[. به خدا قسم اگر هاشم غیر تو را به دنیا نیاورده بود، تعدادشان اندک نبود، و اگر خانواده‌ات کسی به غیر از تو را نداشتند، خداوند تعدادشان را زیاده کرده بود». بعد از این، ابن‌عباس برخاست و رفت.
4ـ4. تصدیق و همراهی ظاهری و موقت
یکی دیگر از روش‌های ابن‌عباس در مناظره، تصدیق ظاهری طرف مقابل است، مسئله خون‌خواهی عثمان به روش‌های متعدد پاسخ داده شده بود، ولی ابن‌عباس با استفاده از این روش، معاویه را مجاب کرد و پاسخ حق را از زبانش گرفت، به گونه‌ای که معاویه هیچ جوابی در مقابل او نداشت. روزی معاویه وارد مجلسی شد و در این برخورد به احترام معاویه همه به غیر از ابن‌عباس به پا خاستند؛ بعد از بی‌اعتنایی ابن‌عباس؛ معاویه به ابن‌عباس گفت: چون من با شما در جنگ صفین جنگیدم از این مسئله ناراحت هستید در حالی که عثمان مظلوم کشته شده بود. ابن‌عباس با بهره‌گیری از روش تصدیق، به او گفت: عمر نیز مظلوم کشته شد. در اینجا می‌توان گفت که ابن‌عباس به منظور اقناع خصم این‌گونه پاسخ داده است؛ یعنی اگر تو راست می‌گویی بعد از مرگ عمر نیز چنین اقدامی می‌کردی. معاویه در جواب ابن‌عباس گفت: اما او را کافری کشت؛ ابن‌عباس گفت: پس چه کسی عثمان را کشت؟ معاویه در جواب گفت: مسلمانان. ابن‌عباس گفت: این مسئله که به ضرر توست نه به نفع تو؛ یعنی اگر این کار را مسلمانان انجام دادند حتماً خلیفه خطایی انجام داده که موجب قتلش شده است، ولی کشتن خلیفه توسط فردی که به نظر تو کافر است؛ به سبب دشمنی و کفر اوست.
4ـ5. پرسش‌گری
این نوع از گفت‌وگو را در مناظره ابن‌عباس با عمر یادآور شدیم. معاویه در ادامه گفت‌وگوی قبلی بر نکته‌ای‌ اساسی تأکید می‌کند و به مطلبی اعتراف می‌نماید که بسیاری بر پنهان گذاشتن آن اصرار داشتند. معاویه گفت: من گفتم در همه نقاط از ذکر مناقب علی? و اهل‌‌بیتش جلوگیری کنند، ولی در آن زمان، زبان تو بند آمد. ابن‌عباس در جواب گفت: آیا ما را از خواندن قرآن نهی می‌کنی؟ معاویه گفت: نه. ابن‌عباس گفت: آیا ما را از تأویل قرآن نهی می‌کنی؟ معاویه گفت: بله.‌ ابن‌عباس گفت: ما چگونه به قرآن عمل کنیم در حالی که نمی‌دانیم خداوند متعال چه چیزی اراده کرده است. معاویه گفت: تأویل این آیات را از غیر اهل‌بیت خود بپرسید. ابن‌عباس در جواب گفت: چگونه این سؤال‌ها را غیر از اهل‌بیت بپرسیم در حالی که این آیات بر این خاندان نازل شده است. سپس این آیه را خواند: «یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»؛ معاویه به ابن‌عباس گفت: دیگر این گونه سخنان را نگو و اگر ناچار شدی در حضور مردم و جمع نگو.
بدیهی است که اگر ابن‌عباس در جواب معاویه به اقدامات خودش در گذشته اشاره می‌کرد عملاً پاسخ معاویه داده نمی‌شد، اما با ابتکار و روشی جدید، هم معاویه را مورد سؤال قرار داد و هم علی? را به سبب معرفت عمیقش نسبت به قرآن کریم، و همانند قرآن خود قرآن معرفی نمود و سؤال کرد که آیا می‌خواهی ما را از خواندن قرآن منع کنی؟ یعنی مخالفت تو با علی‌?، مخالفت با قرآن است، همچنین اهل‌بیت را مفسران قرآن معرفی کرد و سرانجام هدف معاویه را برای دیگران آشکار کرد که قصد خاموش‌کردن نور الهی را دارد، از این‌رو، معاویه از وی خواست تا دیگر در ملأ عام چنین برخوردی نداشته باشد.
4ـ6. بیان مصائب و مظلومیت‌ها
بیان و یادآوری مصیبت‌ها و بیان مظلومیت اهل‌بیت پیامبر? حتی در مقابل دشمن اهل‌بیت، یکی دیگر از روش‌های مناظره ابن‌عباس بوده است. برای مثال، وی بعد از اظهار خرسندی و خوشحالی معاویه نسبت به شهادت امام مجتبی? گفت:
به خدا قسم مرگ وی از مرگ تو جلوگیری نمی‌کند... و ما در حالی با این مصیبت روبه‌رو شدیم که پیش از آن با مصیبت برترین پیغمبران و نیز امام متقین و فرستاده پروردگار عالمیان مواجه شدیم و بعد از پیامبر با مصیبت برترین اوصیاء (یعنی امیرمؤمنان حضرت علی?) مواجه شدیم، و خداوند آن مصیبت را برای ما آسان نمود. در اینجا معاویه گفت: وای بر تو، من این کلمات را نگفتم مگر اینکه فکر کردم تو آماده‌ای (یعنی فکر کردم با ما موافقی).
در این مناظره نیز ابن‌عباس از طریق بیان مصائب و مظلومیت اهل‌بیت و مصیبتی که بر آنها وارد شده به دفاع از اهل‌بیت پیامبر? پرداخت و شهادت امام حسن? را با رحلت پیامبر و شهادت علی? مقایسه نمود؛ یعنی همان‌گونه که خداوند در مصیبت پیامبر حضرت علی? یاری نمود، در مصیبت و شهادت امام مجتبی? نیز یاری خواهد کرد.
تقریباً نزدیک همین گزارش در منابع دیگر آمده است.
4ـ7. پاسخ‌ گویی به پرسش‌ها و مشکلات علمی
یکی دیگر از روش‌های مناظره ابن‌عباس پاسخ به سؤال‌های علمی است. این روش ابن‌عباس را نیز می‌توان مناظره دانست، زیرا پس از پاسخ او خصم چاره‌ای جز اعتراف به توانایی وی نداشت.
وقتی سؤال‌هایی از طرف علمای مسیحی به معاویه می‌رسید و وی از جواب آنها عاجز می‌ماند به فردی که تربیت شده مکتب اهل‌بیت? بود مراجعه می‌کرد. طبق گزارشی در یک مورد، سؤال‌ها را برای ابن‌عباس فرستاد. ابن‌عباس در جواب سؤال‌هایی که قیصر روم از معاویه نموده بود، چنین گفت: اما مکانی که قبله ندارد، خود کعبه است، و اما کسی که پدر ندارد حضرت عیسی است، و اما کسی که عشیره ندارد،‌ حضرت آدم است، و اما کسی که همراه قبرش سیر کرد،‌ حضرت یونس است. و اما سه چیزی که در رحم خلق نشدند، قوچ حضرت ابراهیم، و شتر صالح و مار حضرت موسی است. اما شیء کامل، فرد صاحب عقل است، و اما نصف شی‌ء کامل، فردی است که از عقل بهره ندارد، ولی از عقل دیگران استفاده می‌کند. اما شیئی که هیچ چیز نیست کسی است که عقل ندارد و از عقل دیگران استفاده نمی‌کند.
بعد از رسیدن این جواب‌ها معاویه به قیصر روم‌ گفت: به غیر از اهل بیت پیامبر، کسی نمی‌توان این‌گونه سخن بگوید.
5. مناظره ابن‌عباس با عمروبن عاص
امروزه شیعیان عمروبن عاص را فردی شیاد و فریب‌کار و حقه‌باز می‌دانند، اما در دوران علی? افراد معدودی بودند که از فریب کاری‌ها و حیله‌های وی آگاهی داشتند. از این افراد می‌توان به ابن‌عباس اشاره نمود که هنگام مناظره با او به این ویژگی‌اش توجه داشت.
5ـ1. بیان انگیزه و هدف طرف مقابل
یکی دیگر از روش‌های ابن‌عباس در مناظره، قدرت شناخت انگیزه و هدف طرف مقابل و بیان آن است. او که به این وسیله از اهداف شوم و غیر واقعی طرف مقابل پرده برمی‌داشت و زمینه‌ای برای فریب‌کاری و اغفال عامه مردم باقی نمی‌گذاشت. بر اساس همین روش در گفت‌وگویی که بین وی و عمروبن عاص صورت گرفت، به عمرو بن عاص گفت:
اهل عراق با علی بیعت کردند و علی بهترین آنها بود و اهل شام با معاویه بیعت کردند و اهل شام از معاویه بهتر بودند و من و تو مساوی نیستیم؛ من خداوند را در نظر داشتم و تو مصر را اراده نمودی و من به خوبی می‌شناسم چیزی که مرا از تو دور کرده، و چیزی که تو را به معاویه نزدیک کند نمی‌شناسم، اگر تو عمل شرّی انجام دهی من به تو سبقت نمی‌گیرم و اگر تو کار خیری انجام دهی، بر ما سبقت نمی‌گیری.
ابن‌عباس در این گفت‌وگو و گفت‌وگوهای دیگرش به گرایش آنان اشاره کرده و اینکه افرادی همچون معاویه و یاورانش در ایمان خود دچار مشکل هستند، و اراده‌ای جز مال و منال دنیا و غیر خدا را ندارند.
5ـ2 کوچک‌نمایی
کوچک‌نمایی در جایی کارآیی دارد که فردی خود را بالاتر از دیگران می‌داند یا دیگران را مرعوب خود می‌پندارد. ابن‌عباس از این روش در برابر عمروعاص که خدعه‌هایش ضرب‌المثل است و از حامیان معاویه و دشمنان امیرمؤمنان? بوده، بهره برده است.
عمرو بن عاص در ایام حج نسبت به جایگاه ابن‌عباس در میان مردم و توجه آنها به وی حسادت کرد و گفت: ابن‌عباس تو را چه شده که وقتی ولایت مرا به مصر دیدی چشمانت از حدقه در آمد، و وقتی در بین مردم قرار گرفتی شروع به سخن چینی و بدگویی نمودی؟ منظور وی این بود که در مقابل خودم ساکت و بر من حسادت می‌ورزی، ولی در بین مردم بدگویی می‌کنی. ابن‌عباس در جواب وی گفت:
به سبب اینکه تو از اشخاص پست و فاجر هستی، و قریش از نیکوکاران و کریم هستند، درباره چیزی که نمی‌دانند سخن نمی‌گویند، هیچ حقی را مخفی نمی‌کنند، آنها صبورترین افراد هستند و آشناترین افراد نزد مردم. تو خود را به قریش نسبت می‌دهی، حال آنکه از آنها نیستی. مَثَل تو همانند کسی است که از دو پدر و مادر زاده باشد؛ نه در بنی‌هاشم جایگاهی داری و نه در عبدشمس. تو گناه‌کاری هستی که اصل و نسَبَت مشخص نیست، معاویه تو را بر گردن مردم قرار داده است.
همان‌گونه که این گزارش نشان می‌دهد، ابن‌عباس در مقابل عمروعاص با کلمات تند و با بی‌احترامی کامل سخن گفت و وی را خرد و تحقیر کردند و اصل و نسب عمروعاص را زیر سؤال برد، و مقام عمروعاص باعث نشد تا ابن‌عباس در پاسخ وی ملایمت نشان دهد.
6. مناظره ابن‌عباس با عبدالله بن زبیر
زبیر یکی از افراد شش‌گانه شورایی بود که عمر برای تعیین خلیفه بعد از خودش برگزید. وی به‌رغم کمک‌های فراوانی که برای گسترش اسلام کشید، در مقابل مولای متقیان علی? قرار گرفت. بعد از کشته‌شدنش حضرت بر بالین او آمد و بعد از افسوس فرمود: «چه بسیار این شمشیر از وجه پیامبر، غم و غصه زدود».
زبیر فردی ریاست طلب بود،‌ به خصوص بعد از انتخاب وی برای شورای شش نفره خود را لایق این منصب می‌دانست. البته خود وی با علی? خصومتی نداشت، حتی به نفع حضرت در شورا کنار ‌رفت، همچنین در جنگ جمل خودش را به سبب سخنان حضرت و یادآوری برخی از کلمات از زمان پیامبر? کنار کشید، و بعد از این کناره‌گیری بود که وی کشته شد.‌ عبدالله فرزند زبیر نیز به این سرنوشت دچار شد و رابطه خوبی با حضرت و فرزندانش نداشت، البته با این تفاوت که فرزند وی نه‌تنها دوستدار اهل‌بیت پیامبر? نبود، بلکه در مقابل آنها نیز قرار گرفت. از این رو یکی دیگر از افرادی که ابن‌عباس با آنها مناظره داشته عبدالله ‌بن زبیر می‌باشد که ابن‌عباس با وی نیز با روش‌های مختلف به مناظره پرداخته است.
6ـ1. استناد به کتاب و سنت
ابن‌عباس از احکام الهی نیز آگاهی داشت، و از این طریق هم با حریفش سخن می‌گفت. از آنجایی که برخی از آیات قرآن کریم به بیان احکام الهی پرداخته و ابن‌عباس به تفسیر قرآن آشنایی داشت، وی با استفاده از آیات و نیز علومی که از اهل‌بیت? بهره برده بود با طرف مقابل مناظره می‌کرد.
روزی ابن زبیر در مکه سخنرانی می‌کرد، در این هنگام ابن‌عباس وارد مجلس شد. ابن زبیر با دیدن او خطاب به مردم گفت: اینجا مردی است که خداوند قلبش را کور کرده، همچنان که چشمش کور شده است؛ گمان می‌کند متعه، از طرف خدا و رسولش حلال دانسته شده، در حالی که این زنای محصن است، و درباره مورچه و ملخ فتوا می‌دهد ـ ظاهراً منظور این بود که ابن‌عباس در چیزهای بسیار ریز و بی‌مقدار فتوا می‌دهد یا اشاره به توهین و پست شمردن ابن‌عباس است ـ و مال بصره را بالا کشیده و... چگونه من وی را سرزنش کنم در حالی که با ام‌المؤمنین و اصحاب رسول خدا? جنگ کرده است: ابن‌عباس در جواب وی گفت: اما درباره کوری، خداوند متعال در قرآن کریم می‌‌فرماید: «زیرا چشم‌ها [ی سر] نابینا نیست، بلکه [چشم‏] دل‌هایی که در سینه‏هاست کور و نابیناست»، و این کوری زمانی صورت گرفت که صفیه با عوام(جد زبیر) ازدواج کرد. و اما اینکه گفتی من درباره «قمّله»، یعنی مورچه و ملخ فتوا می‌دهم همانا درباره این دو، حکمی است که تو و اصحابت به آن علم ندارید. و اما در جواب از سؤال تو درباره متعه باید بگویم که خداوند متعال آن را حلال کرده است: «پس هر گاه از زنان به آمیزش بهره گرفتیدـ به نکاح موقت‌ـ کابین مقرّرشان را بدهید» و در عهد رسول خدا? به آن عمل می‌شد، و هیچ پیامبری بعد از رسول خدا نیامده که آن را حرام یا حلال نماید و تو از متعه به دنیا آمده‌ای، پس زمانی که از منبرت پایین آمدی از مادرت اسماء دختر ابی‌بکر صاحب دو مقنعه/روسری (صاحب النطاقین) درباره دو لباس عوسجه سؤال کن که آیا از متعه هستی یا نه؟
بعد از اینکه زبیر نزد مادرش رفت، اسماء، ابن زبیر را به سبب برخورد با ابن‌عباس سرزنش کرد، کلام ابن‌عباس را تأیید نمود.
ابن‌عباس در ادامه گفت: اما اینکه من مال بصره را تصاحب کردم، پس آن مالی بود که ما به دست آورده‌ بودیم و به هر کسی که صاحب حق بود اعطا کردیم.*
6ـ2. تبیین خطاها و حرمت‌شکنی‌ها
از روش‌های دیگر ابن‌عباس در مناظره و گفت‌وگو، توصیف و تبیین خطاهایی است که طرف مقابل مرتکب آن شده است. بعد از اینکه ابن زبیر، حضرت علی? را به سبب جنگ با عایشه سرزنش کرد، ابن‌عباس در جواب او می‌گوید: و اما اینکه گفتی ما با عایشه جنگ کردیم، [درست می‌گویی ولی] به واسطه ما عایشه ام‌المؤمنین نام گرفته است، نه به واسطه تو و نه به واسطه اجداد تو، ولی پدر و دایی‌ات طلحه قدم در حجابی گذاشتند که خداوند آن را برای پیامبر قرار داده بود و باعث هتک حرمت پیامبر شدند، و با سوء استفاده از موقعیت وی مقاتله کردند و ناموس خود را حفظ کردند، [در معرض نامحرمان قرار ندادند] به خدا قسم انصاف نکردند که دختران و زنان خود را در پشت پرده قرار دادند، ولی همسر پیامبر را در مقابل شمشیرها و کشتن قرار دادند، و اگر ما شما را در حال کفر ملاقات کردیم، شما به واسطه فرار از جهاد کافر شدید، و اگر ما در حال ایمان با شما جنگیدیم، شما به واسطه جنگ با مؤمنین کافر شدید.
بعد از اینکه ابن زبیر از منبرش پایین آمد نزد مادرش رفت، از وی درباره آنچه ابن‌عباس گفته بود سؤال کرد. مادرش گفت: مگر تو را از ابن‌عباس و بنی‌هاشم نهی نکرده بودم، آنها افرادی هستند که زمانی که شروع کنند، جوابی برای گفتن نداری. ابن‌زبیر گفت: درست است من از دستورت سرپیچی کردم. مادرش گفت: فرزندم از این کور حذر کن که جن وانس در مقابلش تحمل ندارند،‌ و این را بدان که تمام رسوایی‌های قریش نزد اوست.
همان‌گونه که از این گزارش به دست می‌آید، ابن‌عباس در این مناظره با بیان زیبای خود حقانیت حضرت علی? را به خاطر نقض عهد از طرف معاویه و افراد دیگر اثبات کرده است. قدرت بیان و به خصوص اطلاعات ابن‌عباس از ریشه و افتخارات قبایل به اندازه‌ای بود که وقتی مروان در زمان حاکمیتش بر مدینه مجلسی آماده کرد و در این مجلس، ابن زبیر از حقانیت و توانایی‌ها و فضایل خلفای ثلاثه سخن گفت، و بر دشمنان آنها لعن فرستاد، ابن‌عباس در جواب گفت: اما هیچ کس به اندازه‌ای که صاحب ما به آن دست یافت کسی به آن نرسید، و ما تقدم کسی که خلیفه شد را انکار نمی‌کنیم، ولی اگر صاحب ما مقدم می‌شد، سزاوار این جایگاه بود، بلکه بالاتر از آن بود. اما به تو چه ارتباطی دارد که از فضل دیگران سخن می‌گویی تو فقط به فضایل و بهره‌های خودت اشاره کن و با تیم (قبیلة ابوبکر) و عدی (قبیلة عمر) و اموی (قبیلة عثمان) کاری نداشته باش، اگر هر کدام از این قبایل با من سخن بگویند به آنها جواب حاضر از حاضر را خواهم داد نه خبر غایب از غایب را، و تو به موضوعی که هیچ ارتباطی ندارد چه کار داری؟ اگر در اسد بن عبدالعزی چیزی است مال توست.
6ـ3 . اعلام آمادگی در مقابل هر تهدیدی
معمولاً تهدید نسبت به افرادی صورت می‌گیرد که دشمن از توانایی‌های وی درمانده شده است و آخرین حربه و راه مقابله با وی را در تهدید می‌بیند. همین مسئله باعث شد تا عبدالله بن زبیر، ابن‌عباس را تهدید کند، اما تهدید نیز نتوانست از جهت‌گیری ابن‌عباس جلوگیری نماید. در گزارش ذیل به این نکته اشاره شده است:
دفاع عبدلله بن عباس از خاندان اهل‌بیت به حدی بوده که ابن‌زبیر وی را به طائف تبعید نمود و او را تهدید کرد. ولی ابن‌عباس در جواب تهدیدات وی گفت، به من گفته‌ای که با جهل در بین مردم فتوا می‌دهم!‌ همانا کسی مبادرت به این کار می‌کند که از علم بهره‌ای نداشته باشد، حال آنکه خداوند به من علمی عنایت کرده که به تو نداده است. اما در رابطه با تهدید به خدا قسم قول حق و صفت اهل عدل و فضل و سرزنش زیانکاران را کنار نمی‌گذارم و این آیه شریفه را در جوابش گفت: «آن‌هایند که کوشش آنان در زندگی این جهان، گم و تباه شده و خود می‏پندارند که کار نیکو می‏کنند».
ابن‌عباس با خواندن این آیه، اعمال آنها را تباه دانست، هرچند آنها وی را تهدید نمایند تا از بیان فضایل اهل‌بیت‌? دست بردارد.
6ـ4.تبیین فضایل اهل‌بیت‌?
یکی دیگر از روش‌های ابن‌عباس بیان اصل و نسب و نیز فضایل خاندان پیامبر? بود. ابن‌عباس از این روش در جایی استفاده می‌کرد که مخاطبش با اینکه اصل و نسب آن‌چنانی نداشت، به تیره و اصل و نسب خاندان پیامبر? خرده می‌گرفت.
ستایش خداوند متعال از پیامبر جای هیچ بحث و گفت‌وگویی ندارد، و حتی خداوند متعال در قرآن کریم دستور به صلوات بر پیامبر داده و می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»؛ (احزاب: 56).
اما ابن زبیر در زمان قدرتش از صلوات بر پیامبر در نماز جمعه و مکان‌های دیگر جلوگیری کرد. اگرچه به اعتقاد خودش در خفا بیش از آنان صلوات می‌گفت. این مسئله موجب شد تا برخی نسبت به عاقبت کارش به او هشدار دهند. وی در جواب گفت:
چون دیدم با این صلوات، بنی‌هاشم به وجد می‌آیند و رنگشان تغییر می‌کند... که خدواند تعدادشان را زیاد نکند. ( خداوند نسلشان را قطع نماید) خانه سویی دارند نه اولی دارند و نه آخری، به خدا قسم، پیامبر هیچ خیری برای آنها باقی نگذاشت... فردی به نام محمد بن سعد ابن ابی‌وقاص بلند شد و گفت: من اولین نفری هستم که تو را بر این کار یاری می‌رسانم. عبدالله بن صفوان گفت: به خدا قسم کلام درستی نگفتی، آیا از تیره و تبار و اهل‌بیت پیامبر عیب می‌گیری و آنها را می‌کشی در حالی که قوم عرب شاهد باشند؟ به خدا قسم اگر مسلمانان تُرک آنها را بکشند، خداوند این اجازه را به تو نمی‌دهد، به خدا قسم اگر مردم آنها را یاری نکنند، خداوند آنها را یاری خواهد کرد. ابن زبیر به عبدالله گفت: بنشین که تو کاره‌ای نیستی.
این خبر به عبدالله بن عباس رسید، خشمگین شد و به مسجد آمد و بعد از ثنای الهی چنین گفت:
ای مردم! ابن‌زبیر فکر می‌کند که پیامبر? نه اولی دارد و نه آخری، عجیب است، و جای بسیاری شگفتی دارد برای افترا و دروغش، به خدا قسم اولین کسی که قافله‌های قریش را متحد کرد، [سفرهای تابستانی و زمستانی را ایجاد کرد] هاشم بود، و کسی که درِ خانه خدا را با طلا درست کرد، عبدالمطلب بود... به خدا قسم... هیچ بزرگی به بزرگی اول ما نمی‌رسد، در قریش، به غیر از ما بزرگی نیست، زیرا قریش در کفر محض [که موجب هلاکت و نابودی است] و دین پست و ناروا و در گمراهی و سردرگمی بودند تا اینکه خداوند متعال برای آنها نوری قرار داد و به سوی آنها چراغ فروزانی قرار داد... جای بسی تعجب است از ابن‌زبیر که از بنی‌هاشم عیب‌ می‌گیرد‌، در حالی که شرف او پدرش و جدش با ازدواج کردن با آنها حاصل شده است. به خدا قسم ابن زبیر هیچ ارتباطی با قریش ندارد، چطور عوام در صفیه دختر عبدالمطلب طمع کرد و با وی ازدواج کرد. (یعنی این‌ها با این ازدواج تا اندازه‌ای شرف کسب کردند که مال طایفه خودشان نبود.) سپس با ضرب‌المثلی وی را تحقیر کرد: به قاطر گفته شد پدرت چه کسی است، گفت دایی من اسب است. سپس از منبر پایین آمد.
همان‌گونه که از این گزارش استفاده می‌شود که ابن‌عباس، شرافتی را که ابن‌زبیر برای خود قائل بود، زیر سؤال برد و چنین گفت که اگر شرافتی نیز نصیبشان شده به خاطر ازدواج با دختر عبدالمطلب بوده است.
7. مناظره با افراد ناشناس
7ـ1. بیان پیشینه
یکی دیگر از روش‌های ابن‌عباس در مناظره، اشاره به پیشینه مخاطب
بود. ابن‌عباس از این روش گاهی در برابر افرادی استفاده می‌کرد که از طریق قرآن در مقابل اهل‌بیت‌? قرار گرفته بودند، و گاهی در مقابل افرادی که اطلاع آن‌چنانی از دین نداشتند. گاهی برای اینکه شخصی را هدایت و راه را به وی نشان دهد از این روش بهره می‌برد. همچنین هرگاه مخاطب در مقابل حق از قرآن استفاده نامشروع می‌کرد، ابن‌عباس برای جلوگیری از تأویل و استفاده نادرست از آیات، از این روش بهره می‌برد. در گزارش ذیل، ابن‌عباس از طریق بیان پیشینه برای هدایت یکی از افراد جاهل استفاده کرده است. سعید بن مسیب چنین نقل کرده است:
شنیدم مردی از ابن‌عباس دربارة حضرت علی? سؤال می‌کرد، ابن‌عباس در جوابش گفت: علی فردی است که به دو قبله نماز خواند، دو بیعت با پیامبر داشت و هیچ بتی را پرستش نکرد و... با فطرت پاک متولد شد و به اندازه یک چشم به هم زدن به خداوند متعال شرک نیاورد. این مرد در جواب گفت: از این مسائل سؤال نکردم، منظور من این است نظرت در مورد حمل شمشیر بر دوشش است [ظاهراً قصد فریب مردم را داشت که حضرت موجب کشته‌ شدن بسیاری از افراد شده است] و به این وسیله چهل هزار نفر از اهل بصره را کشت، سپس به طرف شام حرکت کرد و بسیاری از آنها را کشت، سپس به سمت نهروان آمد و در حالی که آنها مسلمان بودند بسیاری از آنها را کشت. [در اینجا بود که ابن‌عباس به نیت پلید این شخص پی برد که این شخصی است که ممکن است از طرف معاویه آمده و قصدش جمع‌آوری اطلاعات دربارة اصحاب و شیعیان علی باشد یا در پی فتنه‌انگیزی در بین آن‌هاست.] از این رو ابن‌عباس با مهارت کامل در جواب سؤال وی گفت: نظرت دربارة علی? چیست؟ آیا به نظر تو من آگاه‌ترم یا علی، این مرد گفت: اگر علی در نظرم آگاه‌تر بود از تو سؤال نمی‌کردم. ابن‌عباس خشمگین شد و به این مرد خطاب کرد و گفت: مادرت به عزایت بنشیند! علی به من علم آموخت و علم او از رسول خدا? بود، و پیامبر او را از فوق عرش آموخت، علم پیامبر از خدا بود و علم علی? از پیامبر بود، و علم من از علی? بود و علم تمام اصحاب پیامبر در برابر علم علی مانند قطره واحد در مقابل هفت دریا است.
7ـ2. تبیین فضایل اهل‌بیت?
بعد از پیامبر گرامی اسلام? خلفای ثلاثه از نقل احادیث و نگارش و ذکر فضایل اهل‌بیت? جلوگیری می‌کردند، اگرچه برخی از اصحاب و تابعین با این منع مخالف بودند. در گزارشی که در ذیل آمده، ابن‌عباس برای روشن شدن شخص شامی ابتدا کسانی را که از حضرت امیر? تبری می‌جستند، لعن و نفرین کرده و در ادامه، فضایل حضرت علی? را بیان می‌کند که حاکی از ارادت وی نسبت به امیر‌مؤمنان علی? و نیز عدم توجه وی به منع عمر می‌باشد.
بیهقی از سعید بن جبیر روایت کرده است که ابن‌عباس نزدیک زمزم حدیث می‌گفت که فردی از سمت شام آمد و گفت: من فردی از اهل شام از منطقه حمص هستم، اهل آنجا از علی? تبرّی می‌جویند و بر او لعن می‌کنند. ابن‌عباس گفت: بلکه «خدا آنان را در این جهان و آن جهان لعنت کرده و برای آنان عذابی خوارکننده آماده ساخته است»؛(احزاب: 57) با چشم‌پوشی از قرابتی که داشت، هیچ مردی از حیث ایمان به خدا و پیامبرش به پای او نمی‌رسد. او اولین کسی بود که نماز خواند و اولین کسی بود که رکوع کرد و اعمال شایسته انجام داد. شامی گفت: آنها انکار خویشاوندی با رسول خدا را نمی‌کنند، ولی فکر می‌کنند او سبب قتل مردم شد. ابن‌عباس در جواب گفت: مادرشان به عزایشان بنشیند، علی داناترین مردم به خدا و رسولش می‌باشد، هیچ کس را نکشت مگر آنکه سزاوار قتل بود. سپس کارهای علی? را با برخورد حضرت موسی و عالم صالح (حضرت خضر) که در قرآن کریم اشاره شده تشبیه کرد و ماجرای این واقعه را برای این شامی بازگو نمود و گفت: حضرت موسی چون علم نداشت در مقابل کارهای عالم صالح قرار گرفت، وقتی پیغمبری مثل حضرت موسی چنین برخوردی داشته باشد، پس چگونه شما اهل شام می‌توانید طاقت داشته‌ باشید؟ همانا علی کسی را نکشت مگر آنکه استحقاق این قتل را داشته باشد. من برای تو داستانی را تعریف می‌کنم.‌
روزی ام‌سلمه نزد پیامبر بود که درِ خانه را به آرامی زد، پیامبر وی را از پشت در شناخت و فرمود: ام‌سلمه بلند شو و در را باز کن. ام سلمه سؤال کرد این چه کسی است که من با محاسن و النگوهایم به پیشواز او بروم؟ فرمودند: ام سلمه طاعت من طاعت خداست و کسی که از من اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است. بعد فرمود: پشت در کسی است که خدا و رسولش او را دوست دارند. ای ام‌سلمه! اگر در را باز کنی داخل نخواهد شد تا صدای پای تو مخفی شود، و از دید او پنهان شوی. سپس فرمود: آیا می‌دانی این فرد چه کسی است؟ گفت: آری، علی‌بن‌ابی‌طالب? است. بعد از جواب ام‌سلمه پیامبر فرمود: بله این شخص علی? است که گوشتش با گوشت من و خونش با خون من آمیخته شده است و جایگاه او نسبت به من مانند جایگاه موسی به هارون است، مگر اینکه بعد از من پیامبری نیست... علی سید، صاحب عظمت و محل آرزوی مسلمانان و امیرمؤمنان است و صاحب سرّم می‌باشد و او وصی من بر اهل‌بیتم و بر افراد مورد اختیار و برگزیده می‌باشد و او برادرم در دنیا و آخرت می‌باشد. ای ام‌سلمه! شهادت بده که علی با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگ خواهد کرد. سپس ابن‌عباس به شامی گفت: علی با این گروه‌ها به منظور رضایت خداوند و صلاح امت و برای خشمگین نمودن اهل ضلالت و گمراهی جنگ کرد. شامی گفت: ناکثین، قاسطین و مارقین چه کسانی هستند؟ ابن‌عباس گفت: ناکثین کسانی هستند که با علی بیعت کردند، ولی بیعت خود را شکستند و با آنها در بصره مقاتله کرد، و آنها اصحاب جمل بودند، و قاسطین معاویه و اصحابش هستند و مارقین، اهل نهروان هستند و کسانی که همراه آنها بودند. بعد از این کلمات بود که شامی گفت: قلبم را از نور و حکمت پر کردی و باعث بازشدن مشکلات فکریم شدی، خداوند نیز تو را یاری دهد و باعث گشایش مشکلات فکریت شود. گواهی می‌دهم علی? مولای من و مولای هر مؤمنی است.
همان‌گونه که از این مناظره به دست می‌آید، ابن‌عباس ابتدا افرادی را که از حضرت امیر? تبری می‌جستند لعن و نفرین کرد و در ادامه، فضایل امیرمؤمنان? را بیان نمود و عمل حضرت را همانند عمل حضرت خضر قرار داد که بسیاری افراد از حکمت کارهای وی آگاهی نداشتند، از این رو در مقابل او قرار گرفتند. آنگاه با نقلی از کلام پیامبر? جایگاه حضرت را در مقایسه با پیامبر همانند جایگاه هارون? نسبت به حضرت موسی? دانست و این‌گونه به حقانیت امیرمؤمنان? برای خلافت اشاره کرد.
نتیجه
بنابر آنچه گذشت، ابن‌عباس با برخی از افراد و گروه‌ها مناظره‌هایی داشته است. این مناظره‌ها با روش‌های مختلف صورت گرفته و توانایی‌های وی در مناظره‌‌ها و گفت‌وگوها به اندازه‌ای بوده که طرف مقابل به توانایی‌های وی اعتراف کرده است. غالب این مناظره‌ها در دفاع از حضرت علی? و اهل بیت? بوده است که با برخی با زبان تند، و با برخی با نرمی و با برخی از طریق استناد به قرآن کریم و با برخی دیگر از راه سنت یا پیشینه و روش‌های دیگر مناظره نموده است. بسیاری از این مناظره‌ها حاکی از اعتقاد وی به امامت منصوص امیرمؤمنان? می‌باشد. نکته دیگری که می‌توان از این مناظره‌ها به دست آورد، حضور تشیع بلافاصله بعد از زمان پیامبر? می‌باشد که این نتیجه، مخالف با ادعای دشمنان شیعه است که معتقدند شیعه هنگام رحلت پیامبر گرامی اسلام نبوده و بعدها توسط ایرانیان به وجود آمده است.
بنابراین، اعتقاد ابن‌عباس به حضرت علی? و حمایت‌های او از ایشان جای شک و تردیدی ندارد، و تنها مسئله‌ای که ممکن است شخصیت وی را از دیدگاه شیعیان تضعیف نماید، اتهام تصاحب بیت‌المال کوفه توسط ابن‌عباس در زمان حضرت امیر است که این گزارش هم پذیرفته نمی‌شود، زیرا اولاً: بسیاری از علمای شیعه وی را توثیق، و این گزارش را رد نموده‌اند، ثاثیاً: حمایت‌های وی از حضرت آن قدر زیاد است که به این گزارش جزئی توجه نمی‌گردد، ثالثاً: بر فرض پذیرش کسی مدعی معصوم بودن ابن‌عباس نشده است.

 

 


منابع
ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، داراحیاء الکتب العلمیه.
ـ ابن اعثم کوفی، احمد بن أعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، 1411.
ـ ابن عبد ربه، العقد الفرید، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1404.
ـ ابن عساکر، علی بن حسن بن هبة الله، ترجمة الامام الحسن?، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسة المحمودی للطباعة والنشر، 1400.
ـ ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة والسیاسیة، تحقیق علی شیری، قم، انتشارات شریف رضی، 1413.
ـ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1300 ق.
ـ ابن‌اثیر، أبوالحسن علی بن محمد جزری، أسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت، دار الفکر، 1409.
ـ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415 ق.
ـ احمدی میانجی، علی بن حسینعلی، مواقف الشیعه، قم، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1416.
ـ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، بیروت، دارالأضواء، 1405، ج دوم.
ـ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1379.
ـ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بی‌جا، دفتر نشر کتاب، 1373 ق.
ـ طبرسی، احمدبن علی، الاحتجاج، تحقیق سید محمدباقر، نجف، دارالنعمان.
ـ طوسی، محمدبن حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، 1414ق.
ـ عاملی، جعفرمرتضی، ابن عباس واموال البصرة، دراسة و تحلیل، قم، چاپخانه حکمت، شعبان 1396ق.
ـ فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، 1410، چ دوم.
ـ لاذری، أحمدبن‌یحیی، جمل من انساب الأشراف، بیروت، دار الفکر، 1417.
ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403، چ دوم.
ـ مجهول(قرن سوم)، اخبارالدولة العباسیه، تحقیق عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت، دارالطلیعه، بی‌تا.
ـ مسعودی، أبو الحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1374، چ پنجم.
ـ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360.
ـ مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار?، تحقیق سیدمحمدحسین جلالی، قم، مؤسسه نشر اسلامی.
ـ مفید، محمدبن نعمان، کتاب الامالی، تحقیق حسین استاد ولی و علی‌اکبر غفاری، قم، انتشارات اسلامی.
ـ منقری، نصربن مزاحم، وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بی‌جا، مؤسسة العربیة الحدیثه للطبع، 1382 ق، چ دوم.
ـ هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، تحقیق شیخ محمدباقر انصاری زنجانی، بی‌تا.

 

تبلیغات