ضیاءالدین برنی (1285-1357)، دانشمند مسلمان عصر سلاطین تغلقی، اولین آثار نگارش شده به سبک و سیاق اندرزنامه های ایرانی را در شبه قارة هند به رشته تحریر در آورد و در آنها به ارائة نظریات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خویش پرداخت. علاوه بر این، وی نخستین متفکر مسلمان شبه قاره بود که در آثارش تناقض میان دیدگاه های اسلامی و ایرانی درباب حکومت را طرح کرد و در جهت حل آن کوشید. با توجه به تلاش برنی در شناسایی آرای گوناگون سیاسی، دراین پژوهش تلاش می شود مؤلفه های اصلی اندیشه سیاسی وی شناسایی و نتیجه و دستاورد تلاش او در این زمینه روشن گردد. آنچه بر اهمیت این پژوهش می افزاید، آن است که با وجود بهره گیری فراوان برنی از اندیشه های نظریه پردازان ایرانی و تلاش وی در انتقال این اندیشه ها به هند، شخصیت او کمتر مورد توجه پژوهشگران ایرانی قرار گرفته است.
بررسی آثار اصلی و مهم برنی و مطالعه معدود پژوهش های موجود درباره وی به منظور یافتن پاسخهای بایسته به سوالات پیرامون اندیشه های سیاسی برنی، نشان می دهد که وی عاملی مهم در انتقال سیره حکمرانان بزرگ مسلمان و اندیشه های نظریه پردازانی مانند غزالی و فارابی به هند بوده است. همچنین، تبیین دیدگاه برنی در خصوص حاکمیت، عدل، قانون و ماهیت ذات انسان به عنوان مؤلفه های اساسی اندیشه سیاسی وی و نیز دیدگاه او نسبت به اولویت بخشی به آیین های کشورداری ایرانی، و نه سنت های حکمرانی اسلامی، به عنوان راهکاری در تلفیق اندیشه ها و حل تناقض میان آرای ایرانی و اسلامی، از دستاوردهای عمده این پژوهش است.
شناخت جانشینان پیامبر صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم از مسائل مهم تاریخ اسلام، و از چالش های اساسی مابین مسلمانان است. طبق نظر شیعه، در اکثر دوره ها، افراد دیگری به جای ائمّه و جانشینان برحقّ، مقام خلافت و جانشینی پیامبر (ص) را در اختیار گرفتند. سکوت و کنار آمدن اکثریّت مسلمانان در برابر غصب خلافت و جانشینی ظاهری اهل بیت علیهم السلام (به رغم وجود ادلّه نقلی فراوان در بیان خلافت اهل بیت علیهم السلام از جانب پیامبر (ص))، در بدو امر بسیار عجیب به نظر می رسد؛ و بجاست که دلایل آن واکاوی شود. اسلام ظاهری برخی از صحابه، تاثیر منفی سلایق شخصی و حزبی، مخالفت قریش با اهل بیت علیهم السلام و قدرت و ثروت مخالفان ائمّه، از دلایل و موانع اصلی انحراف از تحقّق خلافت اهل بیت علیهم السلام هستند.
در طی تاریخ پر فراز و نشیب اسماعیلیه، اندیشمندان و متفکرانی ظهور کردند که مسائل فکری، کلامی و فلسفی این جریان سیاسی- مذهبی را تدوین و تبیین نمودند. یکی از مباحث مهم در نگرش تاریخی اسماعیلیان، دیدگاه ایشان راجع به تکامل انسان بود. در نگرش اسماعیلیان ، تاریخ مسیری تکاملی دارد و همواره از یک دوره به سوی دوره ی نوین گذر می کند. در این سیر تکاملی، انسان نیز به صورت تدریجی رو به سوی کمال دارد. هدف مقاله ی حاضر بررسی نگرش تاریخی اسماعیلیه (دعوت قدیم) به خلقت انسان و رسیدن او به سعادت است و در پی پاسخ گویی به این سؤال است که در فلسفه ی تاریخ اسماعیلیان، ابعاد وجودی انسان و نهایت کمال او چیست و آیا با این ابعاد وجودی به تکامل خواهد رسید؟ نتیجه ی حاصل از پژوهش این است که در نگرش ایشان، انسان واجد وجوه متفاوتی است. نخست، او حیوانی است که در زندگی مادی و نفسانی خود غرق است و دورترین مخلوقات به خداست که بر اثر هدایت انبیاء و اوصیاء می تواند به نهایت تکامل دینی خویش در روی زمین نایل شود؛ لیکن تکامل معنوی انسان رسیدن به نهایت عقل و عرفان، یا به عبارتی، رسیدن به عقل کل است که عملاً دست نیافتنی است.