در قرآن کریم فرازهایی از سرگذشت و عملکرد اقوام پیشین بیان شده است که مهمترین آنها، داستان موسی و بنیاسرائیل است. این داستان حاوی آموزههای تربیتی عدیدهای است و نکات ارزشمندی در زمینه تربیت دارد. یکی از مباحث مهم در امر تربیت، روشهای تربیت است. از این رو شناخت جایگاه هر روش، سهم بسزایی در موفقیت مربی دارد و بدون چنین شناختی، نیل به نتایج مورد نظر با مشکلات فراوان و چالشهای جدی روبرو خواهد شد.
در این نوشتار برخی از روشهای تربیت بر اساس داستان موسی و قوم بنیاسرائیل در قرآن مورد بحث قرار گرفته است.
انسان موجودى است اجتماعى، به دلیل این ویژگىها که در فرایند جامعهپذیرى و اجتماعى شدن به آن مىرسد، از موجودات دیگر متمایز است. از اینرو، جامعهپذیرى نقطه اتصال علوم مختلف انسانى و اجتماعى است و آگاهى از آن منوط بر آن است که مفهوم آن در این مجموعه از علوم انسانى دنبال شود.
بنابر مفهوم جامعهپذیرى، انسانها آموزههاى اجتماعى خود را از محیط گرفته و در فرایند جامعهپذیرى مىکوشند خود را همانند جمع سازند؛ هرچند این فرایند، رابطهاى دوسویه است و کنشگران با محیط در تأثیر و تأثر متقابلاند. این مقاله با رویکرد نظرى و تحلیلى، و با کنکاش در آیات قرآنى مىکوشد تا نشان دهد قرآن کریم ضمن احترام به جماعت انسانها، همگان را به پذیرش همه آموزههاى اجتماعى فرانمىخواند، بلکه سرپیچى از آموزههاى ناسازگار با اسلام را مطلوب مىشمارد. بنابراین، در نگاه قرآن، اجتماعى شدن در گروههاى مؤمنانى که هنجارها و ارزشگذارىهاى خود را بر پایه ارزشهاى اسلام بنا مىکنند، محترم است، نه در هر گروه و اجتماعى.