آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

در آموزههاى اسلامى و قرآنى دنیا میدان تجارت و داد و ستد است، برخى در این تجارت سود مىبرند و عدّه‌اى نیز در آن دچار خسارت و زیان مىشوند امام هادى(ع) فرمود: «الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر آخرون؛() دنیا بازارى است که گروهى در آن سود مىبردند و گروهى در آن دچار خسران مىشوند.
» با توجه به این که دنیا میدان و مرکز تجارت است پرسشهایى مطرح مىشود و آن پرسشها عبارتند از: 1ـ مراد از میدان تجارت بودن دنیا چیست؟ 2ـ سرمایه آدمیان در این دنیا چیست؟ 3ـ خریدار و فروشنده چه کسى است؟ 4ـ کالایى که مورد معامله قرار مىگیرد چه چیزى است؟ 5 ـ هدف از این تجارت چیست؟ 6ـ چه کسانى در این میدان تجارت، سود مىبرند و چه کسانى در این تجارت دچار خسران مىشوند؟ و.
 این گفتار در صدد پاسخ گویى به این سؤالات از منظر قرآن برخواهد آمد. واژههاى بیع، شراء و اشتراء، تجارت، ربح، و خسران در قرآن کریم نشانه آن است که صحنه زندگى و عرصه حیات آدمى میدان تجارت او با خدا و یا میدان تبادل با شیطان است، قرآن کریم تجارت سودآور انسانها را با خدا و تجارت زیان بار و خسارت خیز او را با شیطان به خوبى ترسیم کرده است.
 در تبیین تجارت با خدا مىفرماید: «یا ایّها الّذین آمنوا هل ادلّکم على تجارة تنجیکم من عذاب الیم تؤمنون باللّه و رسوله و تجاهدون فى سبیل اللّه باموالکم و انفسکم ذلکم خیرلکم ان کنتم تعلمون، یغفرلکم ذنوبکم و یدخلکم جنّات تجرى من تحتها الانهار؛() آیا مىخواهید شما را به تجارتى که مایه رهایى از کیفر دردناک الهى است، هدایت کنم، آن تجارت این است که در مرحله اول که مرحله اعتقاد است به خداى سبحان و رسولش ایمان بیاورید و در گام بعدى که مرحله عمل است با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنید و این تجارت برایتان بهتر است، اگر بدانید ره آورد این تجارت از یک سو مغفرت و آمرزش الهى و از سوى دیگر رهایى از عذاب الهى و دستیابى به بهشت جاودان است.
» بنابراین خدایى که انسانها را آفریده و قرارگاه آنها را در زمین و دنیا قرار داده است، خود این دنیا و قرارگاه موقت آدمى میدان تجارت و داد و ستد است.
 وجه اشتراک و افتراق تجارت بشرى و الهى داد و ستد بشرى مشتمل بر چهار رکن فروشنده، خریدار، کالا و بها است این ارکان چهارگانه کاملاً از یکدیگر متمایز و جدا هستند، زیرا فروشنده کالایى را عرضه مىکند و خریدار با بهایى که مىپردازد کالاى مزبور را با شرائط خاص مالک مىشود گرچه ممکن است فروشنده در این رهگذر سودى ببرد و یا گرفتار خسران و غبن شود.
 داد و ستدهاى مهم افزون بر ارکان یاد شده دو رکن دیگر نیز دارد یکى تنظیم سند است و دیگرى شاهد و گواه، اما تجارت انسان با خدا در مقایسه با تجارتهاى بشرى مشترکاتى دارد و متمایزاتى و تفاوتهایى، وجه اشتراک آن در اشتمال بر ارکان ششگانه مزبور است خداى سبحان در تبیین ارکان شش گانه تجارت الهى فرمود: «ان اللّه اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة یقاتلون فى سبیل اللّه فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقاً فى التوریة و الانجیل و القرآن و من اوفى بعهده من اللّه فاستبشروا ببیعکم الذى بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم؛() خداى سبحان از مؤمنان جانها و اموالشان را خریدارى کرده است که در برابرش بهشت براى آنان باشد به این گونه که در راه خدا پیکار مىکنند، مىکشند و کشته مىشوند، این وعده حقى است بر او که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟ اکنون بشارت باد بر شما به داد و ستدى که با خدا کرده‌اید و این است آن پیروزى بزرگ.
» بر اساس این آیه، در این تجارت، ـ1 خریدار خداى سبحان، ـ2 فروشنده انسان مؤمن، ـ3 مورد معامله: جان پاک ومال پاکیزه،ـ4 بها: بهشت ابدى 5 ـ شاهد: انبیاى الهى ـ6 سند رسمى و امضاء شده آن کتابهاى آسمانى آنان یعنى تورات و انجیل و قرآن کریم است.
 اما تفاوت تجارت الهى با تجارت بشرى آن است که تجارت با خدا درجاتى دارد در برخى درجات آن گرچه ارکان چهارگانه، فروشنده، خریدار، کالا و بهاء وجود دارد لیکن فروشنده عین کالا و خریدار عین بهاست و فرقشان تنها به اعتبار است.
 زیرا در این نوع تجارت فروشنده به حقیقت هستى خود را می‌دهد و لقاء و دیدار خریدار را مىخرد.
 به عبارت دیگر: در تجارت بشرى فروشنده کالایى خاص جز هستى خود را مىفروشد از باب مثال کالایى مانند پارچه را مىفروشد و این پارچه غیر فروشنده است و خریدار نیز با پرداخت بهایى خاص متاع فروشنده را مىخرد و این بهاء غیر از دیدار خریدار است ولى گاهى تفاوت فروشنده و کالا و خریدار و بهاء اعتبارى است زیرا فروشنده حقیقت هستى خود را می‌دهد و آن با شهادت در میدان جهاد حاصل مىشود و مشترى نیز به جاى هر چیز لقاى خود را بهره فروشنده مىکند و به او اجازه ملاقات و دیدار خود را می‌دهد مؤمنان متوسط خود را به خداى سبحان مىفروشند تا در مقابل آن بهشت بگیرند ولى برخى اهل ایمان به کمتر از لقاى الهى رضایت نمی‌دهند.
 سرمایه انسان در این تجارت سرمایه انسان در میدان تجارت دنیا هدایت فطرى، قدرت فهم و عقل، نیروى کار و عمر آدمى است که اگر در راه تحصیل عقاید و معارف الهى و اعمال صالح صرف شود تجارتى بى خسارت و سودآور خواهد بود و اگر در غیر این راه صرف شود تجارتى زیانبار است و به دیگر سخن اگر کسى با سرمایههاى علمى و عملى خود به تجارت با خدا پرداخت سودمند است و اگر با او معامله نکرد او به حقیقت اهل خسارت است.
 «و العصر انّ الانسان لفى خسر الّا الّذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر؛() به عصر سوگند، انسانها همه در زیانند، مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نموده‌اند.
» انسان سرمایههاى وجودى خود را چه بخواهد و چه نخواهد از دست می‌دهد، ساعات و ایام و ماهها و سالهاى عمر به سرعت مىگذرد، نیروهاى معنوى و مادى تحلیل می‌رود و توان و قدرت کاسته مىشود.
 یک قلب استعداد معینى براى ضربان دارد وقتى آن استعداد و توان پایان گرفت قلب خود به خود می‌ایستد بى آن که عیب و علت و بیمارى در کار باشد، همچنین سایر دستگاهها و سرمایههاى وجودى انسان و سرمایهها و استعدادهاى او، همه انسانها زیان مىکنند و تنها یک راه براى جلوگیرى از این خسران عظیم و زیان قهرى وجود دارد تا این زیان را به منفعت و سودى عظیم مبدّل کند و آن به این است که با رفتن این سرمایه، سرمایه گرانبهاتر و ارزشمندتر به دست آورد و آن سرمایه عظیم ایمان و عمل صالح و سفارش همدیگر به حق و شکیبایى است که در آن رضاى خدا و وصول به مقام او باشد بنابراین کسانى که با از دست دادن این سرمایه، مالى به دست آورد یا مقامى تحصیل کند و کاخ و قصرى فراهم سازد و یا عیش و نوش و لذّت زودگذر دنیوى را تأمین نماید، دچار خسارت فوق العاده‌اى شده است اما اگر با آن سعادت جاودانه را تحصیل کند مىتواند ادعا کند سودى عاید شده است.
 قرآن کریم بر اساس سوره والعصر نجات آدمى را از خسران عظیم بر چهار اصل مبتنى کرده است: ـ1 ایمان که زیربناى همه فعالیتهاى انسان را تشکیل می‌دهد زیرا تلاشهاى عملى انسان از مبانى فکرى و اعتقادى او سرچشمه مىگیرد به همین دلیل است که انبیاء الهى قبل از هر چیز به مبانى فکرى و اعتقادى امتها مىپرداختند.
 ـ2 اعمال صالح به عنوان میوه درخت پرثمره ایمان، یعنى هر کار شایسته‌اى که وسیله تکامل نفوس بشرى و پرورش اخلاق و قرب الى اللّه و پیشرفت جامعه انسانى در تمام زمینهها شود، خواه عبادات باشد، خواه انفاق در راه خدا و خواه جهاد در راه خدا و یا کسب علم و دانش و مانند آن.
 ـ3 دعوت همگانى و عمومى به سوى حق، انسانى که مىخواهد از خسارت و زیان نجات پیدا کند باید نسبت به جامعه احساس مسؤولیت کند و آنها را به آن چه که واقعیت و مطابق با واقعیت است سفارش کند یعنى هم امر به معروف و نهى از منکر کند و به تعلیم دادن و ارشاد جاهل بپردازد و هم غافلان را بیدار سازد و بالأخره همه را به حق تشویق نماید و به تبلیغ و ایمان و عمل صالح اقدام کند.
 ـ4 سفارش همدیگر به شکیبایى و استقامت، یکى از اصول براى نجات از خسارت سفارش دیگران به شکیبایى و پایمردى در اطاعت خدا و دورى از معصیت الهى و مصائب و حوادث ناگوار است.
 تجارت و معامله با شیطان برخى انسانها در میدان تجارت دنیا با شیطان داد و ستد مىکنند که در این تجارت دچار خسارت فوق العاده مىشوند.
 در قرآن کریم مىفرماید: «اولئک الّذین اشتروا الضلالة بالهدى فما ربحت تجارتهم و ما کانوا مهتدین؛() منافقان کسانى هستند که هدایت را به گمراهى فروخته‌اند و این تجارت آنها سودى ندارد و هدایت نیافته‌اند.
» در واقع منافقان با فروش هدایت و خریدارى ضلالت هیچگاه سود و بهره‌اى نخواهند داشت.
 گمراهان در واقع با شیطان که متولّى ضلالت و گمراهى انسان هاست داد و ستد مىکنند، سرمایههاى انسانى را از دست می‌دهند و به جاى آن کالایى را مىخرند که عذاب و دوزخ جاودانى را براى آنان تأمین کند، در تجارت انسان با شیطان به لحاظ این که او مالک و صاحب اختیار خود نیست و همه چیز خود را به شیطان داده است دچار بدترین معامله شده است.
 قرآن مىفرماید: «بئسما اشتروا به انفسهم ان یکفروا بما انزل اللّه؛() آنها در مقابل بهاى بدى خود را فروختند که به ناروا به آیاتى که خدا فرستاده بود کافر شدند» و در آیه 102 سوره بقره فرمود: «ولبئس ماشروا به انفسهم لو کانوا یعلمون» و چه‌زشت و ناپسند بود آن چه خود را به آن فروختند اگر می‌دانستند.
 منافقان در دنیا سرمایه فطرت و هدایت خویش را مىفروشند و ضلالت مىستانند و اگر آدمى سرمایه ظاهرى را بفروشد چون بایع غیر از سرمایه است.
 راه براى تحصیل سرمایه مجدّد باز است.
 اما اگر کسى خود را بفروشد دیگر راهى براى تحصیل سرمایه جدید ندارد، منافقان و کافران که خود را به شیطان فروختند همه راههاى کسب سود را به روى خود بسته‌اند چنان چه راه تحصیل سرمایه مجدّد را نیز مسدود کرده‌اند.
 شیطان نیز که مشترى حقیقت انسانهاى منافق، کافر و تبهکار است این گونه نیست که پس از خریدارى و تملک و نیز اسیر کردن انسان خریدارى شده، بر او منّت گذارده و آزادش کند بلکه در دنیا انسان خود فروخته را تحت ولایت خودش مىگیرد و همواره به زبان او سخن مىگوید و با چشم او مىنگرد: «اتخذوا الشیطان لامرهم ملاکاً و اتخذهم له اشراکاً فباض و فرّخ فى صدورهم و دبّ و درج فى حجورهم فنظر باعینهم و نطق بالسنتهم؛() این زشت سیرتان شیطان را ملاک و اساس کار خود قرار دادند او نیز آنها را به عنوان دامهاى خویش(یا شریکان خود) برگزید و به دنبال آن در سینههاى آنها تخم گذارى کرد، سپس آن را مبدّل به جوجه نمود، این جوجههاى شیطانى از درون سینههاى آنان خارج شده، در دامانشان حرکت کرد و پرورش یافت و سرانجام کارشان به جایى رسید که شیطان با چشم آنها نگاه کرد و با زبانشان سخن گفت، آنها را بر مرکب لغزشها سوار کرد و سخنان فاسد و باطل را در نظرشان زینت بخشید و به این دلیل اعمال آنها اعمال کسى است که شیطان او را در سلطه شریک خود ساخته و سخنان باطل را بر زبان او نهاده است.
 شیطان نه تنها در دنیا آنها را راهنمایى مىکند که در آخرت نیز قرین آنان است چنان که فرمود: «حتى اذا جائنا قال یالیت بینى و بینک بعد المشرقین فبئس القرین؛() تا زمانى که در قیامت نزد ما حاضر شود، مىگوید: اى کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود چه بد همنشینى بودى.
» در واقع پیروان شیطان از حشر با او در قیامت در رنجند.
 بنابراین کسى که سرمایههستى خود را باخت، هدایتپذیر نیست ناگفته نماند این هدایت ناپذیرى معلول سوء اختیار ره‌آورد تجارت با خداخود منافقان است.
  انسان مؤمنى که در میدان تجارت، با خدا شرکت مىکند، این تجارت براى او پیامدها و ره آوردهاى فراوانى دارد که بالاترین آن دیدار با پروردگار است، اما براى مراتب پایینتر پیامدها و نتایجى مترتب مىشود قرآن فرمود:علاوه بر نجات از عذاب دردناک الهى :یغفرلکم ذنوبکم و یدخلکم جنّات تجرى من تحتها الأنهار و مساکن طیّبة فى جنّات عدن ذلک الفوز العظیم و اخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قریب و بشّر المؤمنین؛() گناهانتان را مىبخشد و شما را در باغهایى از بهشت جاودان جاى می‌دهد و این پیروزى عظیم است و نعمت دیگرى که آن را دوست دارید به شما مىبخشد و آن یارى خداوند و پیروزى نزدیک است و مؤمنان را به این پیروزى بزرگ بشارت ده.
» بر اساس آموزههاى این آیه ره آورد تجارت با خدا عبارت است از :ـ1 بخشش گناهان ـ2 راهیابى به بهشت جاودان ـ3 پیروزى بر دشمن ـ4 نصرت الهى و پیروزى نزدیک.
 ویژگىهاى مؤمنان و تاجران پرسود در سوره توبه پس از دعوت به شرکت در معامله پر سود با خدا به ویژگىهاى کسانى مىپردازد که در این معامله شرکت مىکنند و آنها را به این صورت بیان مىکند: «التّائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود اللّه و بشّرالمؤمنین؛() مؤمنان کسانى هستند که توبه کنندگانند، و عبادتکاران، سپاسگویان، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجده آوران، آمران به معروف، نهى کنندگان از منکر، و حافظان حدود و مرزهاى الهى و بشارت ده به مؤمنان.
» بر اساس این آیه در واقع مؤمنان کسانى هستند که داراى ویژگىهاى ذیل‌اند: 1ـ توبه کار: کسانى که دل و جان خود را با آب توبه از گناهان شستشو می‌دهند.
 2ـ عابدان: کسانى که در پرتو ارتباط با خدا و پرستش ذات پاک او خودسازى مىکنند و با او به راز و نیاز و نیایش مىپردازند و در برابر او سر تسلیم فرود می‌آورند.
 3ـ سپاسگزاران نعمتهاى الهى :کسانى که در برابر نعمتهاى مادى و معنوى پروردگار سپاس مىگویند.
 4ـ استمرار بر عبادت خدا و اطاعت او: کسانى که پیوسته و مستمراً به عبادت خدا و اطاعت او ادامه می‌دهند.
 گرچه سیاحت معناى عامى دارد و مىتوان آن را بر سیر و سیاحت بر روى زمین به منظور شناخت عظمت خدا و شناخت جوامع بشرى و آشنایى با عادات و رسوم و سیاحت به منظور کسب علوم و دانشهاى اقوام و ملت هایى که داراى اندیشههاى زنده هستند تا از این طریق خود اندیشه‌اش را زنده و فکر خود را پخته سازد.
 ممکن است مراد کسانى باشند که به سوى میدان مبارزه و جهاد با دشمن به سیر و حرکت مىپردازند و ممکن است مراد سیر عقل و فکر در مسائل مختلف مربوط به جهان هستى و عوامل سعادت و پیروزى و اسباب شکست و ناکامى باشد.
 5 ـ رکوع کنندگان :کسانى که بدلیل معرفت و شناخت خدا و جمال و جلال او و شناخت عظمت او در برابر او سرخم مىکنند و به رکوع مىپردازند.
 6ـ سجده کنندگان :کسانى که فقط خدا را شایسته مسجود واقع شدن می‌دانند و تنها در برابر او سجده مىکنند.
 7 ـ امر کنندگان به معروف :کسانى که مردم را به معروف و نیکىها دعوت مىکنند.
 8 ـ نهى کنندگان از امور ناپسند :کسانى که با هرگونه فساد و منکرى مبارزه مىکنند.
 9ـ نگهبانان مرزهاى الهى: کسانى که مهمترین وظیفه اجتماعى خود را حفظ حدود الهى و اجراى قوانین او و اقامه حق و عدالت مىنمایند.
 از دقت در این ویژگىها دانسته مىشود که انسان هم باید به تربیت و تهذیب نفس و خودسازى بپردازد و هم با انجام وظائف اجتماعى به پاکسازى محیط و جامعه بپردازد.
 نمونه‌اى از فروش جان و خرید رضوان فداکارى بزرگ امیرالمؤمنین در لیلة المبیت و خوابیدن آن حضرت به جاى پیامبر اکرم(ص) و گذشتن از هستى خود و به استقبال ضربههاى شمشیر مهاجمان قبیله حجاز رفتن بهترین نمونه فروختن جان براى رسیدن به رضوان و لقاى الهى بود: «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه و اللّه رؤوف بالعباد؛() بعضى از مردم با ایمان و فداکار جان خود را به خاطر خشنودى خدا مىفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
» سرمایههاى علمى انسان خداى سبحان انسان را با سرمایههاى علمى آفریده است، سرمایههاى علمى انسان داراى دو بخش است: ـ1 علم حصولى و اکتسابى که از راه اندامهاى ادراکى مانند چشم و گوش و دیگر حواس ادراکى به رهبرى عقل بدست می‌آید و انسان در آغاز تولد تنها از ابزار تحصیل آنها بهرهمند است.
 «و اللّه اخرجکم من بطون امّهاتکم لاتعلمون شیئاً و جعل لکم السمع و الابصار و الافئدة لعلّکم تشکرون؛() و خدا شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالى که هیچ چیز نمی‌دانستید و براى شما گوش و چشم و عقل قرار داد تا شکر نعمتهاى او را به جا آورید.
» ـ2 علم حضورى و شهودى، علمى که خداى سبحان با سرمایه‌اى گرانبها آفرید و آن تسویه جان آدمى و الهام فجور و تقوا به اوست.
 «و نفس و ما سوّیها فالهمها فجورها و تقویها؛() سوگند به نفس آدمى و آنکس که او را مرتب و منظم ساخت و سپس فجور و تقوى را به او الهام کرد.
» تسویه بدن آدمى به داشتن اندام هایى چون چشم و گوش و دهان و مانند آنهاست و انسان با نداشتن یکى از آنها معیوب است و تسویه جان او به آگاهى و معرفت او نسبت به فجور و تقواست.
 این سرمایه علم حضورى با الهام الهى در انسان تحقق پیدا مىکند و اگر کسى این سرمایه را از دست داد یعنى فطرت خویش را در گور هواهاى نفسانى مدفون ساخت، دیگر از روح و نفس انسانى برخوردار نیست و معناى صحیح انسانیت بر او صدق نمىکند.
  تجارت معنوى در سخنان امام على(ع) على علیه السلام در نهج البلاغه فرمود: «انّ الدنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیة لمن فهم عنها و دار غنى لمن تزود منها و دار موعظة لمن اتعظ بها مسجد احبّاء الله و مصلّى ملائکة الله و مهبط وحى الله و متجر اولیاء الله، اکتسبوا فیها رحمة و ربحوا فیها الجنه؛() در حقیقت جایگاه صدق و راستى است براى آن کس کبه با آن به راستى رفتار کند و خانه تندرستى است براى آن کس که از آن چیزى بفهمد و سراى بىنیازى است براى آن کس که از آن توشه برگیرد و محل اندرز است براى آن کس که از آن اندرز گیرد، مسجد دوستان خداست و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحى الهى و تجارت خانه اولیاء حق، آنها در این جا رحمت خدا را بدست می‌آورند و بهشت را سود خود قرار دادند.
» در بیان دیگرى آن حضرت فرمود: «من حاسب نفسه ربح و من عقل عنها خسر؛() کسى که به حساب نفسش برسد سود مىبرد و کسى که از خویش غفلت کند زیان مىبیند.
» در گفتار دیگرى فرمود: «ولاتجارة کالعمل الصالح و لاربح کالثواب؛() هیچ تجارتى همچون عمل صالح نیست و هیچ سودى همچون پاداش الهى نیست.
» نتیجهگیرى با دقت در مجموع مطالب این مقاله استنتاج مىشود که آدمى وقتى قدم به عرصه عالم طبیعت و دنیا مىگذارد از سرمایههاى معنوى و مادى فراوانى برخوردار است سرمایههایى چون عقل و فطرت و هدایت فطرى و الهام الهى و به فجور و تقوى و علاوه سرمایه وحى و هدایت الهى که توسط انبیاء در اختیار انسان نهاده شده است و سرمایه هایى مادى چون اعضاء و جوارح و سرمایه عمر و نعمتهاى مادى فراوانى که براى تأمین انسان در اختیار او قرار گرفته است.
 انسانى که با این سرمایهها در این عالم قرار گرفت برخى سود مىبرند و برخى با باختن این سرمایهها دچار خسارت و زیان مىشوند، انسان مؤمن در این دنیا سود و منفعت عایدش مىشود و انسان کافر و منافق سرمایهها را از دست می‌دهد بدون آن که سودى عایدش شود.
 دنیایى که میدان تجارت است فروشنده انسان است که متاع خود را عرضه مىکند و مشترى آن گاهى خداست که در این صورت انسانى که با خدا وارد معامله شود با توجه به مراتب و درجات انسان سودهاى پایدارى نصیب و بهره او مىشود در بالاترین مرتبه به لقاء الهى و دیدار خدا نائل مىشود و در مرحله پایینتر به بهشت وارد شده و از نعمتهاى آن بهرهمند مىگردد و در دنیا نیز پیروزى بهره او مىگردد علاوه بر آن از عذاب الهى در امان خواهد بود و انسانى که با شیطان وارد معامله شود نه تنها سرمایه را باخته بلکه براى همیشه گرفتار عذاب الهى خواهد بود.
 آن چه مورد معامله واقع مىشود جان و مال آدمى است و هدف از آن براى مؤمن سعادت جاودانه خواهد بود.
 مؤمنان واقعى کسانى هستند که از ایمان و عمل صالح برخوردار بوده هم به خود سازى بپردازد و هم نسبت به جامعه احساس مسؤولیت کند و با امر به معروف و نهى از منکر با فساد مبارزه کرده و حدود و قوانین الهى را حفظ و پیاده نماید.
  پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
 تحف العقول، ص .483 .
 سوره صف، آیه 12ـ .10 .
 سوره توبه، آیه .111 .
 سوره عصر. .
 سوره بقره، آیه .16 .
 همان، آیه .90 .
 نهج البلاغه، خطبه .7 .
 سوره زخرف، آیه .38 .
 سوره صف، آیه 15 ـ .14 .
 سوره توبه، آیه .112 .
 سوره بقره، آیه .207 .
 سوره نحل، آیه .78 .
 سوره شمس، آیه 8 ـ .7 .
 نهج البلاغه، حکمت .131 .
 همان، .208 .
 همان، .113

تبلیغات