فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۳٬۹۲۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
«شیء فی نفسه» و «پدیدار» در نظر کانت و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
این مقاله در تلاش است تا به این مسأله پاسخ گوید که شیء فی نفسه، پدیدار، و ارتباط میان این دو در فلسفه کانت و علامه طباطبایی چگونه تبیین می شوند و دیدگاه علامه طباطبایی چگونه می تواند چالش های موجود در فلسفه کانت را پاسخ دهد؟ در این تحقیق مشخص می شود که کانت با اقرار به نوعی ارتباط ضروری میان ذات معقول و پدیدار، پذیرش وجود ذوات معقول را امری اجتناب ناپذیر می داند اما بیان می کند که ذات معقول یا نومن به دلیل این که هرگز به تجربه در نمی آید همواره ناشناخته خواهد ماند. از سوی دیگر علامه بر این مطلب تأکید می کند که آن چه در ذهن ظهور می یابد (ماهیت)، انکشاف و نمودی از واقعیت (وجود) است. به این ترتیب، برخلاف دیدگاه کانت، میان پدیدار و شیء فی نفسه پیوند معناداری برقرار می شود و چالش های موجود در فلسفه کانت به صورتی پذیرفتنی پاسخ داده می شود.
نظریه مثل افلاطونی و سیر آن در فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار به بررسی سیر نظریه مثل افلاطونی در آرای اندیشمندان اسلامی پرداخته شده است. نظریه مثل افلاطونی، از وجوه مختلف هستی شناسانه، معرفت شناسانه، علم النفسی، اخلاقی، زیبایی شناسانه و خداشناسانه اهمیت فراوانی دارد. از زمان افلاطون تا کنون، هم در میان فلاسفه اسلامی و هم در میان فلاسفه غربی، مسأله مثل افلاطونی، مورد بحث، تأیید و انتقاد فراوان واقع شده است. بررسی محتوایی تاریخی دیدگاه های اندیشمندان اسلامی از جمله فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق، محقق دوانی، میرداماد و ملّاصدرا نشان می دهد که اولاً نظریه مثل افلاطونی نزد اندیشمندان مسلمان هم دچار جرح و تعدیل های بسیار و به برخی وجوه، پذیرفته شده و جنبه های اخلاقی و زیبایی شناسانه آن مورد نظر قرار نگرفته است؛ ثانیاً ادله آن ها در رد یا اثبات نظریه مثل ناتمام است؛ و ثالثاً فیلسوفان اشراقی (به معنای عام) و عرفان گرا رغبت بیش تری به پذیرش آن نشان داده اند.
معرفت نفس از دیدگاه ملاصدرا و افضل الدین کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متون دینی انسان را به «خودشناسی» و «خودآگاهی» فراخوانده و بر پیوند ژرف میان «خودشناسی» و «خداشناسی» تاکید ورزیده اند. افضل الدین کاشانی (از حکمای قرن هفتم) و ملاصدرا (پایه گذار «حکمت متعالیه»)، هر کدام بر اساس مبانی خویش، تبیینی ویژه از «معرفت شهودی نفس» به دست داده اند.
در بخش ابتدایی این مقاله، نخست، پیش فرض های دیدگاه صدرالمتالهین پیرامون «معرفت نفس» بازکاوی شده، و سپس تبیینی سازواره ای از نظریه «معرفت نفس» ارایه گردیده است. در نهایت، مراحل «معرفت نفس»، که اهل معرفت با گام نهادن در راه سیر و سلوک عملی به آنها دست می یابند، تبیین شده است.
در بخش بعدی، دیدگاه افضل الدین کاشانی درباره «معرفت نفس» تبیین گردیده و راهکارهای عملی و سلوکی دست یابی به معرفت نفس از نظرگاه وی بیان شده است. در پایان، به بررسی تطبیقی آن دو، در سه ساحت «پیش فرض ها»، «اصل نظریه» و «لوازم و پیامدها» پرداخته شده است.
کارکردهای معرفتی قلب از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۵ شماره ۶۷
حوزه های تخصصی:
قلب به عنوان یکی از محوری ترین کلمات در قرآن کریم برای معرفت و رسیدن به ایمان معرفی شده است. علامه طباطبایی قلب در قرآن را در جهت جسمی آن و به معنای قلب صنوبری که در درون سینه می تپد، در نظر نگرفته است، بلکه به اعتقاد وی قلب در قرآن همان نفس یا روح انسان است. علامه طباطبایی معتقد است، قرآن قلب را در معناهایی مانند عقل، نفس و روح بیان کرده است و عباراتی مانند فؤاد، صدر و نفس در قرآن به معنای قلب استفاده شده اند. تفاوت در تعابیر قرآنی به اعتقاد علامه هرگز به معنای تفاوت هستی شناختی نیست. با این بیان قلب دارای جایگاه ها و کارکردهای متفاوتی می باشد. پژوهش حاضر در صدد بیان نظریات تفسیری علامه طباطبایی درباره کارکردهای معرفتی قلب است. برای این منظور ابتدا معنای قلب ازنگاه لغویون مورد واکاوی قرار گرفته است؛ سپس کارکردهای معرفتی که عبارت اند از عقل، سمع، علم، وحی، ذکر، فقه، از تفسیر المیزان استخراج شده و ارتباط قلب با هر کدام جداگانه مورد تحلیل قرار گرفته است. هر کدام از این کارکردها ضمن فرایندی به افزایش ادراک قلب منجر می شوند که فرایندها در این نوشتار بیان شده است.
درون نگری، گواهی، و حافظه در نظام فلسفی ملاصدرا و دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مفهوم شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
یکی از مباحث مهم در معرفت شناسی معاصر سخن از منابع معرفت است. معرفت شناسان پنج منبع معرفت را بر می شمرند: ادراک حسی، عقل، درون نگری، گواهی، و حافظه. نویسندگان در این مقاله سه منبع معرفت، یعنی درون نگری، گواهی، و حافظه را با محوریّت آرای صدرا و دکارت به صورت مقایسه و تحلیل مورد بحث و بررسی قرار داده اند. دکارت و صدرا درون نگری، گواهی، و حافظه را از جمله منابع معرفت می دانند و معتقدند انسان از این راه ها می تواند معرفت کسب کند. آن ها معلومات حاصل از درون نگری را یقینی تلقی می کنند. همچنین هر دو از گواهی به منزله انتقال دهنده، و از حافظه به مثابه نگه دارنده معرفت یاد می کنند.
ویژگی های حیات معقول به عنوان هدف متعالی انسان و راه های وصول به آن در اندیشه علامه محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
غایت انگاری و آینده نگری به عنوان امری فطری، همواره انسان را به پژوهش در کشف اسرار و رموز پدیده های عالم، نظام هستی و وجود خود وادار کرده است. اگر پرسشگری در ساختار ذهن انسان نبود و اگر ذهن انسان، در طلب هدف و غایت نبود، گره از هیچ مشکلی در سراسر عالم انسانی گشوده نمی شد. علامه جعفری با ارائه الگوی «حیات معقول» به عنوان هدف متعالی جامعه بشری، فلسفه هستی انسان را، انتقال از حیات معمول به حیات معقول می داند. حیات معقول، حیات آگاهانه ای است که نیروها و فعالیت های جبری و جبرنمای حیات طبیعی را با برخورداری از آزادی اختیار، در مسیر اهداف تکاملی نسبی تنظیم می کند و شخصیت انسانی را که به تدریج در این گذرگاه ساخته می شود، وارد هدف اعلای حیات خواهد کرد. این هدف متعالی، شرکت در آهنگ کلی هستی وابسته به کمال برین است. جلوه عالی حقیقت رو به کمال، حیات آگاه نسبت به حقایق والای هستی، رهیدن از دام کمیت ها و ورود به آستانه ابدیت از ویژگی های حیات معقول هستند. هدف این نوشته، تحلیل هدف متعالی انسان و راه های وصول به آن در اندیشه این متفکر است.
فلسفه، معنای وجود و زندگی با رویکرد صدرایی
حوزه های تخصصی:
اصولاً انسان در جستجوی حقیقت و معناست و نمی توان او را از جستجوی معنا در زندگی منع کرد. انسان در زندگی خود در می یابد که باید بر اساس هدف مشخصی زندگی کند و نفی غایتمندی و هدف در زندگی باعث می شود با حقیقت هستی و وجود که منشأ معناست، بیگانه شده و میان معنا و زندگی شکاف عمیقی به وجود آید. بی معنایی زندگی البته با احساس تهی بودن و پوچی در زندگی همراه است که چنین احساسی به عنوان چالش معنای زندگی بشر امروزی مطرح است که خود ناشی از فقدان شناخت درست انسان از خویش و نداشتن فلسفه ای صحیح در زندگی است. برای همین، بحث از نقش فلسفه در زندگی یکی مباحثی است که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. در حقیقت معنای زندگی امری اصیل، موجود و محقق است که انسان می تواند با درک و فهم جایگاه وجودی خود، آن را کشف کند. بنابراین داشتن سیری عقلانی، و به تعبیر دیگر، داشتن فلسفه برای زندگی ضروری است و انسان باید بتواند نسبت انسانی خود را با هستی به نحو عقلی و فلسفی بیابد و عقلانیت را در زندگی ملاک کار خود قرار دهد، که این خود نوعی فلسفی زندگی کردن است.
در این مقاله سعی بر این است با توجه به نقش فلسفه در زندگی، به فلسفه وجودی انسان به عنوان موجودی که به زندگی معنا می بخشد، پرداخته شود؛ چون هرچه به فلسفه وجودی انسان پی برده شود، معنای زندگی او تجلی بیشتری پیدا خواهدکرد و چون در حکمت متعالیه، وجود همواره اصل و مبنا برای تبیین نظام آفرینش و از جمله انسان است، به تبیین رابطه فلسفه با زندگی انسان با توجه به وجود بر مبنای فلسفه صدرایی پرداخته می شود.
وجود ذهنی از دیدگاه علامه طباطبایی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات حکمت نوصدرایی
پیدایش علم و چگونگی ارتباط آن با خارج، از مسائل مهم فلسفه است. وجود ذهنی از سویی با علم و از سوی دیگر با وجود در ارتباط است. دیدگاه رایج در وجود ذهنی، بر محور ماهیت و انحفاظ آن در ذهن و خارج استوار است. در این مقاله دیدگاه خاص علامه طباطبایی، تبیین مبانی فلسفی و تفاوت آن با آراء فلاسفة پیشین بررسی شده است. علامه با توجه به مبانی خاص خود در باب وجود و ماهیت، نفس الامر، کاشفیت ذاتی علم، تقدم علم حضوری و ملاک صدق ، بر خلاف اغلب فلاسفه که در تبیین علم به نوعی از ماهیت استفاده کرده اند وجود ذهنی را وجودی مقیسی نسبت به خارج می داند که عین کشف و حاکویت از واقع می باشد، همچنین در این مقاله، تأثیر مبانی این دیدگاه را بر فروعات مرتبط با مسئلة وجود ذهنی از جمله مناط صدق در قضایا نشان داده ایم.
مقایسه و ارزیابی رابطه جاودانگی و معنای زندگی در اندیشه تولستوی وملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
مسئله رابطه و تاثیر مرگ و جاودانگی بر معنای زندگی در آثار متفکرانی چون تولستوی و ملا صدرا به عنوان یکی از مسائل بنیادی مورد توجه بوده است ،تولستوی که زمانی احساس پوچی می کرده تصمیم می گیرد راه حلی بیابد،پس از سفرهای متعدد و مطالعه علوم مختلف و بالاخص کنکاش در زندگی واحوالات گروه های مختلفی از مردم اعم از پوچ گرایان و کسانی که زندگی را معنادار می دانند به این نتیجه می رسد که لازمه معنادار بودن زندگی جاودانه بودن انسان است والا سعادت و بامعنا بودن زندگی توهم وخیالی بیش نیست واین نتیجه حاصل استقراء و مطالعه در زندگی مردم است نه حاصل یک نظام فلسفی نظاممند. اما ملاصدرا با توجه به نظام فلسفی خاص خود که بر اساس مبانی واصول نظاممندی طراحی شده،اثبات می کند که انسان جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است و نفس و بدن رابطه اتحادی دارند ونفس انسان بواسطه اتحاد با ادراکات وتاثیر پذیری از فضایل اخلاقی وانجام دستورات شریعت ، سعه وجودی پیدا کرده و به تدریج به تجرد وروحانیت وجاودانگی می رسد و هدف نهایی وحقیقی از زندگی انسان رسیدن به مبداء هستی است وچون مبداء هستی نهایت ندارد پس انسان در صورتی می تواند در مسیر هدف ومعنای زندگی گام بردارد که جاودانه باشد لذا با اثبات عالم برزخ وقیامت سیر انسان را بی نهایت می داند واین تفسیر از زندگی ومرگ نه تنها ترسناک نیست وباعث پوچی نمی شود بلکه موجب پویایی ، امید ، آرامش و معناداری زندگی می شود .
نقد و بررسی مبانی تجربه گرایی در علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«تجربه گرایی» به عنوان اولین رویکرد در علوم انسانی، مورد توجه دانشمندان این عرصه قرار گرفت، و هنوز هم، باوجود نقدها و رقیب های جدی، روش غالب در تحقیقات علوم انسانی و اجتماعی است. موافقان و مخالفان تجربه گرایی در علوم انسانی از شیوه ها و راهبردهای مختلفی برای اثبات نظر خویش و ابطال نظریات مخالف بهره برده اند: از تغییر در موضوع علوم انسانی، تا تحول در هدف آنها، تا دگرگونی در مبانی هستی شناختی یا معرفت شناختی آنها. به نظر می رسد نکته ای کلیدی که منتقدان تجربه گرایی در علوم انسانی از آن غفلت ورزیده اند، بررسی و تحلیل ماهیت موضوع علوم انسانی و لوازم روش شناختی آن است. توجه به این نکته می تواند برخی کاستی های تجربه گرایی را آشکار کند.
نقطهٔ عزیمت این مقاله را این اصل روش شناختی تشکیل می دهد که روش هر علم وابسته به موضوع آن است، و ماهیت موضوع است که نوع روش تحقیق مناسب را تعیین می کند. بر این اساس، سعی می شود تا ماهیت موضوع علوم انسانی، تحلیل، و عدم تناسب روش تجربی با آن نشان داده شود. راهبرد این نوشتار برای این کار، تحلیل منطقی مفاهیمی است که در موضوعات مسائل علوم انسانی به کار می روند تا نشان دهد این موضوعات شامل مفاهیمی از سنخ معقولات اولیٰ، معقولات ثانیهٔ منطقی، و اعتباریات محض اند و مطالعهٔ هر دسته از آنها نیازمند روشی ویژه و منحصربه فرد می باشد. از این رو، پیشنهاد نوشتار حاضر، آن است که روش تجربی هرچند در بررسی و مطالعهٔ برخی از موضوعات علوم انسانی، کارآیی محدود و مناسب خود را دارد، لکن نمی تواند به عنوان تنها روش مطلوب و مفید در این علوم مورد تأکید و توجه قرار گیرد؛ بلکه عمدهٔ مسائل علوم انسانی به روش هایی دیگر نیازمندند تا بتوانند همهٔ موضوعات خویش را بررسی کرده، به اهداف خود دست یابند.
تأثیر دعا در نظام آفرینش از منظر سه فیلسوف (ابن سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
دعا و نیایش وسیله ی اظهار عجز و نیاز بنده به خالق و زیباترین جلوه ی سرسپردگی و عبودیت در آستان قدس ربوبی است. ابعاد معنوی دعا متفکران را از تحلیل و بررسی های نظری بی نیاز نساخته است؛ بلکه در خصوص رابطه ی آن با قضا و قدر الاهی، نظام علی و معلولی، علم و اراده ی خدا و این که آیا تأثیر دعا سبب انفعال در ذات خدا می گردد یا نه، فیلسوفان اسلامی را به تأمل فراخوانده است. در این جستار، از نگاه سه فیلسوف نام برده در عنوان مقاله، به نکات ذیل دست یافتیم: اولاً دعا خود بخشی از قضا و قدر الاهی در نظام اسباب و مسببات بوده، به منزله ی وسائط و اسبابی است که سبب وصول داعی به مقصد می گردد. ثانیاً فعل انسان با همه ی ویژگی هایش، ازجمله اختیاری بودنش، معلوم و مراد حق تعالی بوده، نقش آفرینی عوامل معنوی در تعیین سرنوشت بشر در همین راستا ارزیابی می گردد. ثالثاً لازمه ی پذیرش دعای بنده انفعال در ذات و علم معبود نیست؛ زیرا به اعتقاد ابن سینا، مؤثر حقیقی در امر دعا، اعم از حال تضرع و نیاز بنده و نیز آثار آن، تنها همان مبدأ نخستین است. دعا معلول ذات حق تعالی است و عالی از دانی منفعل نمی شود؛ اما به اعتقاد ملاصدرا، این نفوس سماوی هستند که از احوال زمینیان تأثیر پذیرفته و دچار انفعال می گردند، نه ذات یا اراده ی حق تعالی. سرانجام، به اعتقاد علامه طباطبایی، علم خدای تعالی به موجودات و رویدادهای جهان، مطابق وجود نفس الامری آن هاست و علم خداوند علم فعلی است که منشأ صدور موجودات است. از آن جا که علم خداوند با ذات او یکی است، دعا مستلزم انفعال در ذات و علم حق تعالی نیست.
فلسفه غرب و فلسفه اسلامى در آینه متون آموزشى
حوزه های تخصصی:
بررسی مقایسه ای اندیشه های فلسفی افلاطون و فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه اندیشههای فلاسفة بزرگ و استخراج وجوه اشتراک و افتراق آن اندیشهها، یکی از زمینههای مهم ترویج افکار آنان و نیز بسترسازی مناسب به منظور بهرهبرداری از آرای آنان در زمان حاضر میباشد. افلاطون به عنوان بزرگترین فیلسوف دوران باستان از یک سو، و فارابی به عنوان مؤسس فلسفه اسلامی از سوی دیگر دو فیلسوف شناخته شدهاند. با توجه به این مراتب در مقاله حاضر ابتدا اندیشه فلسفی این دو فیلسوف در سه بخش هستی شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی مورد بررسی قرار گرفته و سپس دیدگاههای آنان در هر یک از سه بخش فوق مقایسه و وجوه اشتراک و افتراق آنها معرفی شده است.
گزارش جامع ابوالعباس لوکری از فلسفه مشاء
حوزه های تخصصی:
ژرف اندیشیهاى حکیم مؤسس در اسفار صدرالمتالهین
منبع:
نامه مفید ۱۳۷۶ شماره ۱۰
حوزه های تخصصی: