تحقیقات نشان می دهند که باروری و نگرش به آن در سال های اخیر تغییر کرده و نرخ های باروری به مرور کاهش یافته اند. در ایران نیز چند سالی است که زنگ خطر جمعیتی به صدا درآمده است. از نظر متفکران جمعیت شناسی بسیاری از ارزش ها و نگرش ها هم زمان با انتقال دوم جمعیتی دگرگون شده اند. این تغییرات ارزشی طیف به نسبت وسیعی از دگرگونی ها را در بر می گیرد که عمده ترین آن بنا بر دیدگاه تریاندیس، فردگرایی- جمع گرایی است. از این رو، سؤال و هدف اصلی در این پژوهش، مطالعه ی رابطه میان فردگرایی- جمع گرایی با نگرش به کنترل باروری و رفتار آن در عمل است. جامعه ی آماری این پژوهش، زنان ازدواج کرده 49-20 ساله ی شهر تهران هستند که احتمال بیشتری برای باروری در آنها وجود دا رد. شیوه ی نمونه گیری مبتنی بر نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای احتمالی است؛ به این معنا که در مرحله ی اول از میان مناطق مختلف 22 گانه ی شهر تهران، سه منطقه انتخاب شدند؛ منطقه ی 3 به عنوان نماینده ی منطقه ی بالا، منطقه ی 11 به مثابه نماینده ی منطقه ی متوسط و منطقه ی 19 به عنوان منطقه ی پایین در نظر گرفته شده اند. این انتخاب بر اساس شاخص رفاه - که از طریق پژوهشکده ی مرکز آمار ایران (1387) و با تکنیک تاکسونومی استخراج شده – انجام شده است. ابزار تحقیق پرسش نامه بود که در میان 214 زن ساکن در تهران توزیع گردید. این تعداد بر اساس فرمول کوکران و با در نظر گرفتن خطای کمتر از 05/0 محاسبه شد. یافته های پژوهش نشان می دهد، بین جهت گیری ارزشی با نگرش به کنترل باروری و رفتار آن، رابطه ی معناداری وجود دارد و هر چه زنان فردگراتر باشند، به کنترل باروری گرایش بیشتری داشته و در عمل نیز بیشتر به کنترل باروری می پردازند؛ بالعکس هر چه جمع گراتر باشند، گرایش و رفتار باروری یا فرزندآوری در آنها افزایش می یابد.
در این مقاله به بررسی وضعیت فرزندآوری زنان حداقل یکبار ازدواج کرده با استفاده از داده های نمونه ای منتشر شده توسط مرکز آمار ایران از افراد و خانوارهای سرشماری های عمومی نفوس و مسکن 1385 (345.799 خانوار و 1.367.310 فرد) و 1390 (423.637 خانوار و 1.481.586 فرد) که نمونه هایی نمایا برای این منظور در سطح «کل کشور» می باشند پرداخته شده است. برای این منظور، پس از طی مراحل اولیه در خصوص آماده سازی داده ها و کدگذاری های لازم، وضعیت تعداد کل فرزندان زنده به دنیا آورده توسط زنانی که حداقل یکبار ازدواج کرده اند (زنان دارای همسر، بدون همسر در اثر فوت و بدون همسر در اثر طلاق)، در ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. این ابعاد برای وضعیت فرزندآوری عبارتند از: «بررسی تغییرات در طول زمان بین دو سرشماری»، «بررسی مکانی در سطح کل کشور، نقاط شهری و نقاط روستایی»، «بررسی در زنان دو گروه جمعیتی متفاوت یعنی متولدین قبل از 1350 و بعد از 1350 شمسی»، «بررسی برحسب سطوح استاندارد تحصیلی زنان»، «بررسی در اقشار شغلی اجتماعی جامعه شامل: اقشار بالا، قشر متوسط جدید، قشر متوسط سنتی و اقشار کارگری و پایین». در ادامه، با تعریف دو شاخص کلیدی یعنی به دنیا آوردن حداکثر یک فرزند (شامل بدون فرزند و تک فرزند) به عنوان شاخصی از «تمایل به کم فرزندی» (البته با ملاحظه زوجین تازه ازدواج کرده) و به دنیا آوردن حداقل سه فرزند به عنوان شاخصی از «تمایل به فرزند بیشتر» به بررسی وضعیت این دو شاخص در گروه های مختلف جامعه پرداخته شده است. براساس نتایج به دست آمده در این بررسی، تمایل به فرزند کمتر در فاصله بین دو سرشماری 1385 و 1390 بیشتر شده، در نقاط شهری بیش تر از نقاط روستایی است، در نسل های جدیدتر (متولدین بعد از 1350) به شدت افزایش یافته به طوری که با ملاحظات مربوط به زوجین تازه ازدواج کرده نیز همچنان تفاوت چشم گیر خواهد بود، با بالا رفتن سطح تحصیلات زنان افزایش پیدا نموده و در اقشار شغلی-اجتماعی به ترتیب برای قشر متوسط جدید، اقشار کارگری و پایین و اقشار بالا بیش تر از قشر متوسط سنتی است. در مقابل، تمایل به فرزند بیشتر نیز عکس نتایج به دست آمده ی فوق می باشد.