فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۳۴۹ مورد.
سکوی پرش جامعه شناسی
آیا ممکنست...
تنظیم ظریف و استدلال آنتروپیک مبتنی بر چندجهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله تنظیم ظریف در کیهانشناسی معاصر، مسئلهای است که به نظر میرسد نیازمند تبیین است. تبیینی که برخی فیزیکدانان سرشناس برای آن ارائه دادهاند، استفاده از استدلال آنتروپیک مبتنی بر چندجهانی است. در این مقاله پس از معرفی مفهوم چندجهانی، تنظیم ظریف و انواع آن و همچنین اصل و استدلال آنتروپیک، استدلال خواهد شد که بهنظر نمیرسد تبیین این فیزیکدانان، هدف آنان را که ارائه توضیحی معقول برای تنظیم ظریف است، تأمین کند. در واقع، تبیین آنها مسئله تنظیم ظریف جدیدی را ایجاد میکند که یک مرحله پیش از تنظیم ظریف فعلی است. بنابراین خود، نیازمند تبیین است.
سفرهاى آموزشى دانشجویان: الگوها و راهکارهاى کنترل آن ها
حوزه های تخصصی:
" ترافیک، حمل و نقل، انواع سفرهاى شهرى، کاربرى صحیح زمین و مکان یابى درست امکانات و تاسیسات از جمله مباحث پیچیده اى است که امروزه توجه بسیارى از برنامه ریزان شهرى و حمل و نقل را معطوف به خود کرده است. این کارشناسان اولین گام در رفع و حل این مسائل را بررسى، مطالعه و شناخت علل این پدیده ها مى دانند.
سفرهاى شهرى با استفاده از وسایط نقلیه مختلف، اعم از عمومى و شخصى، با میزان تمرکز فعالیت هاى مختلف اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ـ آموزشى شهر ارتباط دارد. به طورى که هر چه فعالیت هاى مختلف در شهر بیش تر و گسترده تر باشد، نیاز به سفر و همچنین تقاضاى سفر افزایش مى یابد. از جمله سفرهاى مهم شهرى، سفرهاى آموزشى دانشجویان و دانش آموزان است که روزانه فاصله بین محل زندگى و محل تحصیل خود را طى مى کنند. این نوع سفرها، گر چه عمده ترین نوع سفرهاى شهرى را تشکیل نمى دهند، اما تاثیرات قابل توجهى بر ترافیک شهرى دارند و آثار منفى زیست محیطى، از جمله آلودگى هوا، آلودگى صوتى، تصادفات و هدر رفتن منابع طبیعى و اقتصادى کشور را به دنبال خواهند داشت. شهر تهران با توجه به جمعیت و تمرکز موسسات آموزشى در کنار سایر عوامل و فعالیت هاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ـ آموزشى، بخش قابل توجهى از معضلات شهرى خود را مدیون سفرهاى شهرى و از جمله سفرهاى آموزشى دانشجویان دانشگاه ها و موسسات آموزش عالى که در آن استقرار یافته اند، مى داند. به همین منظور، این مقاله به بررسى و شناخت الگوى سفرهاى آموزشى دانشجویان دانشکده علوم اجتماعى دانشگاه علامه طباطبایى به عنوان بخشى از الگوهاى سفرهاى شهرى مى پردازد. لذا یک نمونه آمارى 302 نفرى از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعى مورد بررسى قرار گرفت و اطلاعات و آمار فردى، محل اقامت و حمل ونقل این دانشجویان به وسیله پرسشنامه جمع آورى و با نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج مطالعه و تحقیق نشان دهنده این است که سفرهاى آموزشى دانشجویان داراى الگوى نسبتاً مشخصى هستند، که عوامل گوناگون در آن تاثیر دارند. به طورى که با توجه به تمرکز حدود بیست دانشگاه بزرگ در تهران، هر روز تعداد بسیارى سفر آموزشى در سطح این شهر اتفاق مى افتد که تاثیر قابل ملاحظه اى در ترافیک و آلودگى هوا دارد. در نهایت مى توان نتیجه گرفت که سفرهاى آموزشى دانشجویان به راحتى قابل پیش بینى هستند و با برنامه ریزى مناسب کاربرى زمین و حمل و نقل مى توان آن ها را به خوبى کنترل کرد و به آن ها نظم داد. از جمله راهکارهاى مهم و موثر در کنترل و کاهش این سفرها، مکان یابى اصولى و دقیق دانشگاه ها و موسسات آموزش عالى، ارائه سرویس هاى رفت وآمد براى دانشجویان و همچنین ارائه خوابگاه در نزدیکى محل تحصیل دانشجویان است، به نحوى که بتوانند پیاده سفر کنند.
"
عوامل مؤثر بر ناراستی های دانشگاهی در فضای آموزش علوم اجتماعی (مطالعة موردی دانشگاه های دولتی تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناراستی دانشگاهی یکی از مسائل مهم در نظام آموزش عالی ایران است و کاهش یا پیشگیری از آن مستلزم شناسایی عوامل مؤثر در بروز آن است. این پژوهش با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر بروز ناراستی های دانشگاهی در فضای علوم اجتماعی ایران، برداشت دانشجویان دورة دکتری این حوزه را که دارای تجربة جامعه پذیری علمی طولانی تری در فرایند آموزش هستند مورد واکاوی قرار داد. یافته های پژوهش نشان می دهد، عوامل مؤثر بر ناراستی های دانشگاهی در فضای آموزش علوم اجتماعی در دو سطح فردی و ساختاری مشهود است. در سطح ساختاری، نظام تخصیص منابع و قواعد تنظیم کننده و در سطح فردی، خصلت های فردی و شخصیتی کنشگران فضای آموزش (اساتید، دانشجویان و مدیران)، زمینه ساز بروز ناراستی های دانشگاهی است یا وقوع آن را تسهیل می کنند. ازاین رو، در چارچوب دیدگاه تلفیقی کنشگر/ ساختار در تبیین پدیده های اجتماعی، عوامل مؤثر بر ناراستی های دانشگاهی و عدم تبعیت از هنجارهای اخلاق علم در فضای آموزش، لزوماً نه قابل تقلیل به نقش ساختار است و نه قابل فروکاستن به نقش کنشگر؛ بلکه ناراستی های اخلاق علم در آموزش علوم اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن در پرتو دیدگاهی تلفیقی از تأثیر متقابل ساختار و عاملیت، قابل تبیین است.
اجتماع علمی جامعه شناسی در ایران؛ تراکم اخلاقی یا آنومی؟
حوزه های تخصصی:
با توجه به افزایش چشم گیر حجم مقالات منتشر شده در سال های اخیر در علوم اجتماعی – جامعه شناسی، می توان پرسید آیا شبکه ی تعاملات علمی در این رشته رو به چگال تر شدن دارد و بر تکوین تراکم اخلاقی دلالت می نماید یا خیر؟ در پاسخ به این پرسش، پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای و با استفاده از ابزارهای تحلیل شبکه های اجتماعی در نرم افزار پاجک (Pajek) به بررسی مقالات سه نشریه ی «مجله جامعه شناسی ایران»، «مطالعات جامعه شناختی» (نامه علوم اجتماعی سابق) و «فصلنامه علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی»، طی سال های 1381 تا 1390 پرداخته است. هر مقاله ایی که به مقاله ای دیگر استناد می کند، پیوندی را شکل می دهد. مجموعه ای از مقالات (رئوس) و روابط استنادی (پیوندها) میان آن ها تشکیل یک شبکه ی استنادی می دهد. تحلیل شبکه ی استناداتِ مقاله ها در این مجله ها، جامعه ای پاره پاره و از هم گسیخته را در رشته ی جامعه شناسی نشان داد. الگوی شبکه ی ستاره ای به وفور در این شبکه دیده شد، که نشان از فرد محور بودن اجتماع است. هیچ مسیر ادامه داری در شبکه ی استنادات که نشان از پیگیری موضوعی در مقالات باشد، مشاهده نشد. تراکم شبکه بسیار اندک بود. مبتنی بر این یافته ها، شاید بتوان گفت که اجتماع علمی در جامعه شناسی ایران هنوز شکل نگرفته است.
بررسی الگوی تعاملات آموزش عالی و دانشگاه با سایر نظامهای تولید و خدمات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظامهای خدمات و تولید در اقتصاد نوین دانش به دانش و فناوری موکول شده اند. از آموزش عالی و دانشگاه انتظار می رود که ظرفیتهای پاسخگویی و تقاضاگرایی خود را ارتقا ببخشد. زمان برج عاجهای دانشگاهی به سرآمده است. هدف از این تحقیق دستیابی به الگویی مفهومی برای تعامل نظام آموزش عالی و دانشگاهها با سایر نظامهای تولید و خدمات بوده است. همچنین، روش فراتحلیل پژوهشها و نظریه های موجود به کار رفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که هر یک از الگوهای مفهومی بدیل چه ظرفیتها و محدودیتهایی دارد. این الگوها شامل تئوری نئوکلاسیک، تئوری تحولی، دیدگاههای سنتی نوآوری، رویکرد شبکه نوآوری، ویراستهای متاخر رویکرد تحولی، همکاری سه جانبه دولت، دانشگاه و صنعت، مدل دانشگاه و صنعت بورل دمیان، مسیر دانش فناوری و لیسانس فناوری و نظریه پل زدن میان دو فرهنگ هستند و به صورت مقایسه ای بررسی شده اند. نتیجه تحقیق در برگیرنده الگوی تلفیقی مطلوب با رویکرد سازاگرایی مشارکتی است که در قالب 26 اصل راهنما و دو مدل نهایی در سطوح کلان و خرد ارایه شده است.
آسیب شناسی فلسفی دانش جغرافیا (درنگی در پژوهش های شهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
wاین نوشتار تلاش می کند، دانش جغرافیا را آسیب شناسی کند، تحلیلِ محتوای صد مقاله اخیر مجلات جغرافیایی نشان می دهد که هستی شناسی، شناخت شناسی و روش شناسی جغرافیا به ترتیب دچار سه آسیب شده است: 1. فضای جغرافیایی به فضای عینی فروکاسته شده است و فضای ذهنی و فضای زندگی نادیده گرفته شده اند؛ 2. جغرافیا تنها بر فلسفه تحلیلی تکیه زده، در شناخت فضا تنها به حس تجربه و خِرَد استدلال بسنده کرده است، از فلسفه هرمنوتیک و از زبان که نقش کارایی در شناخت «فضای زندگی» دارد، تهی دست مانده است؛ 3. جغرافیا تنها بر روش تجربی تحلیلی پافشاری کرده و از روش هرمنوتیکی که در آن انسان ها به سانِ سوژه درنظرگرفته می شوند نه ابژه بی بهره مانده است. فضای جغرافیایی را تنها، فضای عینی دانستن، عدم احساس نیاز به «زبان» را به دنبال می آورد که پیامدش، بی بهره ماندن جغرافیا از روش شناسی هرمنوتیکی است .
پایان علم
نسبت زبان پارسی با بازسازی جامعوی در ایران و ذهن ترجمه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این متن که در پی طرح فرضیّه یی برای شناخت نقش کلیّت علوم انسانی است، می کوشد، با کاوش سریع کوشش های معطوف و ناظر به امر بازسازی جامعوی[1] در چند دورة حاد تاریخِ ایران، نقش زبان را در فرآیندهای گسسته و پیوستة ایده های بازسازی جامعه اجمالاً شناسایی کرده، سرانجام با مقایسة نوع و نقش ترجمه در علوم انسانیِ ما در دوره ی اخیر، تأثیر ترجمه را بر ایده ها و کوشش های بازسازی جامعه دریابد. ابتدا ایده های بازسازی پس از حملة اعراب تا قبل از فردوسی و پس از او، به منظور پی بردن به چراییِ تلاش فردوسی برای پی افکندنِ امر بازسازی بر آرمان، رهیافت و منطق زبانی اش با یکدیگر مقایسه می شوند. سپس، سایر ایده های بازسازی در دو تحوّل پس از حملة مغول و پس از صفویه و میزان موفقیت آن ها ارزیابی می شوند. متن به تشریح اجمالی نسبت علوم انسانی با زبان پارسی در شرایطی می پردازد که منطق تحول بر اساس عملکرد ترجمه در جهان ذهن و زبان ما رقم می خورد. نتیجة کاوش پیشنهاد می کند که نوعی فقدان توجه به مبانیِ معرفت شناختیِ زبان به طور خاص، به کلیت زبان پارسی به طور عام و به کلیّتِ امر جامعوی به طور اعم، در طرح واره های علوم انسانی اخیر ما به چشم می آیند که در این میان عامل ترجمه از تأثیر بسیاری برخوردار بوده و هست. مقاله، این فرضیه را مطرح می کند که «احتمال موفقیت علوم انسانی در ایفای کارکردشان در امرِ بازسازی جامعوی ایران، تابعی از نسبتِ توجه این علوم به مبانیِ معرفتیِ جامعة ایران» است. مباحث مربوط به ترجمه که مستخرج از پژوهشی جامع با عنوان «مسائل جامعوی ترجمه و مترجمان ایران[2]» است، پیشنهاد می کنند که آنچه در دو قرن اخیر در ایران واقع شده فرو کاستن اندیشه به ترجمه و پیداییِ ذهن ترجمه ای بوده است و لذا احتمالی برای موفقیت علوم انسانی در ادامة این روند متصور نیست، بلکه ایفای کارکرد این علوم «تابعی از نسبتِ توجّه به بنیادهای معرفت شناختیِ زبانِ پارسی در ایران است».