نظامهای خدمات و تولید در اقتصاد نوین دانش به دانش و فناوری موکول شده اند. از آموزش عالی و دانشگاه انتظار می رود که ظرفیتهای پاسخگویی و تقاضاگرایی خود را ارتقا ببخشد. زمان برج عاجهای دانشگاهی به سرآمده است. هدف از این تحقیق دستیابی به الگویی مفهومی برای تعامل نظام آموزش عالی و دانشگاهها با سایر نظامهای تولید و خدمات بوده است. همچنین، روش فراتحلیل پژوهشها و نظریه های موجود به کار رفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که هر یک از الگوهای مفهومی بدیل چه ظرفیتها و محدودیتهایی دارد. این الگوها شامل تئوری نئوکلاسیک، تئوری تحولی، دیدگاههای سنتی نوآوری، رویکرد شبکه نوآوری، ویراستهای متاخر رویکرد تحولی، همکاری سه جانبه دولت، دانشگاه و صنعت، مدل دانشگاه و صنعت بورل دمیان، مسیر دانش فناوری و لیسانس فناوری و نظریه پل زدن میان دو فرهنگ هستند و به صورت مقایسه ای بررسی شده اند. نتیجه تحقیق در برگیرنده الگوی تلفیقی مطلوب با رویکرد سازاگرایی مشارکتی است که در قالب 26 اصل راهنما و دو مدل نهایی در سطوح کلان و خرد ارایه شده است.