فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۸۱ تا ۲٬۷۰۰ مورد از کل ۴٬۷۳۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
مدل سازی هیدرولوژیک حوضه طالقان در محیط GIS با استفاده از مدل SWAT(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به منظور مدیریت بهینه حوضه های آبخیز، به ویژه در حوضه های آبخیز کوهستانی که فاقد ایستگاه های هیدرومتری به تعداد کافی اند، شبیه سازی پدیده های هیدرولوژیکی دارای اهمیت فراوانی است. هدف از این تحقیق، بررسی قابلیت شبیه سازی هیدرولوژیک و ارزیابی مدل نیمه توزیعی فیزیکی SWAT (Soil and Water Assessment Tool) در حوضه طالقان با انواع خاک و کاربری های مختلف است. بدین منظور داده های آب و هواشناسی، کاربری اراضی و مدل رقومی ارتفاع منطقه تحقیق مطابق با استانداردهای مدل تهیه شد و برای تحلیل حساسیت پارامترهای مدل و همچنین واسنجی و اعتبارسنجی، مورد استفاده قرار گرفت. تحلیل حساسیت مدل بر اساس روش لاتین هایپرکیوب (LH_OAT) به منظور ارزیابی تغییرپذیری دبی رواناب در واکنش به تغییرات پارامترهای ورودی انجام شد. تحلیل حساسیت نشان داد که پارامتر شماره منحنی (CN) مهم ترین فاکتور و پارامترهای ظرفیت آب قابل دسترس در لایه خاک (SOL_AWC)، پارامتر درجه حرارت ذوب برف (SMTMP) و پارامتر جبران تبخیر از خاک (ESCO) به ترتیب حساسیت بیشتری دارند. واسنجی مدل برای دوره زمانی 1997 تا 2002 انجام گرفت، و اعتبارسنجی مدل برای دوره زمانی 2003 تا 2005. کارایی مدل با استفاده از مقایسه بصری پلات های سری زمانی و شاخص های آماری شامل ناش ـ ساتکلیف (NS)، ضریب تعیین (2R)، و درصد انحراف (PBIAS) و همچنین آزمون هم قوارگی ارزیابی گردید. در مرحله واسنجی رواناب ماهانه، ضرایب NS و 2R و PBIAS در محل ایستگاه گلینک (خروجی حوضه) به ترتیب برابر 8/0، 93/0 و 8/14- و در مرحله اعتبارسنجی 84/0، 88/0 و 2- به دست آمدند. نتایج آزمون t نیز نشان داد که در سطح اعتماد 95 درصد، اختلاف معنی داری بین مقادیر مشاهده شده و مقادر شبیه سازی در مراحل واسنجی و اعتبارسنجی وجود ندارد. در مجموع، نتایج تحقیق حاکی از آن اند که مدل قابلیت بالایی برای پیش بینی دبی جریان ماهانه حوضه طالقان دارد.
نقش فقر اجتماعی و اقتصاد روستایی بر تخریب محیط زیست (مطالعه موردی: مرتع ممیزی شده شوررود، بخش شیب آب شهرستان زابل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فقر روستایی به واسطه فشار بر منابع محیطی و بهره برداری غیراصولی و ناپایدار از این منابع، موجب تشدید تخریب محیط زیست می شود و بحران های زیست محیطی نیز به واسطه تحلیل و از بین بردن منابع مورد استفاده روستاییان، بر شدت فقر آنان می افزاید.هدف از این تحقیق، بررسی نقش فقر اقتصادی و اجتماعی روستایی بر تخریب محیط زیست در مرتع ممیزی شده شوررود در بخش شیب آب شهرستان زابل است. روش تحقیق بر اساس هدف آن، کاربردی است، و داده های مورد نیاز از طریق روش کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شده اند. در روش میدانی ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه و واحد آماری، سرپرست خانوار (بهره بردار روستایی) است. بدین منظور، تاثیر عملکرد مستقیم و غیرمستقیم انسان بر تخریب محیط زیست (مرتع) ناشی از فقر اقتصادی و اجتماعی بهره برداران روستایی، بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که پایین بودن متوسط درآمد سرانه خانوارهای روستایی، بازدهی پایین مرتع و عدم دسترسی به فرصت های شغلی، عامل فقر اقتصادی و سطح پایین تحصیلات خانوار روستایی و بالا بودن بعد خانوار، عامل فقر اجتماعی روستاییان استفاده کننده از مرتع بوده است. این عوامل سبب شده اند تا روستاییان از یک طرف با عملکرد غیرمستقیم برای تامین ضروریات زندگی، به نگهداری بیش از حد دام در فضای محدود مرتع بپردازند؛ و از طرف دیگر با تاثیر مستقیم خود از طریق بوته کنی که می تواند در به تاخیر انداختن فرسایش خاک و افزایش طول عمر مرتع مفید باشد، باعث شدت تخریب پذیری مرتع گردند. به طور کلی، فقر اقتصادی و اجتماعی روستاییان (مرتع) از طریق عملکرد مستقیم (بوته کنی به منظور تامین سوخت، فروش و ایجاد آغل) و غیرمستقیم انسان (نگهداری دام مازاد بر ظرفیت مرتع) سبب تخریب محیط زیست شده است.
لس: ویژگی ها و کاربردها برای مطالعات اقلیم گذشته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات مستند لس، قدمت 185 ساله دارد. بادرفتی بودن و غالب بودن جزء سیلت، دو ویژگی اصلی رسوبات لسی است. لئونارد در سال 1824 این رسوبات را شناسایی و واژه ی لس را برای آنها ارائه کرد. لایل در سال 1833 با گزارش های خود، توجّه جهانی را به این رسوبات جلب کرد. تعیین ماهیّت (بادرفتی، آبرفتی یا تشکیل درجا) و تعیین و تبیین فرآیند های تولید سیلت، دو موضوع مهم پژوهش ها در این دوره بوده اند. برگ (1916) به شدّت طرفدار تشکیل درجای لس بود، ولی ریکتوفن، خیلی پیش تر از او، در سال 1882، ماهیّت بادرفتی رسوبات لسی را اثبات کرده بود. تاتکوفسکی در سال 1899، بر اساس رابطه نزدیک پهنه های بزرگ لسی با نواحی یخچالی، نقش یخچال ها را در تولید سیلت مطرح کرد و حتّی تا دهه ی اخیر، برخی پژوهشگران مانند اسمالی با آن موافق بوده و سایش یخچالی را تنها عامل دارای انرژی کافی برای تولید سیلت کوارتزی می دانستند. ابرشو در ابتدای قرن بیستم (1911)، لس را به دو دسته ی لس سرد و لس داغ یا بیابانی، تقسیم و به عواملی غیر از سایش یخچالی برای تولید سیلت اشاره کرد. در حال حاضر بر اساس منشأ سیلت، رسوبات لسی به چهار دسته ی لس یخچالی یا حاشیه ی یخچالی، لس بیابانی یا حاشیه ی بیابانی، لس کوهستانی یا حاشیه ی کوهستانی و لس غیر تیپیک تقسیم شده اند. جنبه ی دیگر مطالعات لسی بر اساس مشاهده های اولیه هارد کاستل در سال 1890 بود که تشکیل لس را به تغییرات اقلیمی ربط داد. نتیجه ی مطالعات فراوان تا به امروز، نشان داده است که رسوب لس و تشکیل خاک، به ترتیب در دوره های سرد یخچالی و گرم بین یخچالی انجام شده است. در ایران پهنه های گسترده ی لس در شمال کشور وجود دارد. در دهه ی اخیر، مطالعات گسترده ای درباره ی جنبه های مختلف رسوبات لسی در قسمت های مختلف ایران انجام شده است؛ با این حال، هنوز نیاز به بررسی های بیشتر احساس می شود. در این نوشتار، پژوهش هایی که در دنیا درباره ی لس ها انجام شده مورد بررسی قرار گرفته و تاریخچه ی مطالعات لس در ایران تشریح می گردد.
تخمین نیترات آب زیرزمینی دشت همدان- بهار با استفاده از شبکة عصبی مصنوعی و اثر تفکیک داده ها بر دقت پیش بینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کسب اطلاعات لازم در خصوص نیترات در منابع آب زیرزمینی مستلزم اندازه گیریهای دقیق دوره ای است که با وجود اندازه گیری آن در برخی مناطق، به علت حساسیت های اجتماعی و سلامتی جامعه گزارش نمیشود. بنابراین مدل سازی آن به علت اطلاع از وضعیت کیفی آب هر منطقه ضروری به نظر میرسد. هدف این مطالعه استفاده از روش شبکة عصبی مصنوعی در برآورد نیترات و مقایسة آن با مقادیر اندازه گیری شده و بررسی تأثیرپذیری برآورد نیترات از تعداد و ماهیت اطلاعات ورودی به مدل شبکه عصبی بود. داده ها از آمار و اطلاعات کمی و کیفی 53 حلقه چاه آب زیرزمینی دشت همدان- بهار در دو گروه اطلاعات پرهزینه و کم هزینه، طی سالهای 1382 تا 1387 اخذ شد. در گروه اطلاعات پرهزینه از 13 متغیر مستقل شیمیایی به عنوان ورودی شبکه عصبی مصنوعی و در گروه کم هزینه از 7 و 8 متغیر به تفکیک برای مدل سازی نیترات استفاده شد. مقایسة نتایج آزمون هر سه آرایش، حاکی از توانایی بالای مدل شبکة عصبی در پیش بینی غلظت نیترات است. مقایسة میانگین خطاهای حاصل از هر سه مدل شبکه عصبی با آزمون t و آماره Z نشان داد که تفاوت معنیداری بین نتایج مدل ها وجود ندارد. بنابراین استفاده از اطلاعات گروه دوم در ورودی شبکه عصبی قابل توجیه است. مشخصه های ورودی مدل پیشنهادی شامل خصوصیات ژئومرفولوژی عمق استاتیک، عمق چاه، مختصات جغرافیایی و اطلاعات کیفی دما، pH ، هدایت الکتریکی نمونه های آب اندازه گیری شده است که موفق به پیش بینی غلظت نیترات با اطمینانی بیش از 80 درصد شد که مؤید کارایی مناسب مدل در آبخوان دشت همدان-بهار است
پهنه بندی خطر گسل تبریز برای کاربری های مختلف اراضی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گسل شمال تبریز بزرگترین گسل در شمالغرب ایران است که به طول 150 کیلومتر از کوه های میشو (در باختر) تا بُستان آباد (در خاور) قابل ردیابی است. بهترین اثر آن در بلافصل شمال تبریز دیده میشود، به همین دلیل گسل تبریز نام گذاری شده است. روند عمومی آن شمال 115 درجه ی شرق و شیب آن قائم است. گسل شمال تبریز را یکی از گسل های قدیمی ایران میدانند که از فروافتادگی زنجان- ابهر، شمال تبریز، شمال باختر آذربایجان گذشته و تا قفقاز ادامه مییابد.
مقاله ی حاضر خطرات طبیعی احتمالی حاصل از گسل مذکور روی کاربری های مختلف اراضی شهری را مورد بررسی قرار داده است. در این بررسی پس از ممیزی انواع کاربری های زمین؛ خطرات احتمالی ناشی از گسل؛ پهنه بندی شده است. پهنه بندی انجام گرفته برای شهر تبریز در 6 محدوده می باشد و شامل پهنه بندی های خطر بسیار بالا، بالا، نسبتاً بالا، متوسط، نسبتاً پایین و پایین است. پهنه بندی نشان می دهد که اکثر محلات شمال شهر به صورت یک نیم دایره از کانون زلزله شمال تبریز در پهنه ی خطر بسیار بالا قرار دارند، سایر محلات شهر به ویژه در شرق و غرب منطقه در خطر بالا قرار گرفته اند.
ارزیابی روند و جهش نمایه های حدی دما و بارش در استان هرمزگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استان ساحلی هرمزگان با تداوم دوره ی گرمای زیاد و تابستان های شرجی، بارش کم و تنوعی از مناطقی با ویژگی های توپوگرافی متنوع، از شرایط اقلیمی ویژه ای برخوردار است. این استان همچون دیگر مناطق کشورمان تحت تاثیر تغییرات اقلیمی حاصل از گرمایش جهانی می باشد و علاوه بر افزایش دما و نوسانات شدید بارش شاهد افزایش بالا رفتن سطح آب دریا، فرسایش کناره های ساحلی و شور شدن آب های منطقه می باشد. از این رو بررسی پارامترهای اقلیمی و تغییرات مقادیر حدی آن می تواند در برنامه ریزی های آتی به منظور سازگاری و مقابله با آن مورد استفاده قرار گیرد. در این مطالعه با استفاده از داده های ایستگاه های سینوپتیک منطقه میانگین های فصلی و سالانه دما و بارش به همراه مقادیر حدی آن ها مورد بحث قرار گرفته است. به منظور بررسی همگنی داده ها از روش رگرسیون چندمرحله ای و در تعیین نمایه های حدی از روش های مختلف آماری، چندک های تجربی، نمایه های درصدی و تعیین نقاط بحرانی دوره ی پایه استفاده شده است. نتایج کلی حاصل از این بررسی تشدید گرمایش و کاهش بارش در این استان به همراه افزایش نوسانات شدید بارش و مقادیر حدی دما بوده است که لزوم توجه برنامه ریزان استان را به این مهم می طلبد.
راندگی گیلانغرب با استفاده از شاخص ها و شواهد ژئومورفولوژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
راندگی گیلانغرب با طول بیش از 110 کیلومتر با امتداد شمال غربی- جنوب شرقی در جنوب غرب استان کرمانشاه واقع شده است. در این پژوهش مسایل تکتونیکی و مورفولوژیکی مناطق واقع در مسیر راندگی گیلانغرب در یال جنوب غربی تاقدیس قلاجه مورد مطالعه قرار گرفته است. برای ارزیابی فعال بودن راندگی گیلانغرب از شاخص های ژئومورفیک و شواهد ژئومورفولوژیکی استفاده شده است. در این پژوهش کمیت های توپوگرافی (Smf، Fmf، Fd، Eu، Sl) و شاخص های الگوی شبکه زهکشی (Af، T) به عنوان ابزار اصلی مورد استفاده قرار گرفته اند. از شواهد ژئومورفولوژیکی حاصل از راندگی گیلانغرب، اطلاعات زلزله و شواهد زمین شناسی نیز استفاده گردید. بررسی فعال بودن راندگی گیلانغرب مهم ترین هدف این پژوهش می باشد. نتایج تحقیق نشان می دهد که راندگی گیلانغرب در دوره پلیو– کواترنر فعال بوده و با توجه به وقوع زلزله در امتداد آن، این گسل در عهد حاضر (هولوسن) نیز فعال می باشد. تحلیل کمیت های توپوگرافی حاکی از ادامه بالا آمدگی فعال در منطقه می باشد.
پهنه بندی آسیب پذیری آب های زیرزمینی، با کمک الگوریتم های فازی عصبی (مطالعه موردی: استان زنجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارزیابی آسیب پذیری آبخوان، کاری سودمند برای توسعه و مدیریت و تصمیم گیری های مربوط به کاربری اراضی، نحوه پایش کیفی منابع آب زیرزمینی و جلوگیری از آلودگی این آب ها به شمار می آید. هدف از این مطالعه، به کارگیری مدل هوشمند ریاضی برای پیش بینی آسیب پذیری آب های زیرزمینی در استان زنجان است و به همین خاطر با استفاده از مدل ANFIS، روش جدیدی برای تخمین آسیب پذیری آب های زیرزمینی ارائه شده است. فرایند توسعه و ارزیابی این مدل با استفاده از مجموعه داده های واقعی و معیارهای آماری صورت گرفته است. بدین منظور با تهیة داده های مورد نیاز شامل عمق سطح آب زیرزمینی، تغذیه خالص، محیط آبخوان، محیط خاک، توپوگرافی، تأثیر منطقه غیراشباع و هدایت هیدرولیکی آبخوان، اقدام به ایجاد مدل ANFIS شد. در مرحلة بعد نتایج حاصل از مدل با داده های واقعی اعتباریابی گردید. طبق نتایج تحقیق، مدل ایجاد شده توان پیش بینی موفقیت آمیز آسیب پذیری آب های زیرزمینی را دارد. مقادیر RMSE و در مرحله آموزش به ترتیب 18/101 و 98/0، و در مرحله ارزیابی 8/173 و 94/0 به دست آمدند. روش ارائه شده در این تحقیق، رهیافت جدیدی در تخمین آسیب پذیری آب های زیرزمینی به شمار می آید و قابلیت اتصال و ترکیب با مدل های دیگر و نیز به هنگام سازی با توجه به شرایط واقعی را به خوبی دارد. در بررسی نتایج حاصل از مدل ANFIS، بیشترین درصد پتانسیل آلودگی دشت مربوط به کلاس آسیب پذیری کم 74 درصد، و کمترین آن مربوط به کلاس خیلی بالا 1 درصد برآورد شده است.
ارزیابی پهنه بندی سیل با تغییرات ضریب زبری مطالعه موردی: رودخانه اترک
حوزه های تخصصی:
در این تحقیق میزان تاثیر افزایش و یا کاهش ضریب زبری مانینگ بر پهنه سیل و تراز سطح آب مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور ابتدا لایه TIN ساخته شد و سپس با کمک اکستنشن HEC-GEORAS اطلاعات مورد نیاز تعیین و استخراج شد. آن گاه از طریق مشاهدات صحرایی، اقدام به برآورد ضریب زبری مانینگ گردید و در ادامه ضریب زبری بدست آمده از طریق مدل HEC-RAS کالیبره شد. سپس به منظور میزان تاثیر ضریب زبری مانینگ در گستره پهنه سیلابی، به میزان 5، 10 و 25 درصد، ضریب زبری کالیبره شده افزایش و کاهش داده شد و سپس با هریک از این حالات مدل اجرا گردید. آن گاه برای آن که بتوان سطح آبگرفتگی را در بازه مورد نظر به صورت پهن شده نشان داد، نتایج به محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی برده شد و سطح آبگرفتگی بازه مورد مطالعه تهیه شد. نتایج تحقیق بیانگر این واقعیت است که با افزایش ضریب زبری، گستره پهنه سیل افزایش می یابد و بالعکس. در ضمن کالیبره کردن ضریب زبری مهمترین تاثیر را بر روی پیش بینی پهنه سیل و ویژگیها جریان دارد و مدل هم بیشترین حساسیت را به ضریب زبری دارد.
گنبدهاى نمکى ایران
حوزه های تخصصی:
کاربرد گلباد و گل غبار در تحلیل پدیده ی گردوخاک و تعیین رژیم فصلی بادهای همراه با این پدیده (مطالعه ی موردی: شهر سبزوار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نیازهای اساسی اقلیم شناسی، دستیابی به روش های آسان، سریع و کاربردی تحلیل داده های بادسنجی، به منظور شناخت رژیم وزش بادهای همراه با گردوخاک، است. پدیده ی گردوخاک در سبزوار به عنوان یک معضل جوّی در طیِّ سال به طور دائ م روی می دهد. در این پژوهش، پدیده ی گردوخاک از نظر زمانی و فضایی، مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور داده های شامل زمان و تاریخ دیده بانی، سمت و سرعت باد و وضعیّت هوای حاضر ایستگاه سینوپتیک سبزوار، طیِّ دوره ی آماری بیست ساله (1367-1387) تهیّه شد. نتایج حاصل از تحلیل آماری و تحلیل فضایی داده ها با استفاده از نرم افزار View WRplot (رسم گلباد و گل غبار به صورت سالانه و فصلی) نشان می دهد، به طور متوسّط 15/17 روز در سال هوا همراه با گردوخاک است و در دوره ی آماری ذکرشده وقوع این پدیده، روند افزایشی داشته است. همچنین، در شهر سبزوار، فصل بهار، شایع ترین زمان بروز پدیده ی گردوخاک است. بررسی گلباد و گل غبار سالانه نیز، تشکیل کانال باد را در مسیر شرقی غربی تأیید می کند که کاملاً با وضعیّت توپوگرافی منطقه سازگار است. گل غبارهای سالانه که به تفکیک دو کُد هواشناسی 06 و 07 ترسیم شدند، مشخّص می کند، بادهایی که در اثر تشکیل سیستم های حرارتی در دوره ی گرم سال از نیمه ی شرقی به سمت منطقه می وزند، در ایجاد گردوخاک های محلّی و گردوخاک های فرامنطقه ای نقش مهمی دارند؛ اما نقش سیستم های غربی، در انتقال ذرّات معلق گردوخاک از سرزمین های دورتر، پررنگ تر است. گل غبارهای فصلی نیز، تأثیر سیستم های جوّی مختلف را در طیِّ سال در شکل گیری پدیده ی گردوخاک در منطقه بهتر و دقیق تر نشان می دهد. با آغاز دوره ی سرد سال، وزش بادهای همراه با گردوخاک از نیمه ی غربی به سمت شهر سبزوار شدّت گرفته و در زمستان به بیشترین حدّ خود می رسد؛ اما با شروع فصل بهار و عقب نشینی سیستم های غربی، وزش این بادها از نیمه ی غربی کاهش می یابد؛ به طوری که، در فصل تابستان وزش آنها از سمت غرب تقریباً به صفر رسیده و همه از نیمه ی شرقی به سمت منطقه می وزد.
بررسی نقش اشکال و فرایندهای ژئومورفولوژی در کیفیت سنگ دانه ها در حوضه ی آبخیز خرم آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لندفرم ها و فرایندهای ژئومورفولوژی از مهم ترین عوامل تأثیرگذار در حجم، پراکندگی و کیفیت مصالح ساختمانی، به ویژه سنگ دانه ها هستند. حوضه ی مورد مطالعه در شمال شهرستان خرّم آباد و بخشی از واحد ساختمانی زاگرس چین خورده به شمار می رود. هدف این پژوهش، بررسی نقش اشکال و فرایند های ژئومورفولوژی در مکان یابی و کیفیت سنگ دانه ها در حوضه ی خرّم آباد است. برای دست یابی به این هدف، نخست لندفرم ها و فرایندهای ژئومورفولوژی بر اساس تصاویر ماهواره ای کویک برد و مطالعات میدانی منطقه شناسایی شد. لندفرم هایی مانند واریزه ها، مخروط افکنه ها ی جدید و قدیم، بستر های رودخانه ای جدید و قدیم مقادیر زیادی موادّ هوازده و خردشده دارند که می توانند به عنوان مصالح ساختمانی استفاده شوند. برای بررسی کیفیت و مقاومت سنگ دانه ها، سه آزمایش مقاومت به سایش، مقاومت فشاری تک محوری و ارزش ضربه ای انجام شد. آزمایش سایش لس آنجلس برای دو نمونه ی 30 کیلویی از بستر قدیم و جدید رودخانه ی خرّم آباد انجام شد. برای بررسی مقاومت فشاری سنگ دانه ها، آزمایش مقاومت فشاری تک محوری به روش (D2938 : ASTM) در واریزه ها، مخروط افکنه های جدید و قدیم انجام شد. برای انجام آزمایش ارزش ضربه ای، 10 نمونه از سنگ دانه ها در لندفرم های واریزه، بستر های رودخانه ای جدید و قدیمی، مخروط افکنه های جدید و قدیمی، برداشت و بر اساس استاندارد BS-812 و با استفاده از الک شماره ی 8، میانگین ارزش ضربه ای در هر لندفرم به دست آمد. نتایج نشان می دهد که واریزه ها، مخروط افکنه های قدیم و جدید و بستر های رودخانه ای جدید و قدیم، مصالح ساختمانی با مقاومت مناسبی دارند. با وجود این، مقاومت سنگ دانه ها در واریزه ها نسبت به دیگر لندفرم ها بالاتر است. همچنین مخروط افکنه های قدیمی با توجّه به تأثیر فرایند هوازدگی، مقاومت کمتری نسبت به مخروط افکنه های جدید دارند.
اندرکنش گردش جو و پوشش سطح زمین در سازوکار تشکیل و گسترش توفان های گردوغبار تابستانه ی خاورمیانه (توفان گردوغبار تیرماه 1388)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توفان های گردوغبار یکی از انواع مخاطرات جوّی هستند که در منطقه ی خاورمیانه، در طیِّ سال، بارها امکان وقوع آنها وجود دارد. در دهه ی پیشین، رخداد این توفان ها فزونی یافته که بررسی علل این افزایش وقوع و سازوکارهای تشکیل آن، توجّه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. هدف مقاله ی پیش رو نیز، دست یابی به شیوه ی سازوکار تشکیل و فعّالیّت توفان های گردوغبار مذکور است. در این مقاله، فراوانی توفان های دهه ی 80 و گردوغبار تیرماه 1388 را با رویکردی اقلیم شناسی، همراه با در نظر گرفتن شرایط سطح زمین با استفاده از داده های شبکه بندی شده، شامل ارتفاع ژئوپتانسیل، سمت و سرعت باد، اُمگا و فشار سطح دریا از مرکز ملّی پیش بینی های محیطی (NCEP)، داده های پوشش سطح زمین و خاک مورد استفاده در مدل اقلیمی منطقه ای (RegCM) مطالعه و بررسی شده است. نتایج این بررسی نشان داد که تشکیل کم فشار روی خلیج فارس و پیشروی آن تا جنوب ترکیه و مساعدت جریان های سطوح میانی و بالایی وردسپهر با استقرار ناوه روی این سطوح، در ساحل شرقی مدیترانه، سبب ایجاد گردش چرخندی در جنوب شرق سوریه، در سطح زمین روی زمین های بدون پوشش سطحی (پوشش گیاهی، سنگ فرش بیابانی) و دارای خاک سطحی ریزدانه و گچی شده است. قرارگیری شرایط ناپایدار جوّی روی چنین خاک هایی، زمینه را برای تشکیل گردوغبار فراهم کرده است. در طیِّ روزهای بعد با حرکت به سمت شرق ناوه و عمیق شدن شرایط ناپایداری، گردوغبار با حرکت شرق سوی خود از روی ارتفاعات زاگرس عبور کرده و تمام کشور، به استثنای جنوب شرق را تحت تأثیر قرار داده است. آن چیزی که در این توفان گردوغبار مشهود است، همراهی شرایط گردش جو (ناپایداری با عمق مناسب) و شرایط سطح زمین (زمین بدون پوشش و خاک خشک و نرم) در ایجاد و فعّالیّت آن است.
سنجش آسیب پذیری سکونتگاه های روستایی ناحیه ولشت از مخاطرات زمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت آسیب پذیری جمعیت و گروه های انسانی به عنوان اقدامی ابزاری در راستای پیشگیری از زایش فاجعه مبتنی بر زیستن در نواحی پر خطر مطرح است. به بیان دیگر زیستن در بستر مخاطره آمیز طبیعی به طور لزوم به معنای خسارت بار بودن و آسیب پذیری نیست بلکه آن چه منجر به ایجاد خسارت ناشی از رویداد مخاطرات میشود، نوع زیستن و میزان شناخت و درک جمعیت مستقر از درجه مخاطره آمیز بودن و مآلأ میزان آسیب پذیری است. تحلیل آسیب پذیری کانون های جمعیتی واقع در پهنه پرخطر اقدامی علمی برای فراهم سازی زیرساخت اطلاعاتی مناسب از درجه و میزان خطرپذیری از رخداد مخاطرات در مقیاس خانوار – واحد مسکونی است. مبتنی بر چنین دیدگاهی مسأله تحلیل آسیب پذیری ناشی از مخاطرات زمینی در ناحیه پر مخاطره و هم چنین پرجاذبه ولشت در البرز مرکزی را مورد توجه قرار گرفته است. به این ترتیب نخست به کمک پایگاه اطلاعات مکانی داده ایجاد شده در محیط GIS، پهنه بندی دو مخاطره لغزش و لرزش در ناحیه صورت گرفت، سپس از طریق تکنیک ابداعی فاکتورهای اثر گذار این دو مخاطرات در ایجاد و همزادی با دیگر به منظور تولید نقشه مخاطرات زمین استخراج شده است. نقشه مخاطرات زمینی با نقشه تولیدی الگوی توزیعی واحدهای مسکونی که اطلاعات کیفیت بنا و جمعیت ساکن در آن از طریق پیمایش میدانی تا مین شده، به منظور تبیین آسیب پذیری این دو گروه، هم نهاد گردید. استخراج عرصه متعلق پهنه در معرض مخاطره زمینی نشان داد که از مجموعه مساحت محدوده حدود نیمی (4/49درصد) در پهنه های نسبتاً پر خطر؛ 8/36 درصد در عرصه های پرخطر؛ 5 درصد بسیار پرخطر و نزدیک به 9 درصد در پهنه های نسبتاً کم خطر واقع شده است. یافته تحقیق مؤید آسیب پذیر بودن کلیه مساکن و جمعیت ساکن در آن با درجه آسیب پذیری متفاوت است. به طوری که قریب به نیمی از واحدهای مسکونی و جمعیت منطقه از آسیب پذیری متوسط برخوردار بوده و نیمی دیگر واجد درجه آسیب پذیری زیاد تا بسیار
زیاد میباشند.
سفر به مرنجاب
حوزه های تخصصی:
ارزیابی روش های مختلف تخمین نسبت تحویل رسوب (SDR) تحت شرایط آب و هوایی مختلف مطالعه موردی: حوضه های آبخیز استان مرکزی
حوزه های تخصصی:
در ایران بر اساس نتایج تحقیقات به عمل آمده در بسیاری از موارد، اختلاف نسبی بین مقادیر فرسایش و رسوب برآورد شده توسط مدل EPM با مقادیر رسوب اندازه گیری شده بیشتر از 10 درصد گزارش شده است. در تحقیق حاضر اقدام به بررسی 13 روش برآورد نسبت تحویل رسوب، جهت مقایسه با روش محاسبه آن در مدل EPM جهت ارتقاء دقت مدل در دو حوضه آبخیز خمین و مزلقان واقع در استان مرکزی شده است، نتایج تحقیق نشان دهنده این است که روش مو و منگ (1977) و روش روئل (1977) به ترتیب با داشتن حداقل اختلاف نسبی در حوضه های آبخیز خمین و مزلقان، مناسب ترین روش ها هستند. بر این اساس توصیه می شود از روش محاسبه نسبت تحویل رسوب مو و منگ (1977)، در حوضه های آبخیز خشک و از روش روئل (1977)، در حوضه های آبخیز نیمه خشک ایران در صورت بکارگیری مدل EPM استفاده شود.
ارزیابی و اصلاح مدل مناسب تبخیر و تعرق بالقوه برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، اصلاح و بومی سازی مدل تبخیر و تعرّق بالقوّه ی مناسب برای ایران است. بنابراین، این پژوهش متشکّل از سه مرحله ی اصلی: 1- خوشه بندی کشور براساس مؤلّفه های آب وهوایی مؤثّر بر تبخیر و تعرّق؛ 2- آزمون نتایج استخراج شده ی تبخیر وتعرّق با استفاده از رابطه های پیشنهادی و مقادیر تجربی (تشت تبخیر و لایسیمتری) و 3- اصلاح و بومی سازی معادله ی تبخیر و تعرّق منتخب با استفاده از داده های مشاهداتی است. برای این پژوهش، از هشت متغیّر آب وهوایی، میانگین اختلاف دما، میانگین حدّاقل، حدّاکثر رطوبت نسبی، مقادیر ساعت آفتابی، مقادیر بارش ماهانه، روزهای با بارش بالاتر از 10 و 5 میلی متر، فراوانی مقادیر رخداد سرعت متوسّط باد بالای 5 نات بر ثانیه، برای یک دوره ی 26 ساله از 1980 تا 2005 و برای 64 ایستگاه سینوپتیکی و کلیماتولوژی کشور استفاده شده است. هدف از انتخاب این متغیّرها، خوشه بندی ایستگاه های مورد مطالعه، بر اساس فراسنج های تأثیرگذار بر تبخیر و تعرّق است تا بتوان پس از این مرحله، برای هر خوشه، براساس تشابه ایستگاه ها از نظر تبخیر و تعرّق، ضرایب اصلاحی مشابهی را اِعمال کرد. در انجام خوشه بندی، بهترین حالت به شکل شش خوشه ای معرّفی شد. همچنین نتایج واسنجی چهار روش تورنث وایت، بلانی کریدل، جنسن هیز و هارگریوز سامانی نشان داد که روش بلانی کریدل همخوانی بهتری با شرایط محیطی را ارائه می دهد. در انتها، با استفاده از داده های لایسیمتر، معادله ی بلانی کریدل برای ماه های مختلف هر شش خوشه ی مطالعاتی اصلاح و بومی سازی شد.
تعیین حقابه زیست محیطی دریاچه های طشک و بختگان با استفاده از روش طبقه بندی C - میانگین فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان می تواند با تکنولوژی موجود، طبیعت را مقهور اراده و خواست خود کند؛ ولی در صورت استفاده ی نامناسب و مهارنشده از طبیعت، موجب تخریب و بر هم خوردن تعادل اکوسیستم خواهد شد. آنچه به عنوان تخریب محیط زیست از آن یاد می شود، نتیجه ی برنامه ها و سیاست های نادرست در مدیریت سرزمین است و نمونه ی بارز این مسأله، دریاچه های طشک و بختگان است. با احداث سد های مخزنی (سدهای درودزن و سیوند) و برداشت بی رویه از آب رودخانه های کُر و سیوند برای مصارف کشاورزی، شهری و صنعتی، رژیم آبگیری طبیعی دریاچه های طشک و بختگان دچار اختلال شده و این امر سبب شده این دو دریاچه در فصول مختلف سال، دوره های خشک و بدون آب را سپری کنند. این درحالی است که این دو دریاچه، جزء مناطق تحت حفاظت سازمان محیط زیست کشور بوده و طرح هایی که در بالادست برای برداشت آب به اجرا درمی آید، بدون توجّه به حفظ حیات دریاچه های طشک و بختگان انجام می شود. در صورت عدم تعلّق حقابه زیست محیطی به این دریاچه ها، اکوسیستم منطقه به اکوسیستم کویری تبدیل خواهد شد. این مقاله قصد دارد تا آثار سوء ناشی از احداث سدهای فوق را در تغییر چشم اندازهای جغرافیایی نشان دهد و سپس به بررسی نقش و اهمّیّت سیستم اطلاعات جغرافیایی، در برآورد نیاز آبی دریاچه ها بپردازد. برای این کار با استفاده از تصویر ماهواره ای ETM+ و ترکیب باند های (7- 5-2)، سطح دریاچه با توجّه به عمق و با استفاده از تکنیک C- میانگین فازی به هفت طبقه دسته بندی شد. درنهایت با استفاده از تابع Cut / fill در محیط GIS مشخّص شد که حجم آب مورد نیاز سالانه برای پُرشدن کلِّ سطح دریاچه، 1592 میلیون مترمکعّب است.