فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۲۱ تا ۲٬۲۴۰ مورد از کل ۳٬۵۱۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
شاعران عارف گاه، برای آنکه حالات درونی و مکاشفات خود را برای مخاطبانشان بیان کنند از مفاهیم، بن مایه ها و بعضاً تمثیل های حماسی مدد جسته اند. گاه این وام گرفتن چنان آشکار است که مخاطب یقین می کند که شاعر، متنی حماسی را فراچشم داشته است؛ چنان که عطار در منطق الطیر، به آثار حماسی و از جمله شاهنامه نظر داشته است. همین شباهت ها از سویی و به رسمیت شناخته شدن گونه نسبتاً جدیدی از ادبیات حماسی با نام حماسه عرفانی از دیگرسو و نیز موضوع سفر قهرمان و مراحل کم و بیش مشابه در آنها، ما را بر آن داشت تا به مقایسه و بررسی وجوه اشتراک، از جمله در ساختار روایی و بن مایه های مشترک در منطق الطیر عطار و اودیسه هومر برآییم. نتایجی که به دست آمد، از این قرار است: 1- هر دو کتاب از حیث ساختار روایی، مشترکات تأمل برانگیزی دارند. 2- بن مایه های مشترک زیادی در دو اثر وجود دارد. 3- کهن الگوی سفر قهرمان مورد نظر جوزف کمبل و مراحل سه گانه آن، در هر دو اثر آشکار و با نظر کمبل قابل تطبیق است.
بررسی تطبیقی شگردهای طنزآفرینی در مثنوی های عطار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال چهارم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱۳
35 - 54
حوزه های تخصصی:
هرچند در عصر عطار، شعر و نثر فارسی به اوج شکوفایی و باروری خود رسیده بود، اما از لحاظ تاریخی، این دوران به سبب کثرت حوادث و وقایع ناگوار، یکی از حسّاس ترین برهه های زمانی است. در این عصر، همه چیز از آشفتگی اوضاع و فقر و نابسامانی حکایت دارد. کمتر کسی است که در حوادث این ایّام غور و بررسی کند، ولی دچار حسرت و تحسّر نشود . در این میان با این که به نظر می رسد عطار در عوالم معنوی و عرفانی سیر می کرد و توجّهی به اوضاع زمان خود نداشت، با این همه، شکوائیه های فراوانی در ابراز ناخرسندی از زمانه اش دارد. اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی در قرن ششم، موجی از اعتراض در اندیشه عطار پدید آورده؛ لیکن از آنجا که نتوانسته این اعتراض ها را به صورت مستقیم بیان کند، به ناچار به شیوه غیرمستقیم، پاره ای از مصیبت های مردم ستمدیده را در قالب طنزهایی بیان کرده است؛ از این رو، در پژوهش حاضر، با روش توصیفی تحلیلی، به یاری شواهدی از متن و با تأکید بر شگردهای بیانی مختلف طنز از جمله تناقض، غافلگیری، واژگونی موقعیت، تمثیل، پارادوکس، سمبل، کنایه و ... ، به بررسی این نوع ادبی در مثنوی های عطار می پردازیم. یافته ها نشان می دهد که تکنیک های محتوایی از نظر کاربرد، سهم بسیار مهمی در خلق آثار این حکایات داشته است.
تحلیل تطبیقی گفتمان ایدئولوژیک «دیگری روشنفکر» در نمایشنامه های آی بی کلاه، آی باکلاه و جمعه نه چندان خوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکردهای اخیر ادبیات تطبیقی در جستجوی این امر هستند که برخورد گفتمان های مختلف را بیشتر از گذشته مورد بررسی قرار دهند. از مهم ترین جلوه های گفتمان های پسااستعماری دیالکتیک «خود» و «دیگری» است که این تقابل به شکل های گوناگونی می تواند نمود پیدا کند که در یکی از این موارد روشنفکر می تواند در مقام «دیگری» بازنمایی گردد. دو نمایشنامه آی بی کلاه، آی باکلاه و جمعه نه چندان خوب از جلوه های گفتمان پسااستعماری هستند که در جهت برملاسازی گفتمان استعماری حاکم بر جامعه و زمانه خویش نگاشته شده اند و قهرمان های دو نمایش نامه (ویلی و مرد روی بالکن) با وجود زندگی در حاشیه گفتمان مسلط بر جامعه، از جمله روشنفکرانی هستند که علیه استعمار حاکم به پا می خیزند. این پژوهش در نظر دارد با استفاده از رویکرد تطبیقی، این دو گفتمان پسااستعماری را با تکیه بر تعریف ادوارد سعید از فرد روشنفکر، و با در نظر گرفتن گفتمان ایدئولوژیک موجود بررسی کند تا شباهت ها و تفاوت های این دو گفتمان از حیث تعریف و کارکرد فرد روشنفکر مشخص شود و شمایل و تعریف بارزتری از فرد روشنفکر در مقایسه با دیگر شخصیت های موجود آشکار گردد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که اگرچه بین دو شخصیت اصلی این دو نمایش نامه تفاوت هایی وجود دارد، به طور کلی این دو روشنفکر ترویج گفتمان ضد استعماری را به عنوان یک امر اخلاقی می پذیرند. مقاومت در برابر ظلم، تسلیم ناپذیری و حقیقت جویی از جمله مواردی است که این دو روشنفکر اتخاذ می نمایند.
بررسی تطبیقی ادبیّات ماشین نوشته های عربی و فارسی براساس الگوی هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میان زبان و پدیده های اجتماعی رابطه ای دوسویه برقرار است. این ارتباط بر ضرورت درک کارکردهای گوناگون زبان که بر عهده جامعه شناسی زبان است تأکید می کند. مایکل هلیدی (1973) - از نظریه پردازان این عرصه -، نقش های ارتباطی زبان را به هفت دسته ابزاری، تنظیم کننده، تعاملی، فردی، تخیّلی، اکتشافی و اطّلاع رسانی تقسیم می کند و بر این باور است که این الگو را می توان در تمامی گونه های کاربردی زبان ردیابی کرد. از آنجا که ماشین نوشته ها به مثابه گونه کاربردی زبان، نقش مهمّی در بازگوکردن جزئیات فرهنگی دارد که رانندگان در آن نقش ایفا می کنند؛ لذا پژوهش حاضر بر آن است تا نظام زبانی ماشین نوشته های عربی و فارسی را براساس نقش های هفت گانه هلیدی و با هدف کشف میزان شباهت ها و تفاوت های ساختار زبانی آن ها بررسی کند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که ماشین نوشته های این دو زبان، بخش قابل توجّهی از ارزش های مشترک جوامع عرب زبان و فارسی زبان را منعکس می کند و ادبیّات موجود در آن ها نیز ازنظر زبانی، الگوی مشخّصی را دنبال می کند؛ بنابراین، جامعه آماری تحلیل محتوای ادبیّات رانندگان، به انسان شناسی و فرهنگ شناسی هر ملّت کمک شایانی خواهد کرد. بررسی های آماری نشان می دهد که بیشترین بسامد در ماشین نوشته های عربی و فارسی مربوط به نقش فردی و کمترین بسامد مربوط به نقش اکتشافی است؛ براساس این، بسامد قابل توجّه کاربرد نقش فردی، نشان دهنده تأثیرپذیری جوامع عرب زبان و فارسی زبان از شرایط اجتماعی روزگار معاصر است.
حکایة "الحمال مع البنات" فی نسخة ألف لیلة ولیلة الخطیة القاجاریة فی ظل التحلیل التناصی علی أساس النقد الجغرافی لبرتراند ویستفال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۹
39-9
حوزه های تخصصی:
تعتبر نظریة التناص من الاکتشافات المهمة للقرن العشرین والتی تقوم بتحلیل العلاقات المتشابکة بین النصوص حیث توصلت حتی الآونة الأخیرة وبعد اعتماد العدید من الباحثین علی فروعها المتنوعة إلی وجهات نظر حدیثة فی العلوم الإنسانیة بمختلف حقولها وخاصة الفنون والآداب. یتم ترکیز التناص فی النقد الجغرافی لبرتراند ویستفال بوصفه أحد أبرز فروع نظریة التناص علی أهمیة دور الفضاء والمکان والجغرافیا فی النتاجات الفنیة والأدبیة وذلک فی الفترة ما بعد البنیویة. وقبل هذه الفترة لم یتوسع دور الجغرافیا فی خلق المعرفة إلی هذه الدرجة. إن نسخة ألف لیلة ولیلة الخطیة القاجاریة لصنیع الملک فی قصر کلستان إحدی أکثر النسخ الخطیة ذات الرسوم واللوحات الفنیة تمیزا فی العالم إذ تحظی بمکانة تناصیة ممتازة من حیث حوارات النصوص الرئیسة والرسوم. هذا وإن النسخة المذکورة تتواءم والمبادئ النظریة والمنهجیة لبرتراند ویستفال حیث تتجلی فیها السیمیائیات والثقافات البینیة فی النقد الجغرافی بوضوح. فعلی أساس هذا المنهج وبعد اختیار سبع حکایات متداخلة من مجموعة "الحمال مع البنات" والتی تم رسمها الفنی بخمس عشرة لوحة من روایات صنیع الملک ذات الرسوم الفنیة فی النسخة المذکورة یقوم البحث بتحلیل هذا النتاج الأدبی والفنی ضمن حقل النقد الجغرافی لویستفال بالإضافة إلی دراسة المکانة التناصیة فی فترات تکوینها المختلفة. اعتمد الباحثون الأسلوب التحلیلی والتوصیفی إذ تم تطبیق هذا النهج فی استقصاء کل من النصوص والرسوم الفنیة. توصلت الدراسة إلی أن نسخة ألف لیلة ولیلة الخطیة القاجاریة لصنیع الملک نتاج متعدد الأصوات یخاطب جغرافیا إنسانیة ثقافیة لا حدود لها علی المستویین النصی والفنی.
انسان خردمند از هدایت تا هراری؛ تبیین اشتراکات نظری و هستی شناسانه هدایت و هراری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهان هدایت، جهان اشباع شده از مفهوم نیهیلیسم است؛ جهانی فاقد معنا و سرشار از تضادها و تناقض های چند بُعدی و پیچیده. آثار داستانی، تابلوهای نقاشی، ترجمه ها و بقیه شؤون حیات فرهنگی صادق هدایت به صورت مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر تکانه های شدید نیست انگاری هستند. در طرف دیگر، یووال نوح هَراری قرار دارد که سال ها پس از هدایت، از چشم اندازی تقریباً یکسان به مسائل بنیادینی از قبیل انسان، خداوند و هستی پرداخته است؛ بر این اساس، مسئله اصلی مقاله حاضر، تبیین و سپس تطبیق نوع نگاه هراری در کتاب پرمخاطب و مشهور انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر و صادق هدایت در داستان های کوتاه، نسبت به سه مؤلّفه بنیادین خداوند، انسان و هستی و سپس تبیین خاستگاه چنین برداشت هایی است. ذکر این نکته ضروری است که تطبیق نظر این دو نویسنده و تحلیل اندیشه های آنها که گاه در تعارض با آموزه های مبین انسانی-اسلامی قرارمی گیرد به معنی تأیید توسط نویسندگان مقاله نیست و دیدگاه انتقادی مطرح شده در جای جای مقاله فلسفه پوچ انگارانه ایشان را به چالش می کشد. نتایج حاصل از تشریح و تحلیل آثار مذکور با رویکرد تطبیقی و بر پایه مکتب آمریکایی، نشان می دهد هر دو نویسنده در نسبت با مؤلّفه های مورد نظر همسو هستند و در این میان، مسیر آنها از مجرای علم مدرن و به صورت اخصّ از آراء زیست شناسان عبور کرده است. خداناباوری، افول انسان و در نهایت انحطاط جهان، ازجمله مهمترین وجوه اشتراکی است که میان هدایت و هراری برجسته شده است. روش تحقیق در این مقاله توصیفی-تحلیلی و جمع آوری اطلاعات نیز بر مبنای جستجوی کتابخانه ای بوده است.
توظیف لغه الجسد وغایتها فی أشعار الحب عند بدر شاکر السیاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
9 - 39
حوزه های تخصصی:
العلاقات الإنسانیه لاتتوقف عند حدود الکلمات المنطوقه، بل تتعداها باستخدام الحرکات الجسدیه. وهناک تتفق لغهُ الجسد مع اللغه المنطوقه لنقل المعنی التعبیری فتفردت هذه اللغه بهذا المهام حیث أخذت الدراسه هذه تغور بلغه الجسد فی الأبیات التی ترکها بدر شاکر السیاب، وحاولت الکشف عن مدی غایه هذه اللغه فی أشعار الحب عنده معتمده علی المنهج التوصیفی التحلیلی. اختیرت الأمثله الشعریه من دیوانه "أزهار وأساطیر" الذی احتوی علی نسبه کبیره من تغنیات الحب لهذا الشاعر العراقی. بما أنَّ لغه الجسد بحد ذاتها متشعبه الفروع، فأخذ الباحثون منها سته تقسیمات: لغه العیون، ولغه الیدین، ولغه الوجه، ولغه الشفاه، ولغتا العِطر والشَعر کترکیز یلائم أشعار الحب عند السیاب. استنتج البحث أنَّ لغه الشاعر فی هذا المجال، کانت غالباً ما تترجم ملکات الجسد، وکأنها إلهام لقصائده؛ کانت لغه العیون عنده بمثابه السحر والجمال، ولغه الیدین التی لها أکثر استخداماً فی دیوانه،کأنَّما کان الشاعر یستکمل عباراته بحرکه الید حتی یعبر عن شعوره، ولغه الشفاه فکانت هذه اللغه المستخدمه فی أبیاته مکبوته بتعابیر عتابیه، ولغه الوجه عند الشاعر فاضحه فشت له أسرار الوجوه التی ازدحمت فی عالم خیاله. وإنّ هناک تناسقاً وترابطاً وثیقاً بین لغه العِطر ولغه الشَّعر وتضافر إحداهما مع الأخری حیث ینقص المعنی فی کلتا اللغتین إذا اعتُبرتا کلغتین منفصلتین: لغه العطر تفشی سر الجنون المخبوء فی خصلات لغه الشعر، کضفائر معطره مسترسله من أعلی قصائد الشاعر.
بررسی تطبیقی عوامل شعر سیاه در اشعار سیمین بهبهانی و نازک الملائکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش بر آن است با نگاهی تحلیلی و تطبیقی، عوامل شعر سیاه را در اشعار سیمین بهبهانی و نازک الملائکه به عنوان دو شاعر معاصر فارسی و عربی زبان، مورد بررسی قرار دهد. دلیل انتخاب و تطبیق اشعار این دو شاعر در این پژوهش این است که هر کدام در دوره ای از زندگی ادبی خود به شکلی با جریاناتی روبه رو بوده اند که باعث به وجود آمدن روحیّه تشاؤم و پوچ انگاری در بشر شده است و تحت تأثیر خفقان و استبداد جامعه عصر خود به شکلی گسترده به بازتاب عوامل شعر سیاه در اشعار خود پرداخته اند.
پژوهشهاى تطبیقى بین فارسى و عربى
حوزه های تخصصی:
این مقاله سعى بر آن دارد تا به بازخوانى روند پیدایش وپیشرفت ادبیّات تطبیقى و نیز پژوهش هاى تطبیقى بین فارسى وعربى در ایران وجهان عرب بپردازد وبا تمرکز بر روى جریان به حاشیه رانده شده ى اسلامى-شرقى ادبیات تطبیقى این کشورها، فضل وپیشگامى جریان عربى-فرانسوى ادبیات تطبیقى جهان عرب را در بکارگیرى واژه ى«الأدب المقارن» (ادبیات تطبیقى)، ونیز در نگارش اولین پژوهش عملى وآکادمیک، به چالش بکشد وآن را به گرایش عربى-فارسى بدهد. همچنانکه فضل وپیشگامى جمشید بهنام در ایران را در بکارگیرى واژه ى «ادبیات تطبیقى» در کتابش «ادبیات تطبیقى» رد کند وبه مقاله اى دیگر از خود بهنام بدهد. مقاله به طور کلى به بررسى عوامل ومراحل پیدایش وپیشرفت پژوهشهاى تطبیقى بین عربى و فارسى در کشورهاى عربى و ایران مى پردازد و مهمترین تغییراتى را که این محافل در راستاى اهداف سیاسى و دینى و نیز بومى ساختن این مکاتب وسازگارى آن با محافل شرقى واسلامى ونیز خارج شدن از حاشیه ى خود محورى ادبیات تطبیقى غربى ایجاد کرده اند؛ در سه حیطه ى تئورى، زمان و مکان مورد نقد و بررسى قرار مى دهد. این تغییرات در حیطه ى تئورى به پیدایش «مکتب عربى» و«مکتب اسلامى» ونیز تمرکز بر «مکتب فرانسوى» وتا حدى «مکتب آمریکایى» و نادیده گرفتن سایر مکاتب انجامیده است؛ همچنانکه در حیطه ى زمانى منجر به تمرکز بر ادبیات کلاسیک عربى وفارسى و در حیطه ى مکانى به محدود ساختن جغرافیایى ادبیات تطبیقى در کشورهاى اسلامى مخصوصا مصر، لبنان، سوریه وایران شده است.
تجلیات السرد البولیفونی فی روایه "اعترافات کاتم الصوت" لمؤنس الرزاز باعتباره مظهرا من مظاهر ما بعد الحداثه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
110 - 87
حوزه های تخصصی:
تقنیه السرد البولیفونی أو تعددیه الأصوات فی الروایه أبدعها الناقد الروسی "میخائیل باختین" ثم طرحها دعاه ما بعد الحداثه. والسرد البولیفونی یکسر الجمود فی النص السردی ویقدمه عاریاً کعمل متخیل مُسقِطاً القناع الواقعی الذی بنیت علیه الروایه الکلاسیکیه، فهذه التقنیه ما هی إلا ممارسه لدیمقراطیه التعبیر تستهدف کسر هیمنه "الأنا" لیزول موقع الراوی الواحد والمهیمن. کما تعتبر مظهراً من مظاهر التخفیف من النزعه النرجسیه لدى المؤلف مستنده على تعددیه الأصوات وتارکهً تأثیرها على البنیه السردیه فی الروایات. ویرافق هذه التقنیه الروایات المتشظیه داخل مسار الروایه الأصلیه وظهور عالم الأحلام والکوابیس. <strong>تهدف</strong> المقاله إلى تعریف مفهوم السرد البولیفونی وتمظهراته فی روایه "اعترافات کاتم الصوت" للقاص "مؤنس الرزاز"باعتباره مظهراً من مظاهر ما بعد الحداثه بالاعتماد على <strong>المنهج</strong> الوصفی- التحلیلی. وتظهر هذه التقنیه فی هذه الروایه، إذ یسعى الروائی إلى إبراز موقعها داخل أعماله الروائیه بالتواری خلف ضمائر مختلفه وهو ما یجعله یتماهى مع ضمائر الشخصیات داخل عملیه السرد والتراوح بینها فیتناوب أکثر من سارد علیم عملیه الحکی فی الفقره الواحده من الروایه محتفلا بوجهات نظر مختلفه. ویرافق هذه المیزه ظهور الروایات المتشظیه داخل مسار الروایه الأصلیه وظهور العوالم الخیالیه وعالم الکوابیس وهو ما درسناه خلال هذه المقاله.
استدعاء شخصیه الحلاج والمعری فی شعر عبدالوهاب البیاتی (دراسه و تحلیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هفتم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۸
119-133
حوزه های تخصصی:
دخل عبد الوهاب البیاتی مرحله جدیده من تجاربه الشعریه عقب إصداره الدیوان الشعری الذی أسماه ﺑ«سفر الفقر والثوره» سنه 1965 م. لقد تبلورت فی قصایده التی جادت بها قریحته الفیاضه فی الفتره ذاتها تجارب صوفیه بشکل ملفت للانتباه. حلل البیاتی فی دیوانه الشعری شخصیتی الحلاج وأبی العلاء المعری، مما یعتبره النقاد مؤشراً واضحاً علی تحول الشاعر من رؤیته الواقعیه نحو الأشیاء إلی رؤیته الصوفیه. والغایه التی نتوخاها فی هذا المقال هی المقارنه بین الاتجاهات الصوفیه لدی الحلاج والمعری وفقاً لما بینه البیاتی فی قصایده. زد علی ذلک أننا نتعرف علی المعانی الصوفیه الخفیه فی نفس البیاتی جراء هذا البحث أیضاً. ومن أبرز النتایج التی حققها هذا البحث اعتماداً علی المنهج التحلیلی الوصفی أنه تبین أن البیاتی یمیل إلی الطریقه الصوفیه التی تبناها الحلاج کل المیل. وهی التی تتمیز بالجنوح إلی مشاعر الرفض والإباء أمام الظلم والرکون إلی الثوره والمبادره والإقدام. کما تبین إیضاً أن شاعرنا ما راقه النمط الصوفی الذی انتهجه المعری المبنی علی الانعزال عن ساحه الحیاه والانغلاق علی النفس.
دقوقی در مثنوی و بلیک در ازدواج بهشت و جهنم (دو مکاشفه با توجه به محتوای حکیمانه و نظریه گادامر و الیوت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان دقوقی در مثنوی معنوی اثر عرفانی جلال الدین محم د م ولوی شاعر و عارف متفکر قرن هفتم هجری (13 میلادی) و پن داره م انا ) (Memorable Fancy در کت اب ه م چراغی بهشت و جهنم (The marriage of Heaven and Hell). اثر عرفانی ویلیام بلیک شاعر و عارف متفکر قرن 18 و 19 میلادی است. در این مقاله، این دو مکاشفه در حوزه ادبیات مقایسه ای (Contrastive literature) با محتوای حکیمانه ای که دارند با توجه به نظر هانس گیورک گادامر (Hans.G.Gadamer ) و تی اس الیوت (T.S.Eliot )بررسی شده است. بعضی از آثار ادبی با ویژگی-های خاصی که دارند می توانند سرآمد متون ادبی و به عبارتی کلاسیک شدن آنها شود. محتوای حکیمانه می تواند آنها را به آثاری فرا زمانی تبدیل کند. روش کار، کتابخانه ای و بررسی محتوایی این دو اثر از طریق مقایسه با توجه به مسایل عرفانی و حکمی است. هدف، آشنا شدن با دیدگاه های حکیمانه و عارفانه دو متفکر ایرانی و انگلیسی است. نتیجه به دست آمده نشان می دهد که در مکاشفه دقوقی و بلیک ،حکمت همچون خون در پیکر متن جاری است اگر چه تخیلی و فرا مادی است اما با توجه به شگردهای بلاغی، یاریگر انسان برای درک زندگی نیکوتر است. نقل حکایت، تمثیل، شگردهای خطابی، جملات قصار، تأثیر شگرفی بر آدمی می گذارد ،آگاهی بخش و دارای آموزه های کاربردی و عملی است.
انعکاس متنهای حماسی و اساطیری ایرانی در کتاب های باستانی ارمنی
حوزه های تخصصی:
نقد ترجمه محمد الفراتی از استعاره ها و کنایات «نی نامه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مترجم و شاعر سوری، محمد الفراتی(1880-1978م) «نی نامه» مولوی را به زبان شعر ترجمه نموده است. وی با وجود آشنایی با زبان فارسی گاه در فهم، دریافت و انتقال استعاره و کنایه موجود در زبان مولوی موفق نبوده است. لذا این جستار با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، سعی دارد به بررسی و ارزیابی دریافت معنایی استعارات و کنایات موجود در نی نامه، توسط محمد الفراتی بپردازد که در پی آن برای مخاطب روشن می گردد با وجود تلاش های مترجم، شکاف معنایی و نارسایی در معادل گزینی در ترجمه وی به چشم می خورد. همچنین روشن می گردد که فهم مقصود اصلی بسته به درک معانی پوشیده واژگان و تعابیر دارد و به دنبال آن برای خواننده روشن می شود که مترجم با مبنا قرار دادن متن مبدأ تلاش نموده در نقل معانی امین باشد، اما گاه، وجود مفاهیم کنایی و استعاری وی را از رسیدن به پیام مولوی بازداشته و نتوانسته پی به مقصود شاعر ببرد، در نتیجه ترجمه لفظی را اختیار نموده که معنا و عناصر فرهنگی زبان مبدأ در آن نادیده گرفته شده است.
زیبایی شناسی جلوه های مقاومت در شعر محمّد القیسی و سیّد حسن حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
95-110
حوزه های تخصصی:
ادبیّات مقاومت تصویرگر دردها و رنج های یک ملّت در برهه ای از تاریخ است که به دلیل عواملی همچون استعمار و تجاوز به حریم و ارزش های ملّی و فرهنگی، ایجاد می شود. ادیبان این حوزه، با سلاح زبان به دفاع از دین، فرهنگ، هویت، سرزمین و نیز دفاع از ارزش ها و میراث ها می پردازند. در دوره معاصر به دلیل تجاوز صهیونیست ها و دولت های استعمارگر به جامعه مسلمانان، ادیبان بسیاری به خلق آثار ادبی در این زمینه پرداخته اند. در فلسطین، محمّد القیسی از شاعران برجسته حوزه ادبیّات مقاومت فلسطین است که با روشی هنرمندانه در اشعار خود به انعکاس بنیان های پایداری انقلاب فلسطین و انتفاضه پرداخته است. در ایران نیز سیّد حسن حسینی از شاعران نام دار حوزه جنگ و دفاع مقدّس است که به حفظ ارزش های ملّی و میهنی می پردازد. پژوهش حاضر بر آن است تا براساس مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی و با روش توصیفی - تحلیلی، جلوه های مقاومت در شعر محمّد القیسی و سیّد حسن حسینی را براساس چارچوب های ادبیّات تطبیقی بررسی کند. یافته ها نشان از آن دارد که درون مایه شعری دو شاعر درزمینه ادبیّات مقاومت باهم اشتراک داشته و هردو در این حوزه به انعکاس مؤلّفه هایی همچون دفاع از سرزمین، ظلم ستیزی، شجاعت، بیان درد و رنج های ملّت، توصیف جایگاه شهید و امید به پیروزی و شکست دشمنان پرداخته اند و از این راه، آنان را به دفاع از وطن و ارزش های ملّی و فرهنگی خود سوق می دهند.
هویّت و مهاجرت در رمان دال (محمود گلاب درّه ای) و عصفور من الشّرق (توفیق الحکیم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«ادبیّات مهاجرت»، محصول سال های پس از جنگ های جهانی اوّل و دوم است و به آثاری اطلاق می شود که به تجربه زندگی در فضاهایی متفاوت از فرهنگ خود و مشکلات هویّتی اجتماعی ناشی از این زندگی پرداخته است. مهاجر، با سردرگمی در فرهنگ جدید دچار اختلال هویّت می شود و گویی از فرهنگ خویش گسیخته و به فرهنگ کشور میزبان تعلّق ندارد؛ بنابراین، برای یافتن هویّت حقیقی خود، همواره در تکاپو و سرگردانی است. پژوهش حاضر، بررسی تطبیقی رمان دال محمود گلاب درّه ای و عصفور من الشّرق توفیق الحکیم؛ از آثار ادبیّات مهاجرت است که در آن شخصیّت های شرقی رمان ها در تعارض و تقابل با فرهنگ غرب قرار می گیرند. نویسندگان با بیان مفاهیم بنیادین ادبیّات مهاجرت، درپی نشان دادن هویّت مبتنی بر آستانه بودن و پیوندبودگی از نظریّات هومی بهابها هستند. نوشتار پیش رو، به شیوه تحلیل - محتوایی و با رویکرد تطبیقی به مقایسه این دو اثر پرداخته و به این نتیجه رسیده است که پیوندخوردگی هویّت در مواردی ازجمله هویّت دینی، پوشش، زبان، نژاد، ارتباط خانوادگی، قریحه و سرگرمی در این آثار اتّفاق افتاده است.
بررسی آراء جامی در باره «نبوت خاصه» در دیوان اشعار با رویکرد به مبانی علم کلام اسلامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نورالدین عبدالرحمن جامی یکی از شخصیت های برجسته حوزه علوم اسلامی در خراسان بزرگ است. از او آثار متنوعی در زمینه های گوناگون ادبی، عرفانی، دینی و ... برجای مانده است که این امر، نشان از گستره آگاهی او دارد. از جمله این آثار، دیوان اشعار است که از ابعاد گوناگون به ویژه بازتاب مسائل کلامی قابل بازخوانی و تحلیل است. در این مقاله، با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و منابع کتابخانه ای، آراء کلامی جامی درباره مقوله «نبوت خاصه» در اثر مذکور بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که جامی پایبندی خاصی به هیچ مکتب کلامی نداشته و غالباً از مبانی نظری کلام شیعی (بیشتر) و اشعری و معتزلی (کمتر) در تشریح آراء خود استفاده کرده است. نزدیکی آراء جامی به موازین کلام شیعی، با توجه به گرایش های او به فقه شافعی -که نزدیک ترین گروه اهل سنت به تشیع هستند- قابل توجیه می باشد. مهم ترین دیدگاه های او درباره مقوله «نبوت خاصه» عبارتند از: ارتباط بعثت پیامبر با هدایت و سعادت انسان ها؛ برتری محمد(ص) بر همه آفریده ها؛ محمد(ص)، غرض اصلی آفرینش؛ معراج؛ صفات پیامبر (شفاعت کردن، واسطه فیض الهی بودن، امی بودن)؛ معجزات (قرآن و معجزات دیگر)؛ خاتم الانبیا بودن و مقدم بودن در آفرینش.
التوظیف الفنی للشعر فی الأدب القصصی؛ رساله الغفران نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
40 - 21
حوزه های تخصصی:
کان الشکل القصصی موجوداً عند العرب من بعید العهد وتَحَقُقُ هذا التواجد بشکلٍ طبیعیٍ مستمدٌ من الأحداث الیومیه وبما أنَ الشعر کان عند العرب جزءاً من هذا الواقع، کان من الطبیعیِ أن نجدَ الأشکالَ الخبریهَ القدیمهَ یتخلَلها هذا الشعرُ حیثُ کان ورود الشعر فی قصص العرب تزید جمالا للقصه. وهذا التداخل بین الشعر والقصه یهدفُ إلی إحداثِ نتیجهٍ مزدوجهٍ تتمثَلُ فی: استکمال المتعه السماعیه وحفظ روح الحدث. ومن بین الناثرین العرب القدامی کان أبو العلاء المعرِی مهتمَاً بهذا التداخل بین القصه والشعر فی کتابه رساله الغفران. یَتِمُ الحدثُ فی رساله الغفران عبر مشروعیه التفاعل بین القصه والشعر فی معظم الأحیان. من هنا هذه المقاله تحاول من خلال المنهج الوصفی - التحلیلی عبر دراسه أسالیب التداخل بین القصه والشعر أن تلقی ضوءاً کاشفاً علی أهم الأغراض عند أبی العلاء المعری فی توظیفه الشعر فی رساله الغفران. تدلُ النتائج علی أنَ المعرِی قد استخدم الشعر فی بنیه القصص بدافع فنیٍ ومن هنا یظهر شعره صریحاً فی هیکل القصه لیؤدی دوره فی إکمال الحدث وهذا النوع من الصراحه إما یکون تصاعدیاً أو تنازلیاً أو غیرهما. وفی بعض الأحیان یکون شعره خارجاً عن نسیج القصه حیث حذفه لا یخلُ المعنی، لکن هذا النوع من العلاقه قلیل بالنسبه إلی الشعر الداخل فی نسیج القصه.
نگرشی بر چهره کولی در ادبیات ایران و فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کولی ها اقوام بیابانگرد و آواره ای هستند که در سراسر جهان به عنوان مظهری از رقص، آواز، آوارگی و خوش باشی مشهورند. آن طور که از منابع تاریخی و ادبی برمی آید کولی ها، نخستین بار در روزگار ساسانیان وارد ایران شدند و ورود آنان به فرانسه در سده ی چهارده میلادی بوده است. میانه ی سده ی هجدهم و نخستین دهه های سده ی نوزدهم، کولی ها جزء شخصیتهای اثر گذار ادبیات فرانسه به شمار می رفتند. نخست سرایندگان و نویسندگان فارسی و فرانسه تنها به یادکرد داستان هایی درباره گذشته، خواستگاه و چگونگی ورود به این دو سرزمین می پرداختند، ولی رفته رفته، سویه های دیگر زندگی آنان مورد توجه سرایندگان و نویسندگان قرار گرفت. این مقاله بر آن است تا با مطالعه ای گذرا بر شیوه ی پیدایش و شکل گیری کولی ها در ایران و فرانسه، بتواند بررسی دقیق تری بر چهره ی کولی در ادبیات این دو کشور بیاندازد. از میان ویژگی های گونه گون آنها، نمونه هایی همچون خنیاگری، نوازندگی، ترانه سرایی و آوارگی توجه نویسندگان این مقاله را به خود جلب کرده است. در پایان، به این پرسش پاسخ خواهیم داد که پس از شناخت کولی ها از چشم انداز فرهنگی- زیستی، هر کدام از این دو فرهنگ و ادبیات چگونه چهره ی کولی را نمایش داده و پرورانده اند.