شاهنامه به عنوان نماد همبستگی ایرانیان، کتابی زمینی انسانی است که هیچ مؤلفه ای از نیازهای زیستی بشر در آن به غفلت سپرده نشده است. این حماسه بزرگ ترین بازنمود فرهنگی ایرانیان در دنباله شیوع چند صد ساله مبارزه فکری با برتراندیشی و سیاست متعصبانه نژادی تازیان است که توانست با منظوم ساختن روایات کهن ملی، مهم ترین سرمایه فرهنگ ملی ایران را به بشریت تقدیم کند. ساختار این حماسه به گونه ای پرداخته شده که اولاً نمی توان جامعیّت آن را از حیث برخورداری از شرایط و عناصر یک آرمانشهر مطلوب نادیده گرفت و ثانیاً انفکاک و جداسازی روح حکمت اسلامی از آن غیر ممکن می نماید. اهمیت بزرگ حماسه ایرانیان در چگونگی یاد کرد جنگ هاست؛ مؤلفه های فراوان جنگ سخت (Hard war) و جنگ نرم (Soft war) و شیوه های متعدد مقابله با عملیات روانی دشمن در این اثر سترگ به وفور دیده می شود. این پژوهش یکی از نامدارترین جنگ های روانی شاهنامه، یعنی جنگ روانی رستم با اشکبوس کشانی را برپایه شگردهای جنگ نرم منطبق با تعاریف اندیشمندان معاصر ایرانی و خارجی مورد نقد و تحلیل قرار داده و بسامد بهره گیری صاحبان تمدن کهن ایران قبل از اسلام را از شیوه های نرم دفاعی و تهاجمی باز نموده است.
شاهنامه فردوسی سند هویّت ملی و دینی ماست و تحلیل ابعاد ساختاری و محتوایی، به ویژه بررسی های تطبیقی آن با متون اساطیری و دینی دیگر به منظور شناخت هرچه بیشتر رمز و رازها و دستیابی به آموزه ها و پیام های اخلاقی و معنوی این اثر شگرف در هر عصری و برای هر نسلی ضرورت دارد. در این جستار، با تجزیه و تحلیل ابیات شاهنامه و با بهره جستن از منابع معتبرشاهنامه شناسی، اسطوره شناسی و تاریخی، ابتدا به بررسی و تحلیل مهم ترین عناوین و القاب در بخش اساطیری، به ویژه شخصیّت اساطیری(کیومرث و هوشنگ) پرداخته و سپس به لحاظ ریشه شناسی، تعابیر نمادین و رمزی و عرفانی تحلیل، مقایسه و بر اساس شواهد و قراین موجود نتیجه گیری شده است. بر این اساس، هرکدام از شخصیت ها و قهرمانان شاهنامه با پندارها و کردارهای خویش، جلوه ای از باورهای دینی، ویژگی های اخلاقی و خوی اهورایی و اهریمنی خویش را به نمایش گذاشته و از القاب متناسبی برخوردار شده اند