در این مقاله به بررسی سیر تحول شخصیت شاعری اخوان می پردازیم . ابتدا برخی مفاهیم کلیدی ، مثل شخصیت شاعری و شخصیت تاریخی را تعریف کرده ایم و سپس به بررسی اشعار اخوان پرداخته ایم . سیر تطور شخصیت اخوان در آثارش از شاعری فردگرا و سنت گرا آغاز شده (دوره اول) و در ادامه به شاعری اجتماعی ، امیدوار و مبارز می رسد (دوره دوم) . در دوره سوم تکوین شخصیت شاعریش ، او شاعری است معترض ، پرخاشگر ، نالان و گریان . در مرحله چهارم ، شاعری می بینیم گرفتار یاس اجتماعی و پناه برده به خوش باشیهای تخدیری و سرانجام در مرحله پنجم با شاعری مواجه می شویم که پس از گذر از دوره یاس اجتماعی ، گرفتار یاس فلسفی شده و به گذشته ، حال و آینده خد با تردید می نگرد .
رنگ از دیرباز، همواره به گونههای مختلف، روان، باور و درون آدمی را باز تابیده است. از طریق شناخت رنگها و چگونگی کاربرد آنها در آثار هنری، میتوان گوشههایی از شخصیت هنرمند را باز شناخت. در سروده های شاعران ایرانی، رنگ جلوههای گوناگون دارد و در شعر کسانی چون سهراب سپهری که شعر و نقاشی را در کنار هم تجربه کردهاند؛ این عنصر، بیشتر ما را به بررسی فرا میخواند. در این مقاله، کارکرد رنگها در «هشت کتاب» سپهری، به ترتیب زمان سرایش، به طور کامل بررسی شده است. این بررسی نشان میدهد که سیر ذهنی شاعر در شور و احساسات رمانتیک و سطحی، کمکم به سوی نوعی عرفان درونی، گرایش پیدا کرده است.
شعر فارسی گذشته ای درخشان دارد، اما هیچ کدام از سخن سرایان زبان فارسی، در ادب گذشته ایران، به گونه ای اختصاصی به ادبیات کودکان نپرداخته و اثری مخصوص به کودکان پدید نیاورده است.
شعر مکتوب کودک در ادبیات ایران از دوره بیداری آرام آرام پدیدار شد و از آغاز سده چهارده هجری، کم کم نوشته هایی درباره ادبیات کودکان و نوجوانان به نگارش درآمد.
لالایی ها در کنار متل ها، منظومه ها، ترانه های عامیانه کودکانه و ... یکی از گونه های منظوم ادبیات کودکانه هستند که از سرچشمه های عاطفه، احساس و مهر جوشیده اند و در حوزه ادبیات عامیانه قابل بررسی اند.
مخاطبان اصلی لالایی ها، هم زمان شعر، موسیقی و رقص را به اجرا درمی آورند. و از آن جایی که در بستر ادبیات عامیانه و شفاهی جریان دارند، متاسفانه کم تر به کتابت رسمی درآمده اند، از همین رو، بسیار آسیب پذیر و فراموش شدنی می نمایند.
موارد زیر را می توان از مضامین لالایی های ایرانی برشمرد:
آرزوها و آرمان های مادرانه، همچون بزرگ شدن، سواد آموختن، قرآن خواندن و همسر گزیدن فرزند، بازگشت پدر از سفر، بیان دردها، رنج ها و خستگی های مادر، تشبیه کودک به گل های گوناگون، دعوت کودک به خواب و ... .
رمان چراغ ها را من خاموش می کنم چهارمین اثر زویا پیرزاد پس از خلق آثاری چون یک روز مانده به عید پاک، طعم گس خرمالو و مثل همه عصرهاست، که توجه محافل ادبی و خوانندگان عادی را جلب کرده است. این اثر، با نثری دلنشین و طنزی ملایم، در انتقال پیام نویسنده و برخی نوآوری های بیانی بسیار موفق است. رمان آن چنان ساده و روان و توصیفات چنان طبیعی و عینی است که گاه تمیز آن را از واقعی بسیار دشوار می سازد. ساختار ساده و منسجم آن نیز، که از افراط در کاربرد شگردهای ادبی متداول به دور است، این خصلت را برجسته تر می سازد. رمان زندگی خانوادگی زنی ارمنی را در آبادان دهه چهل، به روایت خود او، وصف می کند. «کلاریس آیوازیان» سی و هشت ساله، همسر «آرتوش»، کارمند ارشد شرکت نفت، همراه دو دختر دوقلوی یازده ساله، و «آرمن» پسر پانزده ساله اش، در یکی از خانه های شرکتی در محله باوارده، زندگی آرام و یک نواختی را می گذراند. دنیای کلاریس در رسیدگی به امور خانه و همسر و فرزندانش و دیدارهای همیشگی با مادر و خواهرش، «آلیس»، سپری می شود. اما، کلاریس، در حصار یک نواختی ها و روزمرگی ها، درگیر کشمکش ها و تضادها و گفتگوهای درونی است. او، که به خود سانسوری و وقف وجود خویش برای خدمت به خانواده و جلب رضایت اطرافیان خو گرفته است، کمتر به علائق شخصی و شخصیت حقیقی خود توجه دارد، هر چند از تحصیلات و قابلیت برخی فعالیت های فرهنگی و اجتماعی برخوردار است.....