بساط قلندر (برگزیده و شرح غزل های خاقانی)، معصومه معدن کن، انتشارات آیدین، تبریز 1384، 452 صفحه. پس از بزم دیرینه عروس (شرح پانزده قصیده از دیوان خاقانی)، که به سال 1372 روانه بازار کتاب شد، و کتاب سه جلدی نگاهی به دنیای خاقانی، که دایره المعارف گونه ای است در باب موضوعات شعر این سخنور بزرگ و در فاصله سال های 1375-1378 انتشار یافت، اینک شاهد گسترده شدن بساط قلندر هستیم. بساط قلندر نمونه های دلنشینی از غزل خاقانی را با شرحی عالمانه به علاقه مندان شعر کهن فارسی عرضه داشته است. با افزوده شدن کتاب در دست انتشار جام عروس خاوری بر فهرست آثار مولف، ایشان را باید یکی از پرکارترین محققان در عرصه خاقانی شناسی شمرد. بساط قلندر 151 غزل از مجموع 340 غزل مندرج در چاپ شادروان ضیاالدین سجادی را در بر دارد. مولف محترم، در مقدمه و پیش گفتار، طی حدود 60 صفحه، علاوه بر زندگی نامه و معرفی مختصر آثار خاقانی، در باب غزل این سخنور بزرگ قرن ششم، مبحث جامع الاطرافی مطرح کرده اند. به نظر خانم معدن کن، غزل های اصیل خاقانی معمولا کوتاه و بین 7، 8 و 9 بیت است و غزل های شش بیتی نیز در میان آنها کم نیست. (ص 11) خاقانی شاعری شکوه گر است- شکوه گر از یار و دیار و روزگار، به گونه ای که حتی وقتی، به شیوه دیگر شاعران و عاشقان، به توصیف یار یا گله از او می پردازد، ناخودآگاه به نقد زمانه و مردم زمانه رجوع می کند و همه ستمگری ها و غداری های روزگار را در سیمای یار آشکار می بیند...
سده پنجم هجرى، قرن تلاقى فرهنگهاى گوناگون در سرزمینهاى اسلامى و نمودار گسترش زبان وادبیات عرب درپی کوششهاى دانشمندان اسلام است. زبان عربى ضمن تأثر از فصاحت و بلاغت قرآنى در لفظ و اثر پذیرى محتوایى از مفاهیم وگزاره هاى دینى، در عقیده وگفتار عالمان و شاعران ملل دیگر اثر گذاربوده است. کاربرد الفاظ قرآنی و مفاهیم اعتقادى به ویژه درآثار ادیبان و شاعران، بازتاب خاص یافته است. از جمله شاعران دین مدار در لفظ و معنى، ناصر خسرو قبادیانى شاعر و حکیم نامبردار قرن پنجم هجرى است. در این مقاله نویسنده بر آن است که تصویرى از دو مفهوم اصیل تولی و تبرى در دیوان این ادیب سترگ عرضه نماید.
یکی از خصوصیات روح آدمی اندیشیدن درباره مرگ است. انسان از مرگ می ترسد و در جستجوی راه های غلبه بر آن است. حتی گفته شده است که پیدا آمدن جاودانان اساطیر ـ ایرانی و غیر ایرانی ـ نتیجه ترس از مرگ است. ظهور جادوگران و کاهنان و غیب گویان و فال بینان در پاسخ به این نیاز بوده است. و نیز می توان گفت که ساده ترین واکنش در برابر مرگ توسل به تعویذ و حرز و تمیمه است. این مقاله بر آن است که از انواع تعویذها در شعر خاقانی، به ویژه در اشعاری که خاقانی در رثای فرزند بیست ساله اش سروده است، سخن بگوید و چندی و چونی تعویذها را مطرح کند.
شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری از بزرگ ترین شاعران زبان فارسی در نیمه دوم قرن ششم و ربع اول قرن هفتم هجری است. وی با آثاری چون منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، تذکره الاولیا، مختار نامه و دیوان اشعار مشتمل بر غزلیات، قصاید و ترجیعات در زمره شاعران و عارفان کثیرالاثر است. محور تحقیقات بیشتر محققان در اشعار و احوال عطار مثنوی های او بوده است و کمتر به دیوان اشعار او پرداخته اند.
نگارنده، به منظور تعیین میزان ابداع و ابتکار عطار در شعر فارسی، صور خیال دیوان وی را به دو بخش تصویرهای تکراری و تصویرهای تازه و ابتکاری تقسیم کرده است و در هر بخش نشان داده است که چه عاملی سبب شده عطار تصویرهای دیگران را در شعرش بیاورد یا آنکه تصویرهای تازه بیافریند..
زیبانگری، در واقع، بینشی است که از بطن دینداری تجربی ـ عرفانی برمیخیزد. نگرش مولوی در اینباره، نه یک نظریهپردازی صرف، که بیان تجربه عملی و سلوک درونی اوست.در تجربه مولوی، خداوند، تنها در رأس هرم حسن مطلق قرار ندارد. از همین روست که مولوی به جای تقدّم حسن بر عشق ـ که شالوده بحثهای عرفان نظری است ـ عشق را مهمترین پیام خود قرار میدهد و زیبا دیدن خداوند را در دل تجربه عشقی خود جستجو میکند. تنها، درک جلوه معشوقی خداوند، که در حقیقت حصول یک تجربه عشقی عظیم است، عاشق را به ادراک مراتبی از حسن الهی رهنمون میشود. اگر تشخیص زیبایی و زیبانگری، چه در دیدگاه عاشقی چون مولوی و چه از نظر متفکری چون کروچه، به عنوان یک مسأله روانشناختی اهمیت مییابد، بدان سبب است که عشق، یک تجربه شخصی و کنش روانی است. به همین سبب در تجربه مولوی، زیبایی، پیش از تحقق در مصادیق خارجی در دیده ادراک آدمی، منعکس میشود و این، همان مفهوم نسبیت در ادراک از زشتی و زیبایی است. در این راستا، حتی زشتترین مصادیق (شرور) نیز مطرح میشود. عدم ارائه تفسیری زیبانگرانه از شرور، اصالت این تجربه را نقض میکند؛ بدین معنا که تجربه زیبانگری نه تنها با تساهل فلسفی و تسامح جمالپرستی بر زشتیهای عالم, قلم بطلان نمیکشد که در تفسیر ژرفبینانه آنها از زیبایی درون خود پرده برمیدارد. تمثیل نقاش در مثنوی با انتساب همه چیز به نقاش توانایی که مهمترین خصلت او زیبایی و مهارت در زیبایی آفرینی است به تفسیر زیبانگرانه از عالم میپردازد. از این روی، نظام احسن مولوی، نه تنها یک نظریه صرف و نه فقط یک راه حل فلسفی برای از میان بردن شرور، که پیامد طبیعی صلح کلی اوست .