مولانا سائل همدانی، عارف و شاعر قرن دهم هجری است. از شرح حال او اطلاعات اندکی از تذکره ها به ما رسیده است. او از نویسندگان دوره صفویه است که بنیان فکری خود را بر عشق و مباحث عرفانی نهاد و در این راه به جنون رسید. عوام حالات او را که از بیخودی عرفانی ناشی بود درک نکردند و او را به زنجیر کشیدند. او، سرانجام، در آوارگی جان باخت.
رساله ای که در این مقاله تصحیح و ارائه شده از آثار مکتوب به جا مانده از اوست. نثر این رساله فصیح و آمیخته به نظم است. موضوع آن عشق از دیدگاه عرفان است.
به حکم آن که تن را به بند توان کشید ولی روح را نه؛ ملک الشعرای بهارنیز که به جرم حق خواهی و سعایت حسودان چند سالی به بند کشیده شده بود، طبع لطیفش در فراخنای آسمان ادب همچنان در پرواز بود. زندان سروده های او حاصل دلمشغولی هایش در حبس است که به شیوه مسعود سعد، خاقانی و ناصر خسرو سروده است. این تحقیق کوشیده است تا حبسیات بهار را از جهت برخی ویژگی های لفظی و محتوایی به اجمال بررسی کند و دراین رهگذر از خلال تصویر های برساخته از شب، پرنده، گل، سازهای موسیقی، علایق و مکروهات بهار را بجوید.
" این مقاله در معرفی یکی از شاعران خوش ذوق قرن دهم هجری نوشته شده که در پایان تمام قصاید و غزل هایش فهمی تخلص کرده است. در معرفی تنها نسخه ی دستنویس بازمانده از دیوان او که در کتابخانه ی دانشگاه کمبریج نگهداری می شود، ادوارد براون، محقق شهیر انگلیسی، آن را متعلق به مولانا محمد فهمی کاشانی دانسته اما نگارنده با پژوهش های فراوان دریافته است که این دیوان متعلق به یکی دیگر از شاعران قرن دهم است که او نیز فهمی تخلص می کرده، از اهالی استرآباد بوده و از شاعران خوب سبک وقوع به شمار می آید. جالب این که در این قرن شاعران دیگری نیز با تخلص فهمی زندگی می کرده اند،از جمله فهمی کرمانی، فهمی قزوینی و فهمی تهرانی یا رازی.
از آن جا که در کل این دیوان فقط تخلص فهمی آمده است و فهمی کاشانی از شهرت بیشتری برخوردار بوده، ادوارد براون به اشتباه آن را متعلق به او دانسته است.
در این مقاله، علاوه بر اثبات مطالب بالا، زندگی مبسوط فهمی استرآبادی، با وجود منابع اطلاعاتی محدود، خاندان روزافزونیه که شاعر به مدح آن ها پرداخته، تاریخ دارالمرز (مازندران) در این دوره و سبک و شیوه ی شاعری فهمی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است"