بخشی از دیوان خاقانی شامل اشعار عربی اوست که اغلاط زیادی در آن راه یافته و تاکنون مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است. این مقاله با یافتن بخشی از این اغلاط کوشیده است صورت صحیح آن ها را نشان دهد. نگارندگان مقاله این اشتباهات ناشی از تصحیف، تحریف و کتابت نادرست را بررسی کرده و با توجه به اشعار دیگر خاقانی و شاعران عرب، محور عمودی اشعار، سبک شعر خاقانی، آرایه های لفظی، نسخه بدل ها، معنا و... شکل صحیح را پیشنهاد داده اند. این اغلاط به حدی زیاد است که ضرورت دارد اشعار عربی این شاعر بزرگ مجدداً تصحیح شود. به دلیل عظمت و شکوه خاقانی و هنرنمایی ها و قدرت سخنوری وی در هر دو زبان فارسی و عربی لازم است سروده های عربی او عمیق تر و دقیق تر مورد بررسی قرار گیرد.
پژوهش حاضر سعی دارد که براساس مکتب آمریکایی با تکیه بر رویکرد نقد اجتماعی، به بررسی ویژگی های شخصیّتی لیلی، میزان حضور و ظهور او در دو داستان، شیوه و نوع تلاش های او برای دیدار با مجنون و نقض قاعده ازداوج سنّتی بدون عشق و عوامل مؤثّر در عفّت ورزی او را مورد بررسی قرار دهد.
در هر دو منظومه، لیلی با وجود دربند بودنش و برخلاف تصوّر عامیانه، حالتی بین تسلیم پذیری و طغیانگری دارد، گرچه این طغیانگری در منظومه نظامی اوج می گیرد. او با کمال عفّت ورزی که در داستان عربی بیشتر جنبه عرفی دارد ولی در فارسی جنبه شرعی، بسیار فکورانه و با حالتی محتاطانه و شجاعانه، در متن داستان حضور می یابد و پا به پای مجنون ابراز وجود می کند تا بلکه قاعده حاکم بر جامعه را نسبت به خود نقض کند، گرچه زن بودنش در نهایت نقشه های او را ناکام می گذارد.
طی چند دهه اخیر همراه با موج جهانی ادبیات پسامدرن، رمان هایی در عرصه ادبیات داستانی ایران پدید آمده اند که مدعی رویکردی نوین در نگرش و نگارش این نوع ادبی هستند که طبعاً زبان و سبک را هم دربرمی گیرد. زبان، برجسته ترین عنصر سبکی در مطالعات ادبی است. از طرفی هر نوع تغییر در فرم و محتوای زبان اثر ادبی، نشان دهنده دگرگونی در نگرش خالق اثر نسبت به جهان پیرامون خویش و انسان است. بنابراین آنچه مهم می نماید، بررسی تأثیراتی است که فلسفه ادبیات پسامدرن برای زبان رمان ایرانی ایجاد کرده است؛ زیرا مقوله زبان، عناصر و مفاهیم وابسته به آن، در فلسفه ادبیات پسامدرن جایگاهی محوری دارد، به نحوی که ادبیات پسامدرن را با چگونگی کاربست زبان برای بازآفرینی جهان داستانی می شناسند. این مقاله ضمن تحلیل الگوهای زبانی در رمان پسامدرنیستی ایران، چگونگی به کارگیری عناصر زبانی این رمان ها را با نگاهی انتقادی تبیین می کند. برای کشف تمهیدات زبانی سبک ساز در این مقاله، عناصر زبانی این آثار با الهام از رویکرد سبک شناسی لایه ای در سه سطح آوایی، واژگانی و نحوی، شناسایی و دسته بندی شدند و امکانات زبان متن در هر لایه توصیف و نشان داده شد و اینکه هر یک از این خصوصیات زبانی در لایه مورد نظر، چه امکاناتی را در جهت بازتولید نگرش پسامدرن یا دوری از آن در جهان داستانی این رمان ها انجام می دهد. پس از بررسی زبان این آثار مشخص شد در سطح آوایی مشخصه سبکی متمایزی ندارند و در سطح واژگانی، در هر دو حوزه کلی زبان در مفهوم کاربرد ادبی و محاوره ای گام برمی دارند و همچنین دارای انسجام دستوری نیز هستند.