نزدیک به نیمی از دیوان نیما اشعاری در قالبهای کلاسیک است؛ اما غالبا شکل سنتی و ضعیف این دسته از اشعار سبب شده است تا شارحان شعر نیما آنها را اشعاری تقلیدی و مشتی موزون و مقفا بدانند و به سادگی آنها را نادیده بگیرند. این اشعار، تفننی، تقلیدی و فاقد ارزش نیست. نیما پس از ققنوس آن گونه که خود در نامه ای می نویسد به سمت ادبیات کلاسیک باز می گردد و به صراحت تمام می گوید که بی توجهی او به ادبیات کلاسیک نقصانی بوده است؛ پس این بازگشت از سر تفنن نبوده بلکه نیما از سرودن این اشعار هدفی داشته است که تا امروز از چشم خوانندگان و شارحان آثارش دور مانده است. با دقت در نامه ها و اشعار نیما می توان نشانه هایی یافت که نشان می دهد سرودن این اشعار به قصد آزمودن میزان فرم پذیری قالبهای کلاسیک صورت گرفته است و نه به قصد تفنن. این مقاله نیز تلاشی برای نشان دادن جایگاه قالبهای کلاسیک در اندیشه نوگرای نیماست.
خاقانی یکی از موفق ترین شاعرانی است که به آفاق بکر و رازناک سخن پارسی گام گذارده و سرافراز از گستره ی مه آلود الفاظ و معانی عبور کرده در شمار سرآمدان زبان فارسی جای گرفته است. در این مقاله تلاش شده است هر چند گذرا شعر و ابداعات هنری خاقانی بازکاوی شود و ستــرگی خاقانی در ابعاد مختلف از قبیل: وسعت تخیل و ترکیب، نازک خیالی های بی نظیر، اندیشه های صوفیانه ، قدرت ردیف پردازی و سیطره ی خاقانی به علوم گوناگون باز نموده گردد.
تاثیر شگرف و سرنوشت ساز خاقانی بر شیوه های عمومی بیان در زبان پارسی و گویندگانی که پس از او به آرایش کاخ سخن برخاستند ، هر گونه پژوهش را در زبان و بیان و شیوه های اندیشه وری او بایستگی می بخشد.