سلامان و ابسال دومین منظومه از هفت اورنگ جامی و قصه ای رمزی، تمثیل گونه و اسطوره ای است. این قصه از روزگاران دور شهرت داشته است و حنین بن اسحاق، ابن سینا، ابن طفیل، خواجه نصیر طوسی و ... آن را روایت کرده اند. از این قصه تاویل هایی صورت گرفته که غالباً جنبه ی فلسفی دارد. هدف از نگارش این مقاله ارائه ی تحلیلی تازه از مفاهیم رمزی سلامان و ابسال جامی از طریق مقایسه آن با حکایت شاه و کنیزک مثنوی مولوی است زیرا جامی که با آثار مهم ادب فارسی و عرفان اسلامی پیش از خود آشنایی داشت، از آثار و مشرب عرفانی مولوی تاثیر بسیار پذیرفته بود و بهره گیری او از داستان شاه و کنیزک در سرودن سلامان و ابسال، نمونه ای از این تاثیرپذیری است. این مقاله بر آن است تا با بیان مطالب ضروری این موضوع را تحلیل و بررسی کند.
این پژوهش با عنوان «مقایسه تراژدی رستم و سهراب با اودیسه و ادیپوس» به انجام رسیده است.روش تحقیق تاریخی- نظری می باشد که برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز از متن شاهنامه فرودسی، ایلیاد و اودیسه هومر و ادیپوس سوفوکل و سایر حماسه های جهان به صورت فیش برداری استفاده شده است. محقق در نگارش این تحقیق پس از مطالعه تراژدی های مذکور به مقایسه آنها پرداخته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که حزن و اندوه ناشی از ارتکاب گناه در تراژدی ادیپوس بیشتر از رستم و سهراب و اودیسه است و مخاطب در تراژدی ادیپوس بیشتر تحت تاثیر کاتارسیس (تزکیه نفس) قرار می گیرد.
عقلای مجانین یا فرزانگان دیوانه نما که گاه بهالیل نیز خوانده می شوند، جایگاه ویژه ای در ادبیات عرفانی دارند. در برخی از حکایات مثنوی، اقوال و احوال حکیمانه و در عین حال رازآلود این شوریدگان با ظرافت خاصی در قالب حکایات عامیانه بیان شده است. مولانا با آوردن تمثیل های پرمعنا، در پی نشان دادن حکمت و معرفت عمیق این دسته از اولیای الهی، خلاف ظاهر غیرعادی و دیوانه وار آنان و تبیین لایه های عمیق شخصیت آنهاست. وی شناخت این نوع دیوانگان از دیوانگان معمولی را مستلزم نوعی بصیرت باطنی و فراست معنوی می داند. حال و مقام این شوریدگان و اطوار جنون معنوی آنها، به ویژه در دفتر دوم مثنوی معنوی، بیان شده است. مولوی جنون مافوق عقل این دیوانگان را نمادی از اماته نفس و إحیای قلب عارفان و نشانه ای از حریت و آزادگی آنان می داند. وی در حکایت «آن بزرگی که خود را دیوانه ساخته بود»، ضمن توصیف دقیق خصوصیات و مراتب معنوی این عارفان دیوانه نما، آنها را دارای مقام ولایت دانسته و جنون یا جنون نمایی ظاهری آنان را گاه بهانه ستر حال آنان برای وارد نشدن در نظام قدرت و نیز وسیله ای برای اعتراض در برابر ارباب قدرت از طریق نفی عظمت جباران عصر می داند.