عبدالله امینی

عبدالله امینی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۳۰ مورد.
۱.

شرح و ارزیابی رویکرد ضدافلاطونیِ گادامر در رابطه با میمه سیس(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: اصل و روگرفت بازشناسی اثر هنری میمه سیس نماد دلالت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۵ تعداد دانلود : ۱۲۷
یکی از کهن ترین نظریه ها دربارۀ سرشت هنر، نظریۀ «تقلید» (هنر به منزلۀ تقلید طبیعت) است. نخستین بار افلاطون مبانی نظری این نظریه را ازحیث فلسفی بررسی کرد. آنچه در موضع افلاطونی درخصوص ماهیت میمه سیس محوریت دارد، فاصلۀ وجودی میان اصل و روگرفت است. این رویکرد در تاریخ فلسفه موجب واکنش های متفاوتی شده است. هانس گئورگ گادامر در دورۀ معاصر، به تأسی از مبانی هرمنوتیک فلسفی خودش به ارزیابی مسئلۀ میمه سیس و رویکرد افلاطونی پرداخته است. او برخلاف افلاطون، حیث وجودی و معرفتیِ روگرفت را در نسبت با اصل در مرتبۀ نازلی قرار نمی دهد؛ بلکه به باور او، خودِ روگرفت ازحیث «سرشاری و فزونی در وجود» و بازنمایی «معنا» می تواند نقش اصل را بازی کند. برپایۀ این نگرش، ما به جای اینکه روگرفت را براساس اصل بسنجیم، این خود روگرفت است که می تواند بینش ما را نسبت به اصل (یا واقعیت) و حتی خودمان هم متحول سازد. براین اساس، اثر هنری، حتی اگر روگرفت چیزی هم باشد، باز می تواند موجب «بازشناسی» شود. در نوشتار حاضر ضمن شرح موضع ضدافلاطونیِ گادامر درخصوص رابطۀ اصل و روگرفت در حوزۀ هنر، با تکیه بر برخی از آثار مرتبط او، به ارزیابی نگرش او پرداخته می شود و نشان داده می شود که او باوجود تأکیدش بر نقش مستقلِ روگرفت، گهگاهی ناخواسته به همان موضع افلاطونی بازمی گردد.   
۲.

ضرورت تربیت زیباشناختی از نظر جان دیویی (با تکیه بر کتاب «هنر به منزله تجربه»)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: تعلیم و تربیت تربیت زیباشناختی هنر به منزله تجربه تخیل زیباشناسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۱ تعداد دانلود : ۱۱۹
جان دیویی یکی از صاحب نظران مهم حوزه تعلیم و تربیت دوره معاصر است که برخی از آموزه های او امروزه به بخشی از بدنه نظام های آموزشی در سطح جهان بدل شده است. ازآنجاکه تعلیم و تربیت بخشی جدایی ناپذیر از ساختار هر جامعه ای است، هرگونه ضعف در آن موجب تضعیف فرهنگ آن جامعه خواهد شد. نظام های آموزشی گذشته عمدتاً بر ابعاد فکری، اخلاقی و دینی در امر آموزش تأکید داشتند، اما امروزه توجه به ابعاد دیگری ازجمله بُعد زیباشناختی، انتقادی و خلاق به عنوان یک ضرورت نگریسته می شود. دلیلش این است که نگرش زیباشناختی و هنری در کنار سایر رویکردها می تواند جهان و پدیدارهای آن را به نحو متفاوت برای ما بازنمایاند و امکان تجربه دیگرگون آن ها را برای ما فراهم سازد. لذا در کنار پرورش زمینه های فکری و اخلاقی بر «تربیت زیباشناختی» هم تأکید می شود. مسئله اصلی در مورد این نوع تربیت این است که برخی تنها آن را بر اساس منظر نبوغ نگریسته اند و برخی هم بر اساس منظر ذوق؛ درحالی که تربیت زیباشناختی توأمان شامل هر دو منظر می شود. درنتیجه، هر نظام آموزشی موفق بایستی هم به پرورش قوه تخیل و بُعد خلاق ذهن کودک توجه کند و هم به پرورش قوه ذوق جهت ادراک و ارزیابی امور و آثار زیبا اهتمام ورزد. در کتاب «هنر به منزله تجربه» اثر دیویی توجه به هر دو منظر دیده می شود، بر همین مبنا ما ضمن مرور مباحث مربوط به زیباشناسی و مؤلفه های تربیت زیباشناختی، به طور خاص به بازخوانی بخشی از اثر مذکور با محوریت تربیت زیباشناختی (بر اساس منظر نبوغ و منظر ذوق) خواهیم پرداخت.
۳.

زبانمندی، صرفِ به بیان درآوردنِ تجربه ها نیست؛ (نسبت زبان و فهم نزد گادامر)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: زبان فهم زبانمندی فهم تفسیر هرمنوتیک فلسفی گادامر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۰ تعداد دانلود : ۵۳
کانون بحث هرمنوتیک فلسفیِ گادامر مسئله فهم و به نحو دقیق تر، نحوۀ رخدادِ فهم در مواجهۀ ما با جهان همچون یک «متن» است. گادامر درصدد پدیدارشناسیِ فهم، بیان شرایطِ امکانِ فهم و چگونگیِ رخ دادنِ آن است. ادعای تحریک برانگیز او این است که «هرگونه» مواجهۀ ما با جهان، که از آن به فهم (یا تفسیر) تعبیر می کنیم، با وساطت زبان انجام می شود. فرایند تفسیر همانا فهمِ زبانیِ ما از جهان است. جهانشمولیِ این درک زبانی از جهان تا آنجاست که حتی در مواقعی که به ظاهر زبان «تعلیق» می شود، باز برای بحث از این نارسایی ناچاریم که به خود زبان پناه ببریم. این یکی از ابعاد «رازآلودِ» زبانمندی آدمی است. بُعد دیگر به این واقعیت بازمی گردد که زبان همانند جهان هیچ گاه به طور کامل تن به «عینیت بخشی» نمی دهد و به مث5ابه یک کلِ یکپارچه به آگاهی ما داده نمی شود، چراکه خودش شرط هرگونه آگاهی و فهم است. پرسش هایی که محور بحث این نوشتار را تشکیل می دهند، بدین قرار  است: آیا گادامر با تأکید بر درهم تنیدگیِ زبان و فهم (زبانمندی فهم)، صرفاً می کوشد همان ادعای دیرینه در باب نسبت زبان و تفکر را به ما یادآوری کند، یا ادعایِ بنیادی تری در ذهن دارد؟ آیا او با تمرکز بر زبانمندی ذاتیِ فهم آدمی می خواهد ناکرانمندی مرزهای زبان را به ما گوشزد کند یا بر مرزها و محدودیت های آن تأکید دارد؟ نهایتاً اینکه این ناسازگاری ظاهری در عبارات گادامر را چگونه می توان حل کرد که یک بار فهمِ زبانی و ویژگی زبانمندی را به خود انسان هنگام مواجهه با جهان نسبت می دهد و یک بار به شیوۀ پدیدارشناختی، زبان را «زبانِ خود چیزها» می داند؟ ما در طی این نوشتار، ضمن روشن نمودنِ دلالت زبان و فهم و نسبت آنها با هم نزد گادامر، کوشیده ایم به پرسش های مذکور به نحو ضمنی پاسخ دهیم با تأکید بر اینکه مقصود گادامر از زبانمندی به صرف به قالب کلمات درآوردنِ (به بیان درآوردن) تجربه ها محدود نمی شود، بلکه این امر تنها نمود بیرونی و انضمامیِ بُعد زبانمندیِ فهم ما را شامل می شود.     
۴.

تأملی بر رابطه هنر با زندگی در تفکر دیویی (با تکیه بر مفهوم تجربه)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: جان دیویی تجربه در معنای عام تجربه زیباشناختی هنر و زندگی هنر به منزله تجربه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۰ تعداد دانلود : ۱۶۵
کتاب «هنر به منزله تجربه» اثر دیویی را می توان به عنوان مانیفیست زیباشناسی پراگماتیستی قلمداد کرد که در آن دیویی با بهره گیری از بصیرت های نظریه تکامل داروینی و اصول پراگماتیستی خود، کوشش می کند که با توسل به مفهوم «تجربه» و پیوند تجربه زیباشناختی با آن، باردیگر هنر را به ساحت زندگی واقعی و روزمره آدمیان در جهان کنونی بازگرداند. گرچه برداشت دیویی از مفهوم تجربه در معنای عام آن، به عنوان تعامل میان انسان با محیطش، بنیادی داروینی دارد، ولی چنان که از تحلیل هایش خصوصاً در تشریح تجربه زیباشناختی برمی آید، دلالت مفهوم تجربه فراتر از صرف برداشتی داروینی می رود و ابعاد فرهنگی و اجتماعی به خود می گیرد. در نوشتار حاضر ما ضمن مرور دلالت مفهوم تجربه در تفکر دیویی و نسبت تجربه زیباشناختی با مفهوم تجربه در معنای عام آن، با استناد به کتاب «هنر به منزله تجربه» می کوشیم نشان دهیم که چرا عمده مثال هایی که دیویی به عنوان مبنای تجربه های زیباشناختی ذکر می کند جزء تجربه های مثبت زندگی هستند و آیا دلیل غلفت او از تجربه های منفی و دهشتناکِ حیات به مبانی پراگماتیستی و داروینیِ فلسفه اش او بازمی گردد یا ممکن است دلایل دیگری داشته باشد. مطابق آنچه از فحوای کتاب مذکور دیویی برمی آید، بخش عمده این غفلت به مبانیِ پراگماتیستی او بازمی گردد. هرچند از برخی عبارات دیویی زمینه برای اشاره به تجربه های منفی استنباط می شود، گرچه او به صراحت به مصادیق آن اشاره نکرده است.
۹.

جنبه های شناخت شناسانه و ایدئالیستی فلسفه شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اولویت شدت اخلاق حداکثرگرا اخلاق اعتدال گرا میزان مطالبه اخلاق شمول اخلاق حداقل گرا ایذا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۳۰ تعداد دانلود : ۹۹۳
«میزان مطا لبه اخلاق» یکی از مباحث جدیدی است که با وجود سابقه پیشین درفلسفه اخلاق، در دهه های آخر قرن بیستم به صورت مبحثی جدی و مستقل در فلسفه اخلاق مطرح شد.این مفهوم، غالبا بر اساس سه مولفه شمول،اولویت و شدت سنجیده می شود و سه رویکرد کلی مطالب اساسی آن وجود دارند که عبارتند از اخلاق حد اکثرگرا، اخلاق اعتدال گرا و اخلاق حداقل گرا. این مقاله ، علاوه بر تحلیل «میزان مطالبه اخلاق » بر اساس آن سه مولفه و تبیین مطالب اساسی این سه رویکرد به آن، با توجه به قرابت اخلاق اعتدال گرا با اخلاق رایج و متداول، سعی می کند با تبیین تحلیل و نقد دلایل اصلی این رویکرد اخلاقی نشان دهد که آنچه بشر امروز از آن با عنوان اخلاق یاد می کند، ممکن است بسیار آسان گیرانه تر از مطالبات واقعی اخلاق، در این روزگارباشد. اخلاق اعتدال گرای رایج با چالش های جدی ای مواجه است که در صورت عدم پاسخ گویی به آن ها داعیه معصومیت و اخلاق بودن بشر در دوره جدید فرو خواهد ریخت.
۱۸.

سنت الهى، تعمیم در قرآن و نمود آن در نهضت عاشورا(مقاله پژوهشی حوزه)

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی تاریخ اسلام و سیره تاریخ و سیره شناسی تاریخ کربلا
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام تاریخ سیاسی
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام مسائل عام اندیشه سیاسی اسلام
تعداد بازدید : ۲۹۰۲
سنت تعمیم بدین معنا است که اگر آدمى خشنود از کردار گروهى باشد، در عملشان شریک خواهد بود و به کسانى ملحق مى‏شود که دوستدارشان است چنان که خشم و نارضایتى، انسان را از کسانى که دوست ندارد و از عملشان ناراضى است، جدا مى‏کند . قرآن کریم و روایات معصومین (ع) نیز برآن دلالت مى‏کنند لذا علت تعمیم، خشنودى یا ناخشنودى به خاطر حب و بغض مى‏باشد . در این راستا، با توجه به مفهومى که قرآن از کلمه امت ارائه مى‏دهد و آن را مقوله‏اى کیفى مى‏داند، دستاوردها و عملکرد نیک و بد امت نیز تمامى افراد امت را در بر مى‏گیرد حتى آنان که در این کار نقشى نداشته‏اند اما به جهت رضایت، شریک آثار عمل امت‏اند به خلاف نتایج عملکرد افراد که ویژه خودشان مى‏باشد . نویسنده ضمن تبیین مطالب فوق سنت تعمیم را فراگیر بر دنیا و آخرت و خیر و شر دانسته، در ادامه به برخى روش‏ها و موارد این سنت الهى در زندگى مردم همچون تعمیم در مسؤولیت و کیفر، تعمیم حجت، تعمیم در ثواب و پاداش پرداخته و تعمیم نفرین و بیزارى و یکى از این مصادیق بر شمرده که در نصوص به جا مانده از اهل بیت (ع) در زیارت امام حسین (ع) نیز به روشنى شاهد این تعمیم هستیم . نویسنده در پایان نتیجه مى‏گیرد عاشورا خط معیار دو جبهه حق و باطل در طول تاریخ و در هر جامعه‏اى است، موضع‏گیرى در این دو جبهه به دوستى یابیزارى است و حسین (ع) جدا کننده این دو جبهه خواهد بود .
۱۹.

نهضت‏سیدالشهدا علیه السلام اهداف و انگیزه‏ها(مقاله پژوهشی حوزه)

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان