اهمیت کل گرایی و مهندسی تحلیلی در اصلاح بازخوانی محوطه ها و آثار تاریخی با توجه به عدم تطابق خوانش های انجام شده با مبانی علمی مهندسی (محوطه های پاسارگاد، طاق بستان و بیستون)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال پنجم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۵
۱۵۹-۱۷۴
حوزه های تخصصی:
سرزمین ایران با توجه به زمین شناسی، توپوگرافی و اقلیم خشن و ناپایدار است. بنابراین بناهای تاریخی مستقر بر آن، همیشه در حال بارگذاری و ناپایداری شرایط هستند و لذا نیاز به نگهداری مستمر به صورت علمی و تجربی دارند. پیش از مرمت و نگهداری، مستندسازی یا خوانش آثار تاریخی مهم ترین بخش مطالعه آثار باستانی است که از این طریق می توان به داده ها و اطلاعات کامل درمورد این آثار دست یافت. با استفاده از داده های جمع آوری شده به دانش نهفته در مهندسی این بناها می توان پی برد. عدم شناخت صحیح آثار و عدم توجه کافی به جزئیات و قوانین نهفته در آثار تاریخی، موجب تجزیه و تحلیل ناصحیح و درنتیجه خوانش اشتباه اثر می شود که منجر به گمراهی در راهبردهای مواجه با حفظ اثر و درنتیجه آسیب دیدگی میراث فرهنگی و تاریخی می شود. این مقاله سعی دارد سه خوانش ناصحیح از سه اثر تاریخی معروف را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. روش تجزیه و تحلیل در این مقاله بهره برداری از مهندسی تحلیلی و بررسی جزء به جزء پارامترهای اثر و نحوه ارتباط با آن هاست که نشان می دهد یک سامانه چگونه ایجاد شده و چه طور کار می کرده است. از این رهگذر، نتیجه گیری می شود که خوانش غلط از یک مجموعه تاریخی موجب درک ناصحیح از کارکرد آن اثر شده و می تواند موجب خطا در برخورد و حفظ اثر شود. آثار مورد بررسی قرار گرفته عبارتنداز: محوطه پاسارگاد، مجموعه تاق بستان و مجموعه بیستون. هریک از این سه محوطه تاریخی عناصری را در خود دارند که تاکنون معماران و باستان شناسان موضوعیت و کاربری آن ها را به طور کامل تعریف نکرده اند؛ لذا در این مقاله با استناد به تحلیل های سازه ای و روابط عِلّی و معلولی اثبات شده که خوانش برخی از این دانشمندان اشتباه بوده و تلاش شده زاویه دید و مسیر جدیدی برای کاوش و شناخت این آثار گشوده شود.