فرهنگ به مثابه قدرت در روابط بین الملل؛ قدرت فرهنگ در برابر فرهنگ قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ششم بهار ۱۳۹۶ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
7 - 46
در حوزه مطالعات بین الملل غالباً قدرت مادی و سخت هسته اصلی و تعیین کننده میزان قدرت و نوع روابط میان دولت ها بوده است. اما پس از جنگ سرد، قدرت مادی به تنهایی پاسخ گوی نیاز جوامع انسانی نیست و شکل دیگری از قدرت که پایه های آن را مبانی ارزشی- هویتی و فرهنگی تشکیل می دهد، اهمیت بیشتری یافته است. فرهنگ و روابط فرهنگی چنان در ابعاد همه جانبه زندگی دولت- ملت ها تنیده شده است که امروزه روابط بین الملل را روابط میان فرهنگ ها تعبیر می کنند. کشوری موفق است که بتواند از طریق فرهنگ، ارزش و ایدئولوژی خود اندیشه و ترجیحات دیگر دولت- ملت ها را تحت تاثیر قرار داده و گفتمان و نظم بین الملل را در جهت مبانی فرهنگی- ارزشی خود هدایت کند. نظر به اهمیت نقش قدرت دولت ها در تنظیم روابط خارجی و چرخش قدرت از نوع سخت به نرم، این مقاله تمرکز را بر بررسی یکی از ابعاد مهم قدرت نرم در روابط میان کشورها و افزایش پرستیژ و قدرت دولت ها در نظام بین المللی بنانهاده، سوال اصلی این است که فرهنگ و مولفه های فرهنگی چگونه می توانند در افزایش قدرت در تعاملات میان دولت ها و نهادهای بین المللی موثر واقع شوند؟ این نوشتار به مثابه تحقیقی بنیادی با رویکرد تحلیلی تبیینی و استفاده از داده های کتابخانه ای و اسنادی، به شناسایی عناصر فرهنگی و تحلیل رابطه این عناصر با افزایش قدرت تاثیرگذاری دولت می پردازد و نشان می دهد که دولت ها چگونه می توانند به واسطه هنجارهای معنایی و گفتمان های ارزشی، روابط خود با دیگر دولت ها را در جهت اهداف و منافع و درنتیجه افزایش قدرت نفوذ خود مدیریت نمایند.