وحید عسکرپور

وحید عسکرپور

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۹ مورد از کل ۹ مورد.
۱.

تحلیل ژئوماتیک زمین سیمای مرگ در عصر آهن قره داغ مرکزی؛ آذربایجان، شمال غربی فلات ایران

کلید واژه ها: زمین سیمای مرگ عصرآهن قره داغ مرکزی پراکنش باستان شناختی تحلیل ژئوماتیک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶۰ تعداد دانلود : ۲۹۲
در این مقاله، زمین سیمای مرگ عصرآهن در ناحیه قره داغ مرکزی آذربایجان شرقی مطالعه و ناحیه کوهستانی قره داغ مرکزی در گروه اقلیم های صعب نیمه خشک طبقه بندی می شود. این ناحیه در دوران پیش از تاریخ، یکی از معابر اصلی دسترسی شرق دریاچه ارومیه به قفقاز جنوبی بوده است. براساس شواهد حاصل از بررسی های باستان شناختی، در این ناحیه در طی عصرآهن بیش از همه با نظام های معیشتی غیروابسته به سکونتگا ه های پایدار مواجه هستیم که به استثنای قبور و برخی شواهد سکونت موقت، به ندرت شواهد مادی چندانی از خود برجای گذاشته اند. ویژگی های بوم شناختی و فقر، از خاک های مناسب برای کشاورزی، شکل گیری و توسعه نظام های سکونتگاهی در این ناحیه جلوگیری کرده است. مجموعه آثار باستان شناختی این ناحیه، براساس گونه شناسی قطعات سفالی و شکل قبور، در افق دوره آهن قرار می گیرد. زمین سیمای مرگ به پژوهش در زمینه نسبت بین شواهد تدفینی و زمین سیمای جغرافیایی در زمینه های اجتماعی و ایدئولوژیک می پردازد. نکته ای که در نسبت میان قبور باستانی و محیط بیش از همه اهمیت دارد، تصادفی نبودن مکان گزینی آنهاست. در این زمینه، با بهره گیری از نظام اطلاعات جغرافیایی می توان منطق حاکم بر پراکنش قبور این ناحیه را روشن ساخت و از منظر اجتماعی و ایدئولوژیک به تفسیر آنها اقدام کرد. در راستای نیل به این مقصود، اطلاعات محیطی و فرهنگی قبور و محوطه های محصور این ناحیه، مطالعه و مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. مهمترین شاخصه پراکنش قبور در زمین سیمای مرگ این ناحیه، آن است که هریک از گونه های مختلف این قبور را، گروه های قومی-اجتماعی متفاوتی علامت گذاری کرده است.
۲.

تحلیل ژئوماتیک محوطه های باستان شناختی دوره اسلامی بستان آباد، آذربایجان شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: GIS استقرار اسلامی بستان آباد ژئوماتیک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳۲ تعداد دانلود : ۳۸۸
هدف از این تحقیق شناخت عوامل و مولفه های تاثیرگذار در مکان یابی و شکل گیری سکونتگاه های منسوب به دوران اسلامی بستان آباد است. برای این منظور 226 محوطه دارای آثار فرهنگی دوره اسلامی در منطقه ای به مساحت 22795km حاصل از بررسی باستان شناسی در شهرستان بستان آباد واقع در استان آذربایجان شرقی مورد مطالعه قرار گرفته است. برای تحلیل و تفسیر های فرهنگی از محوطه ها نسبت به متغیرهای محیطی فاصله از رودهای دائمی، ارتفاع، میزان بارندگی، اقلیم، پوشش گیاهی، شیب، وسعت محوطه ها و فاصله با روستاها از نرم افزارهای GIS و SPSS استفاده شده است. نتایج به دست آمده در این بحث نشان از وجود الگوی توزیع محوطه ها و عوامل مؤثر در شکل گیری آن ها در چهار خوشه متجانس است، به گونه ای که فواصل محوطه ها و موقعیت آن ها به لحاظ شرایط زیست محیطی نسبت به یکدیگر در هر خوشه با خوشه دیگر الگوی معیشتی متفاوتی را نشان می دهد. با تحلیل خوشه ها می توان الگوی استقرار منطقه را به لحاظ بوم شناختی فرهنگی چنین مورد ارزیابی قرار داد؛ محوطه های واقع در دشت ها و ارتفاعات پایین با قرار گرفتن در اقلیم نیمه مرطوب و مجاورت منابع آب دائمی استقرارهای یکجانشین با مساحت بالا و اقتصاد معیشتی وابسته به کشاورزی دیم و آبی را تشکیل داده اند و محوطه های واقع در حاشیه دشت ها و دامنه کوهستان ها با داشتن مساحت پایین و با قرار گرفتن در مراتع غنی ارتفاعات، مستعد زندگی کوچروی بر پایه اقتصاد معیشتی وابسته به دامداری هستند و در این میان استقرارهایی در ارتفاعات با شیب کم و مساحت نسبتاً بالا پراکنش یافته است که به احتمال زیاد مریوط به کوچروهایی با جمعیت انسانی زیاد است که در فصول گرم سال به منظور بهره برداری از مراتع دیم برای دامداری در این مکان ها ساکن شده اند.
۳.

باستان شناسی شناختی؛ در جست وجوی مادّه ی ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: باستان شناسی شناخت گیرایش مادّی مخروط گِلی آشور نو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۱۸ تعداد دانلود : ۴۱۵
مقدمه: هدف این مقاله، ارائه ی تعریفی از باستان شناسی شناختی، مرور خاستگاه ها و تحولات آن در طول زمان، موضوعات و چارچوب های نظری وابسته به هر یک از منظرهایی است که در طول زمان به نسبت باستان شناسی با علوم شناختی مبذول شده است. روش: ادبیات اصلی باستان شناسی شناختی، به شیوه ی کتابخانه ای، مرور و به نحوی دیالکتیکی درون جریانات معرفت شناختی اصلی این رشته جای گرفته و براساس چارچوب های فکری خاص خود طبقه بندی شده است. چارچوب های نظری موضوعات و مسایل گوناگون مطرح در باستان شناسی شناختی در قالب دو گروه مادّه گرا و ذهن گرا تحلیل و نظریه ی گیرایش مادی به عنوان شالوده ی اصلی باستان شناسی شناختی، همراه با مطالعه ی یکی از مصنوعات فرهنگی متعلق به فرهنگ و تمدن آشور نوی باستان تشریح شد. یافته ها: مطالعه ی «مخروط گِلی» آشوری در چارچوب نظریه ی گیرایش مادی نشان داد که بخش قابل توجهی از جایگاه و شخصیت پادشاه آشوری درون کیهان شناسی آن تمدن باستانی را نمی توان به مفاهیم و کدهای ذهنی ناب تقلیل داد، بلکه به شکلی فعال، از طریق، همراه با و مبتنی بر وضعیت های مادی شکل می گیرد و تقویت و بازتولید می شود و از مخروط گِلی می توان به عنوان ماده ی ذهنیت پادشاهی نام برد. نتیجه گیری: باستان شناسی شناختی با توجه به دل مشغولی دائمی و اصلی خویش با مواد و مصنوعات، می تواند سهم عمده و جایگاهی ویژه در پژوهش های علوم شناختی داشته و جنبه های مادّیت پذیر شناخت و ادراک انسانی و مادیّت ذهن را آشکار سازد.
۴.

نگارش آغازین و جایگاه آن در تطور فرهنگ و ادراک انسان نقدی بر کتاب «شکل گیری و توسعة آغاز نگارش در ایران»(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۶۳۳ تعداد دانلود : ۲۷۸
این مقاله به بررسی و نقد کتاب «شکل گیری و توسعه آغاز نگارش در ایران؛ از پیش ازتاریخ تا آغاز عیلامی» اختصاص دارد. موضوع این کتاب یکی از بنیادین ترین بزنگاه های همة فرهنگ های انسانی و انسانیت است؛ چگونگی شکل گیری خط و نگارش در میان فرهنگ های انسانی و خاستگاه های باستان شناختی آن. در این مقاله تلاش می شود تا ضمن برشماری نقاط قوت و ضعف این کتاب، اهمیت کنکاش عمیق تر در موضوع آن تشریح و نشان داده شود. خواهد آمد که نویسنده با وجود اشراف نسبی بر منابع و آثار در پرداخت و تبیین بنیان ها، شالوده ها و مؤلفه های باستان شناختی، معرفت شناختی و چیستی شناختی نمایانی خط و نگارش، به شکلی منسجم و جامع درمانده و موضوعی را که می توانست عرصه ای برای طرح پرسش ها در مورد تطور فرهنگ و قوای شناختی و معرفتی انسان باشد، در سه فصل ازهم گسیخته و فاقد ساختارهای نظری و روش شناختی انسجام بخش، رها ساخته است. در ادامه به طرح برخی از مهمترین مسائل باستان شناختی و معرفت شناختی مربوط به دلایل و پیامدهای تکوین و تطور خط و نگارش پرداخته و نشان داده می شود که این رویداد، هرجا واقع شده، از جمله ایران، کلیت انسان بودن و تعریف از انسانیت را در معرض دگرگونی های بنیادین قرار داده است.
۵.

تجسّم زنانگی روی مُهرهای آغاز تاریخی ایران و ساخت واقعیت اجتماعی؛ نمونه شوشان باستان

کلید واژه ها: واقعیت اجتماعی مهر استوان های زنانگی شوشان باستان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶ تعداد دانلود : ۲۳
واقعیت نهادین یا اجتماعی یکی از مفاهیم فلسفه معاصر است که به بحث پیرامون شیوه های شکل گیری واقعیاتی می پردازد که تنها زمانی وجود دارند که جمعی از انسانها به آنها باور داشته و نسبت هایی التفاتی با آنها برقرار کنند. این واقعیات البته ریشه در واقعیات غیرنهادینی دارند که بدون بازنمودهای انسانی هم همچنان واقعی هستند؛ با این حال تفاوتشان در آن است که تنها در نظامهای بازنمودی انسانی معنادار هستند. یکی از ویژگیهای واقعیات نهادین آن است که برساخته یک مثلث مفهومی با سه ضلع انسان، کنش/رویداد و مصنوع یا مادّه است. بنابرین، در تحقق یک واقعیت نهادین، مصنوعات جایگاهی ماهوی و سازنده دارند. واقعیات نهادین همواره درون پی شزمین ههایی ایجاد می شوند که خودشان بازنمودی نیستند. در این نوشتار نشان داده می شود که مهرهای استوانه ای، به عنوان یکی از ابزارهای تجاری عصر مفرغ آسیای غربی و ایران باستان، یکی از مهمترین محصولات واقعیات نهادین معطوف به تجارت بودند که بدون ایجاد ساختارهای تجاری-اقتصادی آغاز شهرنشینی امکان تحقق نداشتند؛ و بمحض تحقق، به لنگرگاه مادّی گسترش نظام اقتصادی منطقه ای و فرامنطقه ای تبدیل شدند. تصاویر بر روی مهرهای استوانه ای، از سوی دیگر جایگاهی قابل توجه در ایجاد و توزیع گونه هایی از واقعیات نهادین یا بازنمودی دارند. آنها می توانند باورها و اعتقادهایی را میان اعضاء جامعه خویش ایجاد، منتقل و بازتولید کنند که در شاکله ساختار آن جامعه ضروری تلقی می شوند. در این نوشتار، در مورد تصاویر و تجسم پیکرهای زنانه روی مهرهای استوانه یی و جایگاه آنها در ایجاد واقعیات نهادین معطوف به زنان و زنانگی بحث می شود. شاخصه های اصلی حاصل از این مطالعه در رابطه با زنانگی عبارتند از: فرمهای زنانه الف؛ فرمهای صناعی؛ فرمهای جمعی و فرمهای نمایشی- آیینی؛ فرمهای زنانه ب؛ با تأکید بر بدن جنسیت یافته. نشان داده شده که در سه بازه یا جریان فرهنگی- اجتماعی شوشان باستان ( 3500 - 1000 پیش ازمیلاد) جنوب غرب ایران، این تجسمها در نسبتی هماهنگ با زمینه ها و پیش زمینه های اجتماعی نمایان شده و دگردیسی یافته اند.
۶.

باستان شناسی متن و رویکرد نقد باستان شناختی

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۲۱۶ تعداد دانلود : ۳۶۵
این مقاله به بحث پیرامون خصوصیّت ها و ویژگی های نقد و ارزیابی متون باستان شناختی ازیک سو و قابلیّت ها و مبناهای بهره گیری از «بینش باستان شناختی» در نقد و سنجش متون رویکردهای انسانی و جریانات اثرگذار نظم های گوناگون دانایی ازسوی دیگر اختصاص دارد. فرآیند تبدیل برجای مانده های باستانی به مادّه و متن باستان شناختی مورد بررسی قرار گرفته و الگوهای این «فرآیندها» به مثابه مبنایی برای بحث از شیوه و رویة باستان شناسی متن باستان شناختی بهره برداری شده است. پرسش های اصلی مقاله عبارتنداز: این که چه نسبتی میان بینش باستان شناختی به مثابة ابزاری برای نقد با متون علوم انسانی برقراراست؟ باستان شناسی به مثابة یک رویکرد، تا چه میزان بخشی از بدنة علوم انسانی دیگر است و در کجاها از آنها فاصله می گیرد؟ جایگاه باستان شناسی در اندیشه های فلسفی چه بوده و چه شاخصه هایی داشته و دارد؟ ضرورت پرداختن به این پرسش ها ازیک سو ماهیت خاص باستان شناسی است که همزمان بخشی از رویکردهای علوم انسانی بوده و درعین حال ورای آنها گام برمی دارد و از سوی دیگر، بهره های قابل توجهی است که در فلسفه از باستان شناسی به مثابه یک روش تحلیل متون به عمل آمده و عبارت «باستان شناسی فلسفی» را در بطن خود پرورانده است. اهمیت پرداختن به این موضوع در آن است که می تواند مقدمه ای باشد بر تشخیص جایگاه واقعی باستان شناسی در نسبت با دیگر علوم انسانی و آگاهی یافتن نسبت به آن نوع مؤلفه هایی که امکان سربرآوردن بینش باستان شناختی را در عرصه های گوناگون علوم انسانی فراهم می سازد. در این مقاله بحث شده است که باستان شناسی فلسفی چیزی جدای از باستان شناسی نیست و لزومی ندارد آن را با عبارت «دیرین شناسی» به فارسی برگرداند. نتایج حاصل از این مقاله عبارتند از: اینکه باستان شناسی هرچند به طورکل بخشی از علوم انسانی به شمار می آید، اما از جنبه هایی مهم صرفاً یک علم انسانی نیست، بلکه مادّیتی منحصربه فرد را موضوع خود می سازد که امکان برآمدن بینشی اساسی تر از هر علم انسانی را بدان می بخشد. همچنین هرمنوتیک، به مثابه مبنای هرگونه فهم مستخرج از رویکردهای انسانی، اساس بینش باستان شناختی است و آن را به عنوان روشی برای فهم مادّیت و بافت های زیرین (به یک معنا آرخه ها)ی گفتارها و گفتمان های علوم انسانی توانمند می سازد. باستان شناسی به مثابه رویکرد نقد متون سه ویژگی دارد؛ نخست اینکه، میان متن (محتواها و گزاره ها و احکام معنادار آن) و مادّه (محصول بودن آن و فرآیند شکل گیری، توزیع و مصرف متن) در رفت وبرگشتی مداوم است؛ دوم اینکه، بافت/ سیاق متن را به مثابه کلِّ هرمنوتیک، مبنا و آرخة وجوب بخش به وجود مجموعه ای از مفاهیم و احکام همنشین با هم در سازه و ساختار متن درنظر می گیرد و مؤلف را نیز به مثابه بخشی جدایی ناپذیر از این فرآیند زایش متن از بافت موردتوجّه قرارمی دهد؛ در نهایت و سوم اینکه، فرآیندهایی مادّی را در شکل گیری و تراوش مفاهیم و معناها درون متن و همراه با آن مؤثر برمی شمارد و به جستجوی آن فرآیندها برمی آید.
۷.

درآمدی بر قوم باستان شناسی کوچ روان قره داغ مرکزی آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اوبا بوم شناسی فرهنگی شاه سئون عصر آهن ق‍ره داغ قوم باستان شناسی کوچ رو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۶ تعداد دانلود : ۸۷
هدف از نگارش این مقاله بررسی مقدماتی منطقه قره داغ آذربایجان از سه منظر بوم شناختی، باستان شناختی و قوم شناختی است. این منطقه کوهستانی فاقد خاک زراعی غنی بوده و روستاهای کم جمعیت و اوباهای ایلات کوچ رو، تنها زمین سیمای آن محسوب می شوند. بررسی های باستان شناختی نیز نشان از فقر نسبی شواهد باستانی در دوره های ماقبل عصر آهن دارند. موضوع اصلی این مقاله، بررسی دلایل تداوم زندگی کوچ رو در این منطقه تا به امروز و نشان دادن پیوستگی های تاریخی و بوم شناختی آن است. در این مقاله نشان داده می شود که با توجه به شاخصه های محیطی و بوم شناختی حاکم بر منطقه قره داغ مرکزی، سنت های فرهنگی موجود در آن برای مدت بیش از سه هزار سال و با محوریت کوچ روی عمودی تداوم یافته است. فرض اصلی آن است که تداوم شرایط بوم شناختی و محیطی و محدودیت های خاص آن موجب این پایداری و استمرار فرهنگی بلند مدت شده است. روش اصلی مورد استفاده در این پژوهش قوم باستان شناسی است. بررسی های باستان شناختی و قوم شناختی قره داغ بار دیگر نقش بنیادین زیست بوم را در پایداری یا ناپایداری شیوه های گوناگون زیستی اجتماعات انسانی بازتاب می دهد. روشن است که زیست بوم هایی نظیر قره داغ مرکزی، هرگز مجال شکل گیری نظام های استقراری و حرکت به سوی پیچیدگی های اجتماعی و فرهنگی را به ساکنان خود نخواهند داد.
۸.

بازشناخت فناوری مصنوعات چرمی متعلق به دوره هخامنشی، مکشوفه از معدن نمک چهرآباد زنجان

کلید واژه ها: مردان نمکی فناوری چرم چهرآباد زنجان GC-MS SEM-EDS FT-IR

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی هنر و معماری هنرهای کاربردی هنرهای صناعی
  2. حوزه‌های تخصصی هنر و معماری تاریخ هنر تاریخ هنر ایران پیش از اسلام هنر هخامنشی
تعداد بازدید : ۱۲۶۵ تعداد دانلود : ۹۴۸
مواد آلی به دلیل ساختار آسیب پذیرشان در زمره مواد کمیاب باستان شناسی قرار می گیرند. مصنوعات چرمی به دست آمده از منطقه چهرآباد زنجان متعلق به دوره هخامنشیان از جمله مصنوعات آلی و بسیار نادر موجود در ایران است که با مطالعه آن ها اطلاعات ارزشمندی را در رابطه با صنعت چرم سازی آن دوره می توان به دست آورد. برای بازشناخت فناوری تولید و ساخت این آثار، گونه حیوانی پوست، مواد دباغی به کار رفته و مواد مورد استفاده برای چربی دهی مورد مطالعه قرار گرفت. برای شناسایی گونه حیوانی از مشاهدات میکروسکوپی با لوپ دیجیتال بهره برده شد و برای شناسایی عوامل دباغی، از آزمون شیمی تر برای تشخیص حضور تانن های گیاهی، از آنالیز میکروسکوپ الکترونی روبشی SEM-EDS برای شناسایی عوامل دباغی معدنی، از آنالیز کروماتوگرافی گازی جفت شده با طیف سنج جرمی GC-MS برای شناسایی مواد مورد استفاده در چربی دهی و نهایتاً برای حصول اطمینان از نتایج آنالیز GC-MS از آنالیز دستگاهی طیف سنج مادون قرمز تبدیل فوریه (FT-IR) بهره برده شد. نتایج حاصل از این مطالعات حاکی از این بود که از پوست حیوانات گاو، گوسفند و بز برای فرآوری این مصنوعات استفاده شده و هیچ-گونه دباغی بر روی این پوست ها صورت نگرفته اما مواد مورد استفاده جهت چربی دهی این آثار، اسیدهای لینولئیک، استئاریک، کاپریک و اولئیک، شناسایی شدند. هم چنین نتایج به دست آمده از آنالیز FT-IR صحت نتایج به دست آمده از آنالیز GC-MS را تأیید نمود.
۹.

چشم زخم در میانه دین و جادو؛ مطالعه موردی سنت های وابسته به چشم زخم در روستای پیربالا، آذربایجان شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دین جادو فتیش چشم زخم روستای پیربالا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۱۴ تعداد دانلود : ۷۲۳
هدف از انجام این پژوهش بررسی باورها و آداب و رسوم مرتبط با چشم زخم در چارچوب مردم شناسی دین و آیین است. در مردم شناسی دین همواره میان مناسک دینی و جادویی تفاوت هایی ترسیم شده است. در این پژوهش ابتدا به ارائه تعاریف مشخص از دین و جادو از منظر مردم شناختی پرداخته خواهد شد و سپس مبتنی بر آن تعاریف مجموعه باورها و آداب و رسوم وابسته به چشم زخم در روستای پیربالای آذربایجان شرقی بررسی شده و درهم آمیختگی عناصر جادویی و دینی در آن باورها و مناسک تجزیه و تحلیل می شود. روستای پیربالا در هجده کیلومتری جنوب غربی شهرستان مرند از توابع استان آذربایجان شرقی قرار دارد. داده های مورد مطالعه در این پژوهش از طریق مشاهدات میدانی و ثبت مصاحبه با ساکنان آن روستا گردآوری شده و درون چارچوب پژوهشی مذکور تجزیه و تحلیل شده است. تمایزهای موجود میان عناصر دینی و جادویی در عمل و در بطن زندگی روزمره چندان هم پررنگ و مشخص نبوده و نتایج این پژوهش درهم آمیزی قابل توجهی را میان آن ها نشان می دهد. اصل و منشأ باور به چشم زخم اکنون برای اهالی پیربالا خصلتی دینی دارد و به طور دقیق از گفتمان دینی حاکم بر فرهنگ شیعی برمی خیزد. با این حال از شواهد قوم نگاشتی چنین برمی آید، ورای این باور دینی و در سطوح پایین تر، رفتارها، سلوک و ابزارهایی در زمینة دفع چشم بد نمایان می شوند که از ساحت دینی فراگذشته و مواجهه ای تجربی و انسانی تر را با نیروهای شرّ دامن می زند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان