فاطمه سلحشور

فاطمه سلحشور

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۷ مورد از کل ۷ مورد.
۱.

استفاده از رنگدانه های هنری (شنگرف، لاجورد و زنگار) در شعر شاعران ایرانی بر اساس تذکره عذری بیگدلی (قرن12)

کلید واژه ها: شعر فارسی تذکره عذری بیگدلی شنگرف زنگار لاجورد

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای هنر
  2. حوزه‌های تخصصی هنر و معماری گروه های ویژه بررسی نمادها
تعداد بازدید : ۲۴۰۸ تعداد دانلود : ۱۰۲۰
تذکره عذری بیگدلی، مجموعه شعری است که در قرن دوازدهم هجری توسط اسحق بیگ عذری بیگدلی نگاشته شده که در آن بیش از هشت هزار بیت، تقریباً از هفتصد شاعر ایرانی از دوره های مختلف ثبت شده است. شعرای ایرانی در هر دوره به تناسب دانش خود، با اشعار، مضامین و مفاهیم را در ذهن خواننده تبیین می کردند. آن ها جهت القاء تصاویر رنگی در ذهن خواننده، معمولاً از موادی که رنگ ثابتی در طبیعت داشتند، بصورت استعاره استفاده می کردند. از این مواد رنگی که به وفور هم برای توصیف اشیای مورد نظرشان در اشعار شعرا استفاده شده است می توان شنگرف، زنگار و لاجورد را نام برد. در این مقاله با مطالعات کتابخانه ای و بررسی اشعار موجود در این تذکره، به ابیاتی از اشعار شعرای مختلف که در آن ، این رنگ ها به کار رفته اند، پرداخته شده است. از آنجا که در کشور ما در ساخت اشیاء و آثار تاریخی و هنری (هم برای ساخت اشیا و هم بعنوان رنگدانه) این مواد مورد استفاده بوده، و برای حفظ این آثار نیاز به شناخت فن ساخت آن هاست، و همچنین بخشی از فن شناسی مطالعه متون کهن است، از این رو این پژوهش، قدم کوچکی است در این زمینه. و شناسایی شعرها و ابیاتی که در دوره های تاریخی مختلف از این اصطلاحات استفاده کرده اند و همچنین منظور از استفاده از این کلمات، از نتایج این تحقیق است.
۳.

بررسی کتیبه ای تاریخی در مسجد جامع یزد و معرفی شاعر سراینده آن

کلید واژه ها: کتیبه نقاشی دهلیز شرقی مسجد جامع کبیر یزد حسن متکلم سید حسن غزنوی شرف الدین بغدادی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۷۵ تعداد دانلود : ۳۳۴
در قسمت ورودی شرقی مسجد جامع کبیر یزد دهلیزی با پلان مربع به مساحت تقریبی 50 متر مربع وجود دارد که در حاشیه مستطیل شکل دور زیر سقف آن کتیبه ی شعری عربی به رنگ آبی و خط ثلث بر روی گچ در یازده بیت، مورخ به سال 777 هجری نقاشی شده است. این کتیبه به علت گذشت زمان ساییده شده و قسمت هایی از متن آن از بین رفته است. ایرج افشار، با استناد به کتاب های تاریخ جدید یزد و جامع مفیدی، از کتب تاریخی قرن نهم هجری که فقط به مطلع قصیده اشاره کرده اند، آن را منسوب به سید حسن متکلم می داند. ومحمد تقی دانش پژوه در مقاله ای آن را منسوب به شرف الدین بغدادی دانسته است. اما این محققین عنوان می کنند که در جایی متن کامل این قصیده را منتسب به متکلم ندیده اند. در این مقاله سعی شده با توجه به متن باقیمانده از کتیبه، شعر کامل و شاعر آن مشخص شود. پس از بررسی های انجام شده، مشخص شد، این شعر قسمتی از قصیده ی عربی 55 بیتی منتسب به سید حسن غزنوی شاعر پرآوازه قرن ششم هجری است که آن را در مدح و ستایش پیامبر اکرم سروده است و ده بیت از آن قصیده با متن ده بیت باقیمانده از کتیبه همخوانی دارد.
۴.

بررسی و شناخت رنگزاهای هنری ایران دوره اسلامی در کتابت و نگارگری (بر اساس شعر شاعران سبک خراسانی)

کلید واژه ها: رنگزاها ایران دوره اسلامی کتابت و نگارگری شعر سبک خراسانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۹۹ تعداد دانلود : ۷۰۴
بسیاری از نقاشی های ایران پس از اسلام در لابه لای نوشته های ادبی و اشعار، به تصویر درآمده اند. شاعر در شعر سبک خراسانی پیش از آن که شاعر باشد، تصویرگری است که تصاویر بدیع و متنوع را ابتدا در ذهنِ خود و سپس با بیانی بی نظیر در ذهنِ خوانندگان می نگارد. استفاده از اسامی رنگزاها در رنگ آمیزی فضای شعری یا حضور آن ها به عنوان جانشین رنگ در این سبک، قابل تأمّل است. شاعر سبک خراسانی گاهی با واژه های مرتبط با کتابت و نگارگری مانند نقش کردن، خامه، دفتر و گاهی به صورت غیر مستقیم از قالب های گوناگون بیانی نظیر تشبیه، از اصطلاحات و مفاهیم رنگزاها به عنوان ابزار تصویرگری مدد جسته است.از آن جایی که تا دوره صفوی در مورد رنگزا های مورد استفاده در کتابت و نگارگری ایران اطلاعات زیادی در دسترس نیست و پرداختن به این موضوع، به منظور فن شناخت این آثار تاریخی جهت حفاظت و مرمت بهتر آن ها ضروری و لازم به نظر می رسد، می توان از اطلاعات نهفته در شعر سبک خراسانی در حوزه تصویرسازی و رنگ آمیزی ها به منظور شناخت و بررسی رنگزاهای مورد استفاده در کتابت و نگارگریِ قرن 3 الی 6 ه.ق. استفاده نمود. شناسایی رنگزا هایی که به مرور زمان به فراموشی سپرده شده اند یا در طول زمان تغییر نام داده اند، از انگیزه اصلی نگارنده در تدوین پژوهش حاضر است. از مهم ترین نتایج این تحقیق، شناسایی تعدادی از رنگزاهای کهن ایران است که برای نخستین بار در این مقاله معرفی شده و با شناخت برخی از رنگزاها، قدمت استفاده از آن ها گاهی تا چندصد سال به عقب برگردانده شده است.
۵.

واکاوی در سه رنگزای سکاهن، بهرمان و عنبر با تکیه بر شعر فارسی (قرن چهارم تا هشتم هجری قمری)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بهرمان رنگزاها سکاهن شعر فارسی عنبر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۴ تعداد دانلود : ۵۰۴
رنگزاها مواد طبیعی یا مصنوعی رنگینی هستند که از دوره ی غارنشینی تاکنون، انسان از آن ها برای رنگ آمیزی محیط و اشیای پیرامون خود بهره گرفته است. به نظرمی رسد، تعدادی از رنگزاهایی که در ایران کهن استفاده می شده اند، در گذر زمان به فراموشی سپرده شده یا تغییر نام داده اند و اکنون بعضی از آن ها در جوامع علمی با واژه های دخیل از سایر زبان ها، استفاده می شوند و تا کنون نیز منبعی که در آن، تمام رنگزاهای ایرانی به طورمستقل معرفی و بررسی شده باشد، دیده نشده است. ازآنجایی که شناخت کامل رنگزاهای ایرانی و واژگان مربوط به آن ها، ضرورتی علمی و عاجل است و با توجه به این که شاعران از رنگزاها به وفور در شعر خود بهره گرفته اند، از متون نظم فارسی کهن می توان در حوزه ی بازیابی بخش هایی از علوم مربوط به رنگزاها اطلاعات مفیدی گردآوری نمود که از مهم ترین اهداف این پژوهش است. در این مقاله با بررسی دیوان های شاعران از قرن چهارم تا هشتم هجری قمری، به بازشناخت سه رنگزای طبیعی فراموش شده یا تغییر نام داده در ایران کهن پرداخته شده است؛ دستیابی به رنگزاهایی مانند سکاهن، بهرمان یا عصفر و عنبر حاصل این پژوهش است. نتیجه ی این پژوهش از یک سو می تواند راهگشای تفسیر صحیح بیت هایی باشد که رنگزاها و مضمون هایشان در آن ها حضور دارند و از سوی دیگر، گوشه ای از رنگزاهای فراموش شده ی کهن ایرانی براساس شعر فارسی را معرفی کند. اطلاعات فنی استخراج شده از شعر فارسی در حوزه ی رنگزاها نیز می تواند مورد استفاده ی پژوهشگران حوزه های مختلف علوم مرتبط با آن، مانند پژوهش هنر، مرمت آثار تاریخی، باستان سنجی و صنایع قرارگیرد. واژه های کلیدی: ط رنگزاها مواد طبیعی یا مصنوعی رنگینی هستند که از دوره ی غارنشینی تاکنون، انسان از آن ها برای رنگ آمیزی محیط و اشیای پیرامون خود بهره گرفته است. به نظرمی رسد، تعدادی از رنگزاهایی که در ایران کهن استفاده می شده اند، در گذر زمان به فراموشی سپرده شده یا تغییر نام داده اند و اکنون بعضی از آن ها در جوامع علمی با واژه های دخیل از سایر زبان ها، استفاده می شوند و تا کنون نیز منبعی که در آن، تمام رنگزاهای ایرانی به طورمستقل معرفی و بررسی شده باشد، دیده نشده است. ازآنجایی که شناخت کامل رنگزاهای ایرانی و واژگان مربوط به آن ها، ضرورتی علمی و عاجل است و با توجه به این که شاعران از رنگزاها به وفور در شعر خود بهره گرفته اند، از متون نظم فارسی کهن می توان در حوزه ی بازیابی بخش هایی از علوم مربوط به رنگزاها اطلاعات مفیدی گردآوری نمود که از مهم ترین اهداف این پژوهش است. در این مقاله با بررسی دیوان های شاعران از قرن چهارم تا هشتم هجری قمری، به بازشناخت سه رنگزای طبیعی فراموش شده یا تغییر نام داده در ایران کهن پرداخته شده است؛ دستیابی به رنگزاهایی مانند سکاهن، بهرمان یا عصفر و عنبر حاصل این پژوهش است. نتیجه ی این پژوهش از یک سو می تواند راهگشای تفسیر صحیح بیت هایی باشد که رنگزاها و مضمون هایشان در آن ها حضور دارند و از سوی دیگر، گوشه ای از رنگزاهای فراموش شده ی کهن ایرانی براساس شعر فارسی را معرفی کند. اطلاعات فنی استخراج شده از شعر فارسی در حوزه ی رنگزاها نیز می تواند مورد استفاده ی پژوهشگران حوزه های مختلف علوم مرتبط با آن، مانند پژوهش هنر، مرمت آثار تاریخی، باستان سنجی و صنایع قرارگیرد. واژه های کلیدی:
۶.

برابرسازی واژه فارسی خماهن با کانی های آهن دار شناخته شده امروزی، بر اساس رنگزا بودن این ماده و یافته هایی از متون ادبی- تاریخیِ فارسی و تهیه نمونه ای از خماهنِ ماده(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سنگ خماهن XRD هماتیت گوتیت مگنتیت متون ادبی کهن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۵ تعداد دانلود : ۴۵۴
در مطالعات باستان سنجی، یکی از زوایای پنهان که می تواند کمک شایانی به حوزه شناخت دقیق مواد باستانی نماید، مطالعه متون کهن و برابرسازی مفاهیم مربوط به متون کهن با مفاهیم امروزی است. قبل از آغاز مطالعه علمیِ نمونه تاریخی، بهتر است داده های مربوط به آن در متون کهن، موردبررسی قرار گیرد تا مشخص شود در آن متون، در خصوص نمونه موردنظر چه اطلاعاتی وجود دارد . اولین قدم در راه شناخت و دستیابی به این اطلاعات، شناخت واژگان مربوط بدان علم است، اما گاهی واژه هایی از زبان فارسی منسوخ و امروزه جایگزین هایی از سایر زبان ها برای آن واژه تعیین شده اند که در جوامع علمی همین صورت واردشده واژه ها، شناخته شده و مورداستفاده قرار می گیرد و معادل فارسی آن ها ناشناخته است. بنابراین مشخص نبودن معادل امروزی واژه های منسوخ شده، باعث می شود تا پاره ای از اطلاعات مربوط بدان ها، در تفسیر متون کهن همچنان در ابهام و ناشناخته بماند. با یافتن نام کهن این واژه های واردشده و برابرسازیشان با واژه های شناخته شده امروزی، می توان در یک گستره مطالعاتی وسیع، اطلاعات ارزشمندی را به دست آورد. خماهن یکی از این واژه های کهن فارسی باستان و منسوخ شده ای است که تنها در کتاب های تاریخی پزشکی کهن و کانی ها، فرهنگ های لغت و حاشیه دیوان شاعران (تا قرن ششم هجری) در مورد این واژه تعاریف مختلفی ارائه شده است و این تعاریف تنها بر کانی آهن دار و رنگزا بودن آن ماده تأکید و آن را به سه دسته ماده، نر و مغناطیسی یا زنگی تقسیم بندی می کنند، اما به طور دقیق مشخص نشده است که این واژه معادل کدام کانی یا کانی های رنگزای شناخته شده امروزی است. در ابتدا بر اساس آنچه درباره خماهن ماده، نر و مغناطیسی در متون کهن آمده و آنچه از ویژگی های کانی های آهن دار مهم، امروزه شناخته شده است، برابرهای امروزی انواع خماهن مشخص شد. سپس نمونه ای از خماهن مورد استفاده در پزشکی قدیم از عطاری تهیه و جهت شناسایی اولیه نمونه، از دوربین عکاسی، سابیدن در آب، تهیه تصویر با لوپ دیجیتال و بررسی با میکروسکوپ نوری استفاده گردید. همچنین با تست شیمی کلاسیک انجام شده، وجود عنصر آهن در آن مشخص گردید و در نهایت آنالیز XRD از نمونه خماهن ماده تهیه شده، انجام شد. نتیجه این آزمایش ها نشان دهنده این موضوع است که خماهن ماده معادل با کانی شناخته شده امروزی هماتیت است. بر اساس معادل سازی ها می توان گفت که احتمالاً خماهن نر معادل گوتیت و خماهن زنگی یا کهربایی نیز معادل مگنتیت است.
۷.

بازتاب رنگِ مشک در شعر فارسی: بررسی مُشک به عنوان ماده رنگزا و همراه های آن در کتابت و نگارگری در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شاهنامه رنگِ مشک رنگزا کتابت و نگارگری حریر چینی پرند هندی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۱ تعداد دانلود : ۱۲۸
شاهنامه یکی از منابع مهمِ بازتاب دهنده علوم مختلف مانند معماری، پزشکی، نجوم، رنگزاها در کنار تاریخ و باورهای مردم در ایران کهن است. رنگِ مُشک و خاصیت رنگزایی این ماده نیز به صورت های مختلف در متون ادبی به کاررفته؛ امّا در شاهنامه، این کاربرد بویژه، در زمینه کتابت و نگارگری، آشکارتر است. جالب توجه این است که با وجود اشاره به رنگِ مشک در متون ادبی، امروزه آن را بیشتر به عنوان یک ماده معطر می شناسند و خاصیت رنگزایی آن به فراموشی سپرده شده و حتّی در فرهنگ های فارسی نیز بدان اشاره ای نشده است. این موضوع سبب شده که نه تنها در تفسیر ابیاتِ مرتبط با رنگِ مشک، تردیدهایی در زمینه رنگزا بودن این ماده محسوس باشد؛ بلکه در واقعیت های علمی- تاریخی مربوط به علمِ شناخت رنگزاها (به عنوان مثال تقسیم بندی مرکب های نوشتاری کهن) نیز چنین است.  در این پژوهش، ابتدا به بررسی بازتاب رنگ مشک در شعر فارسی پرداخته شده و رنگزا بودن و استفاده از آن در زمینه کتابت و نگارگری بر اساس اشاراتی که در متون ادبی و به خصوص شاهنامه و کتاب های مربوط به رنگزاهای کهن ایران آمده، به اثبات رسیده است. مشک در ابیات شاهنامه به عنوان یکی از ابزارهای کتابت و نگارگری همراه با ترکیبات و واژه هایی مانند انقاس، عنبر، گلاب، می و کاغذگونه های حریر چینی و پرند هندی آمده که در نظر نگرفتن این همراهی ها در متون ادبی باعث ایجاد نقایصی در تفسیر ابیات شده است. در این پژوهش همچنین بر اساس این همراهی ها، ارتباط زیرکانه آنها با رنگِ مشک بازنمود شده است. نتیجه این پژوهش از یک سو، پیشینه تاریخی این ماده رنگزا را در زمینه کتابت و نگارگری، مشخص تر و از سوی دیگر مطالبی را مطرح خواهد کرد که با دانستن آن ها، درک معانی ابیات مرتبط با رنگِ مشک و همراه های آن واضح تر می شود.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان