فهلویات (مفرد آن: فهلویه، معرب صورت فارسی پهلوی به معنای اولیه آن یعنی «پارتی»)، نامی که به ویژه بر دو بیتی ها و توسعا بر اشعاری اطلاق شده که به طور کلی به گویش های کهن نواحی پهله/ فهله سروده شده اند. به روایت ابن مقفع )در الفهرست، چاپ تجدد، ص 15؛ (The Fihrist, tr. DodϞE, Vol. I, p. 24، فهله پنج ناحیه اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان، یعنی سرزمین ماد را در بر می گرفت )قس خوارزمی، ص 117، که این کلمه را به صورت بهله ضبط کرده است(. ابن خرداذبه )ص 57 ( پهله یا فهله را شامل ری، اصفهان، همدان، دینور، نهاوند، مهرجان کذک، ماسبذان و قزوین دانسته است. کاربرد فهله )فارسی میانه: (pahlav برای سرزمین ماد به اواخر دوران اشکانی می رسد (cf. HENNiNϞ, p. 95). نمونه هایی از فهلویات که در متون فارسی آمده بیشتر به مناطق یاد شده منسوب است. با این همه، از نظرگاه زبان شناختی، سرزمین فهله را می توان تا گیلان گسترش داد. بدین ترتیب فهلویات شامل اشعاری است که به گویش های غربی، مرکزی، و شمالی ایران سروده شده است. شاهدی وجود دارد حاکی از آنکه پاره ای دو بیتی های غنایی عامیانه را صوفیان ایرانی بغداد در قرن سوم هجری در مجالس سماع، به آواز، می خواندند. این دو بیتی ها بعید است که به زبان عربی بوده باشند و به احتمال قوی همه به گویش های محلی ایران بوده اند )شفیعی کدکنی، ص (2339-2335. قدیم ترین نمونه دوبیتی فهلوی، ظاهرا به گویش نهاوندی، به ابوالعباس نهاوندی نامی )وفات: (331 منسوب است )فصیح خوافی، ج 2، ص 54 بدون ذکر نام فهلوی، ← ریاحی، ص 1928 و بعد(. همین دوبیتی را سروری )ج 1، ص 300( نیز با اندک اختلافی نقل کرده و گفته که این قطعه «به طریق شروه» به آواز خوانده می شده است ←) دنباله مقاله(. این دو بیتی، هرچند در قرن چهارم سروده شده، چندان به صورت فارسی درآمده که به سختی ویژگی های کهن فهلویات قرن چهارم را در آن می توان یافت.
واژه rnkcrm دو بار اسناد کوه مغ دیده شده است: یک بار در قطعه B3.11 و دیگری در قلعه A1 V3. لیوشیتس، ویراستار جلد دوم این مجموعه اسناد، و بوگولیوبوف و اسمیرنووا، ویراستاران جلد سوم آن، در قرائت مذکور و معنای آن، «چرم رنگ شده»، کلمه ای مرکب از rang «رنگ» و carm «چرم، پوست»، هم رای اند. اما معنایی که به این واژه داده شده محل تامل است. برای چنین معنایی، کاربرد اسم مفعول فعلی دال بر «رنگ کردن» انتظار می رود، مانند rast (از – raz)، هم چنین جز نخست واژه مرکبی از نوع /sw?t - ???/ sw?t?w? «دارای گوش سوراخ شده» یا?d-p?zn/ wsw?t pzn /?su«قلب پاک». صورتrang ?arm/ rnkcam-/ تنها می تواند ترکیب وصفی از نوع ??w -sar?/?wsr?/«سال گاو» یا kan??ar| ka??r| «لنگه در» و مانند اینها باشد. در واقع، کلمات مرکب مشابه سغدی که واژه crm جز دوم آنهاست به ما کمک می کنند تا معنای حقیقی rnkcrm را بیابیم. این کلمات مرکب عبارت اند از: /??w-?arm/ ?w crm «چرم گاو»،14 )، A4 R12؛ ^A 10.3؛ B 1.12 دوبار) xar?-?arm/ ?r crm/ «چرم خر» (A10.410) و /nax?lr-?arm/ n??yr crm «چرم بز کوهی» (B 19.511). از آن جا که جز اول این واژه های مرکب اسامی حیوانات است، طبعا rnk نیز باید بر یکی از حیوانات دلات کند. در جستجو برای یافتن چنین واژه ای، واژه رنگ، که در فرهنگ های فارسی «بز کوهی، مرال و آهو» معنی شده، برفور به ذهن می آید. این واژ ه را، که به نظر می رسد متعلق به لهجه های ایرانی شمالی و شرقی باشد (بسنجید با: وخی rang «مرال»)، شاعران خراسانی و ماورالنهری قرن های چهارم هجری، چون کسایی، اسدی، منوچهری، فرخی، عنصری، فخری گرگانی، مسعود سعد و سوزنی به کار برده اند. از آن جا که واژه رنگ احتمالا برای شاعران فارسی زبان غربی و جنوبی شناخته نبوده، اسدی لازم دیده است که آن را در فرهنگ خود، که مقصود از تالیف آن اساسا گردآوری واژه های ناشناخته برای شاعران غیر خراسانی بوده، ضبط و معنی کند...
منابع تاریخی حکایت از آن دارند که برای پادشاهان ساسانی در آتشکده های مشهور جایگاه ویژه ای وجود داشته است.کوشش هایی چند از طرف افرادی صورت گرفته از اصطلاح به کار رفته برای این جایگاه ویژه را مشخص کنند. نگارنده در مقاله ی حاضر اصطلاح مزبور را واژه یی مرکب خوانده و با ذکر دلایل مستند این موضوع را بیان کرده است.