نقد ماهیت و مؤلفه های معرفتی دینی و امر سیاست در اندیشۀ عبید زاکانی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
هجوم مغولان به ایران سومین تجاوز بزرگ به کشور بود که برای مدتی طولانی بر تمامی امور سیطره یافت. مغولان برخلاف یونانیان و اعراب هیچ ویژگی تمدنی و دینی نداشتند؛ به همین دلیل به شاکله جامعه ایران که سیاست و دیانت بود، آسیب بزرگی وارد ساختند. حکومت در طول تاریخ ایران در کنار دین قرار داشت و شاه در فرهنگ ایرانی حافظ کشور و دین رسمی بود، اما در دوره ایلخانان مغول حکومت در اختیار صحراگردانی بود که به سیاست نگاه بدوی داشتند. همچنین آنان برخلاف اعراب مسلمان در پی حاکم کردن دین نبودند. چنین نگاهی موجب شد سیاست و دیانت در ایران به انحطاط دچار شود؛ وضعیتی که در توصیف برخی متون فارسی با ابتذال پیوند می خورد. این آسیب که ریشه در گذشته و قرن پنچم قمری داشت، با حاکمیت مغولان به وضعیت اسفناکی رسید. ویژگی این آسیب، فقدان خرد در جامعه و به تبع آن در سیاست و دیانت بود. عبید زاکانی یکی از نخبگان ادب و فرهنگ فارسی است که در آثار خود این آسیب منجر به انحطاط و ابتذال را تصویر کرده است. در این مقاله با رویکرد توصیفی-تحلیلی تلاش شده است ویژگی ها و پیامدهای چنین آسیب و انحطاطی از نگاه عبید زاکانی بررسی شود. یافته های این مقاله حاکی از آن است که عبید زاکانی را می توان اندیشمند انحطاط نامید؛ اندیشمندی که نه تنها آسیب را توصیف کرد، بلکه برای آن راه حل دارد. خرد و عدالت راه حل او برای رهایی از انحطاط و ابتذال است. با فقدان این دو مؤلفه، اخلاق جامعه بزرگ ترین قربانی است. آنچه عبید تصویر کرده، در دوره حاکمیت آل مظفر و از نتایج حمله مغول است. درواقع، انحطاط نتیجه تجاوز در بلندمدت است.Critique of the Nature and Epistemic Components of Religion and Politics in the Intellectual System of Obeid Zakani
As the third great invaders to Iran, the Mongols took control of all affairs for a considerable period of time. They had neither a civilizational nor a religious characteristic, unlike the Greeks and Arabs. Thus, they did significant harm to the political and religious foundation of Iranian society. The government and religion have always coexisted in Iran, with the Shah serving as both the nation's protector and the head of the country's official religion. During the period of the Mughal patriarchs, however, the government was in the hands of deserters with a primitive view of politics. Aside from that, they did not attempt to govern by religion, in contrast to the Muslim Arabs. Such viewpoint led to the decline of Iran's politics and religion, which has been described as vulgarity in some Persian writings. With the Mongols' dominion, this devastation, which dates back to the fifth century AH, reached a deplorable state. Such devastation was characterized by lack of wisdom in society, and consequently in politics and religion. As one of the foremost figures in Persian literature, Obeid Zakani represented this harm in his works. This paper aims to study the impacts of such degeneration from the viewpoint of Obeid Zakani, using a descriptive-analytical method. We also suggest that he can be characterized as a thinker of degeneration. Zakani not only describes the damage caused by degeneration, but also offers a solution for it, i.e. utilizing wisdom and justice. This paper asserts that degeneration is a long-term outcome of invasion and also mentions that Zakani's depiction of decline is focused on the reign of Al Muzaffar and the consequences of the Mongols’ invasion.
Mongols , Obeid Zakani , Religion Nature , Religious Episteme , Politics , Justice , Wisdom,