در تحقیق حاضر به واکاوی تاریخ نگاری بناکتی، مورخ واپسین دهه های عصر ایلخانی پرداخته شده است. بر این اساس، نگارنده مقاله حاضر در پی پاسخ دادن به این پرسش اصلی است که روش شناسی تاریخ نگاری بناکتی بر چه اصول و قواعدی استوار است و نسبت آن با بینش تبیینی-انتقادی بر پایه انصاف تاریخی چیست؟ یافته های تحقیق مبتنی بر روش تاریخی نشان می دهد که: بناکتی در روش تاریخ نگارانه خود در بخش پیشاایلخانی، نزدیکی بیشتری به بینش تبیینی- انتقادی دارد؛ مسئله ای که در بخش پساایلخانی از آن فاصله گرفته و به بینش توصیفی نزدیک شده است. بدین روی، آنچه مهم ترین ویژگی پایدار روش شناسی بناکتی در تاریخ نگاری او در هر دو دوره است، از یک سو، تلاش وی در اجتناب از تعصب و جانب داری و نزدیکی به انصاف تاریخی و از سوی دیگر، جهان نگری و طرح مباحث ملل مختلف در قالب تاریخ جهانی، نیامیختگی آن با غیرواقعیت ها، اعم از افسانه و خرافه، نزدیک ساختن تاریخ به حکمت و بینش هویت گرایانه به تاریخ و تلاش برای تداوم و تقویت هویت ایرانی است.