آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۴

چکیده

مدتهاست «حقوق اسلامی» با زبان مسلمانان و ایرانیان همنشین شده. بسیاری از ایشان «حقوق اسلامی» را معادل فقه می دانند. لکن به نظر می رسد که بین این دو تفاوت های مهمی وجود دارد و این تفاوت پیش از آنکه حقوقی باشد، فلسفی است. «فقه»، «حقوق» و «حقوق اسلامی» علاوه بر اینکه به سه دانش متفاوت دلالت می کنند، به سه طرح مختلف از کیفیت سامان دهی نهادهای حقوقی و البته کیفیت حضور آدمی در جهان اشاره دارند. برای اشاره به طرح حقوقی موجود در ایران معاصر و برخی از کشورهای مسلمان می توان از «حقوق اسلامی» استفاده کرد. لکن این طرح در تمشیت و سامان دهی نظام اجتماعی با چالش هایی مواجه است. به نظر ریشه این چالش ها به بحران هایی در خود این طرح باز می گردد. «حقوق اسلامی» درگیر چه بحران هایی است؟ متن حاضر تلاش داشته تا با روشی کیفی، به این سوال بپردازد. طرح «حقوق اسلامی» را می توان در چند گفتمان پیگیری کرد. یکی از این ها، گفتمان مستشرقین است. به نظر می رسد دو نقطه بحرانی در این طرح وجود دارد؛ اولا از نظر دانشی که «حقوق اسلامی» در آن دانش متولد شده، فقه یک امر پیشاحقوقی است و تحقق مستقلی ندارد و نحوه حضورش بی تصمیمی است؛ ثانیا «حقوق اسلامی» دچار بحران معنا است. در اندیشه مستشرقی چون شاخت، فقه از کلام جدا شده و به عنوان حقیقتی صرفا تاریخی و جزئی محل توجه قرار می گیرد. حقوق اسلامی زمانی که ارتباط خود را با کلام از دست می دهد، در مورد پرسش های اساسی حیات انسان سخنی نمی گوید و امکان تولید معنا برای زندگی انسانی را از دست می دهد.

The semantic crisis of Life in the relationship between oriental studies and jurisprudence With a look at the concept of "Islamic law" in the thought of joseph Schacht

For a long time, "Islamic law" has been associated with the language of Muslims and Iranians. However, it seems that there are important differences between "Islamic law" and jurisprudence, "Jurisprudence", "law" and "Islamic law" in addition to implying three different knowledge, also refer to three different designs of the quality of organization of legal institutions and of course the quality of human presence in the world. "Islamic law" can be used to refer to the legal system in contemporary Iran and some Muslim countries. However, this plan faces challenges in planning and organizing the social system. It seems that the root of these challenges goes back to crises in this project itself. What crises is "Islamic law" involved in? The present text has tried to address this question with a qualitative method. The project of "Islamic Law" can be followed in several discourses. One of these is the discourse of Orientalists. It seems that there are two critical points in this plan; Firstly, from the point of view of the knowledge in which "Islamic law" was born, jurisprudence is a pre-legal matter and does not have an independent realization and its presence is undecided; Secondly, "Islamic law" is suffering from a crisis of meaning. In Orientalist thought such as Shakht, jurisprudence is separated from the word and is considered as a purely historical and partial truth. When Islamic law loses its connection with the word, it does not speak about the basic questions of human life .

تبلیغات