کیفیت آموزش و پژوهش، از جمله دغدغه های اصلی نظام های دانشگاهی در اغلب کشورهای جهان بوده است. برنامه های درسی میان رشته ای در راستای پاسخگویی به گسترش تخصص های گوناگون و تلاش برای حل مسائل از طریق اهمیت دادن به محور خدمات اجتماعی دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی، شکل گرفت. با توجه به اینکه آموزش و یادگیری دارای مبانی روانشناسی، جامعه شناسی و فلسفی است، برنامه درسی میان رشته ای هم از این اصل مستثنی نیست و دارای مبانی مخصوص به خود می باشد. طرفداران رویکرد میان رشته ای معتقدند که رشته های تحصیلی به صورت خودسرانه جهان را به قطعات مجزا از هم تقسیم کرده و باعث شده اند که تنها از یک بعد به مشکلات نگریسته و سایر ابعاد آن نادیده گرفته شود. هدف رویکردهای میان رشته ای نشان دادن جهت گیری ها و شیوه ه ای همکاری، مشارکت و ایجاد مفاهمه میان کنشگران و عناصر مختلف و درگی ر ب ا مس أله و موضوعی است که مستلزم فعالیت میان رشته ای، تلفیقی و گروهی است. فرآیند برنامه درسی چه رشته ای باشد و چه میان رشته ای، از روش هایی بهره می برد تا بتواند موضوع، مبحث یا مسأله مورد نظر را تبیین و اطلاعات لازم برای توضیح ابعاد آن جمع آوری کند. این فرایند اغلب در یک چارچوب منظم و مرتبط به هم معنا پیدا می کند که غالباً از آن به عنوان الگو یاد می شود. در پژوهش حاضر، با مطالعه کتابخانه ای به روش تحلیل اسنادی و بررسی منابع چاپی و الکترونیکی، به تحلیل و تبیین مبانی و الگوهای برنامه درسی میان رشته ای در نظام دانشگاهی کشور پرداخته شده است تا به کمک آن در جهت ارتقاء جایگاه علمی کشور در جهان، گامی برداشته شود.