تعریف پست سازمانی و به کارگیری راهبران آموزشی و تربیتی از سیاست های وزارت آموزش وپرورش در طی چند سال گذشته بوده است. علی رغم اینکه ارزیابی سیاست های آموزشی جزء لاینفک فرایند بهبود و ارتقا کیفیت آموزش و تربیت به شمار می رود، هنوز پژوهشی در ارتباط با ارزیابی سیاست راهبران آموزشی و تربیتی از دریچه واکاوی نظرات و رضایت جامعه هدف و ذی نفعان آن یعنی معلمان صورت نگرفته است. بدین منظور هدف پژوهش حاضر واکاوی تجارب زیسته معلمان در زمینه سیاست راهبران آموزشی و تربیتی است. رویکرد پژوهش کیفی است. داده های پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختارمند با 13 نفر از معلمان استان آذربایجان شرقی صورت گرفته و با روش تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفتند. جهت برخورداری یافته های پژوهش از روایی و اعتبار به مواردی نظیر مصاحبه های مداوم، اختصاص زمان مناسب و مطلوب، درگیری و بررسی مداوم، دقت در تمامی مراحل پژوهش، روشن بودن روش پژوهش و توافق پژوهشگران در ارتباط با دسته بندی مضامین توجه شده است. تحلیل داده های پژوهش منجر به دسته بندی 4 مضمون اصلی و 19 مضمون فرعی شد. مضامین اصلی شامل مسائل روان شناختی مرتبط با راهبران آموزشی (ترس از مواجهه شدن با راهبر و ...)، نقاط ضعف راهبران آموزشی (فقدان آشنایی مناسب راهبران با ویژگی های مناطق روستایی و عشایری و ...)، نقاط مثبت راهبران آموزشی (کمک به ارتقای شایستگی حرفه ای معلمان کم تجربه و ...) و بایسته های حرفه ای و اخلاقی راهبران آموزشی (عدم التقاط وظایف کارکردی راهبر با سایر عوامل مدرسه و ...) است. یافته های پژوهش نشان می دهد عواملی چون وجود ابهام در چرایی و چگونگی نقش راهبران آموزشی زمینه های بروز کاستی هایی را در سیاست آموزشی مذکور به همراه داشته است. متناظر با یافته های پژوهش پیشنهاد می شود که مسئولین با برطرف سازی نقاط ضعف سیاست راهبران آموزشی و تربیتی، انتخاب افراد مناسب و اطلاع رسانی های مستمر بر کیفیت این سیاست آموزشی بیفزایند.