آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

پرسش از سرشت سوژه ی پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی، در نگاه نخست، غالبا دازاین خویشمند هایدگر یا وجود لنفسه (انسان مسؤول) سارتر را به خاطر می آورد. اما با توجه به مبانی هستی شناسانه، انسان شناسانه و شناختیِ منظر پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی، شاید بتوان هر تعیّنِ مبتنی بر اصالت و خویشمندی- همچون دو پیشنهاد مذکور- را ناکافی و یا حتی بالکل تناقض آمیز انگاشت. اگر نقد لویناسیِ سوبژکتیویته در معنای بالا و تأکید او بر وجوه نااصیل خودبودگی دازاین صادق باشد، به نظر می رسد برای رسیدن به این سوژه و سوبژکتیویته ی ویژه باید مسیری متفاوت (یا متعارض) را پیش گرفت. نوشته ی حاضر برای ارائه ی دورنمایی از این سوژه ی پدیدارشناسانه و اگزیستانسیالیستی -آن چه در یک بررسی تاریخی، از این منظر، فاعل تاریخ شناخته شده و، در نتیجه، باید موضوع پژوهش تاریخی باشد- بر آراء خوسه ارتگا ئی گاست تمرکز خواهد کرد. اولویت «بودن» بر «داشتن» نزد مارسل، تمایز هایدگری میان «تودست بودگی» و «پیش دست بودگی»، بصیرت هوسرل مبنی بر تام پذیری همواره ناتمام ادراک اشیاء و تجربه ی «چارگانه «ی هایدگری، از جمله مهمترین بصیرت های پدیدارشناسان و اگزیستانسیالیست های راهبری است که راه را برای ارائه ی راه حلی متفاوت هموار می کنند و همگی نوید ظهور یک اگزیستانسیالیسم قومی را می دهند. نتیجه و سرجمع این بصیرت های سازنده را می توان در تعریف خاص ارتگا از «وضعیت» و همچنین «افق امکانات»، و در نهایت، مفهوم «پوئبلو» نزد او یافت. «پوئبلو»- از اصطلاحات پرتکرار در دستگاه فکری ارتگا- از طریق تفسیری ویژه می تواند آن سوژه و سوبژکتیویته ی غیرفردی و، در عین حال، غیرجهانیِ وفادار به مبانی فلسفه های پدیدارشناسانه و اگزیستانسیالیستی باشد.

تبلیغات