از زمان شکلگیری نخستین حکومتها که بهصورت قبیلهای اداره میشدند، تا حکومتهای مدرن امروزی بهنوعی میتوان سازماندهی سیاسی فضا و قدرت را در آنها مشاهده کرد. سازمان سیاسی فضا به مطالعة تقسیمبندیهای کالبدی و فضایی میپردازد، درحالیکه سازمان سیاسی قدرت، علاقهمند به مطالعة پراکندگی قدرت از مرکز به پیرامون است. در یونان باستان، سازماندهی سیاسی فضا مبتنی بر نوعی نظام حکومت شهری بود که ابتدا در سرزمینهای فینیقیه و سومر وجود داشت و بهتدریج در یونان متکامل گردید. با مطالعة منابع تاریخی، دیگر نمیتوان وجود عوارض جغرافیایی مانند رودخانهها، کوهها و خلیجها را علت شکلگیری نظام حکومت شهری دانست، بلکه نظام حکومت شهری را باید در تعصبات قومی و قبیلهای جستوجو کرد. در نظام حکومت شهری یونان بهعلت وسعت کمِ قلمرو، پراکنش قدرت بهصورت افقی صورت گرفته بود. در ایران باستان با وجود اقوام متعدد، جمعیت زیاد و قلمرو وسیع، سازماندهی سیاسی فضا مبتنی بر فدرالی از ساتراپهای گوناگونی بوده، که این واحدها بر تفاوتهای منطقهای ویژهای استوار بودهاند. بنابراین خاستگاه فدرالیسم که امروزه جغرافیاییترین رژیم در میان نظامهای سیاسی بهشمار میآید، در ایران باستان است. پراکندگی قدرت در ایران باستان بهصورت عمودی و از پادشاه شروع و تا حاکم شهرها ادامه داشته است. این دو مقوله، یعنی سازماندهی سیاسی فضا و قدرت امروزه دو موضوع مهم در جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیک بهشمار میآیند، و از آنجا که این دو رشته سابقة چندانی ـ دستکم بهصورت رشتهای مستقل و تفکیکشده از سایر رشتهها ـ ندارند لازم است برای پیگیری بسیاری از مفاهیم مهم این دو رشته، مطالعه و رهیافتی تاریخی انتخاب گردد. حال چگونه میتوان با مطالعة منابع تاریخی، سازماندهی سیاسی فضا و قدرت را در دو جامعة متفاوت یونان باستان که از حد حکومتـ شهر فراتر نمیرفته و ایران باستان که شامل اقوام و ملتهای گوناگون بوده است، با یکدیگر مقایسه کرد و مورد کنکاش قرار داد؟