پایان بندی از مباحث مهم روایت شناسی است. ابهام و ساختار پیچیده داستان پست مدرن به تبعیت از فرم، به پایان بندی های مختلفی می انجامد که درک و دریافت نتایج برای مخاطب، گیج کننده و بهت آور است. در ادبیات داستانی نوین، بیژن نجدی با شکستن فرم و ساختار کلاسیک، اقدام به خلق آثاری نموده، که به انواع فرجام منتهی شده است که اشکال آن به صورت چرخشی یا دورانی، فرجام چند گانه، موازی یا هم سو، پایان بی پایان، کاذب، باز، قطعی، پیشنهادی و ... است. به کارگیری این تکنیک های نوین درپایان بندی های داستان توسط بیژن نجدی نه تنها به جذابیت و تنوع آثار او کمک قابل ملاحظه ای کرده است بل که نشان از خلاقیت هنری و توان بالای نویسندگی او دارد به گونه ای که در هر داستانش نمونه ای متفاوت از این اشکال دیده می شود. از این رهگذر، پژوهش حاضر با هدف تبیین انواع پایان بندی در رمان های پست مدرن نجدی، به روش توصیفی- تحلیلی، به مطالعه موردی داستان های دو مجموعه یوزپلنگانی که با من دویده اند- دوباره از همان خیابان ها می پردازد.