زمان به عنوان یک عنصر مهم در رمان نویسی، از مؤلفه های اساسی در آفرینش رمان به شمار می رود و جایگاهی بنیانی در روایت دارد به گونه ای که به پندار برخی، ویژگی شناسایی روایت، منش زمانمند آن است. بازی های زمانی نویسندگان علاوه بر افزایش جذابیت روایت، نشانگر نحوه گزینش رویدادها از سوی نویسنده است و با بررسی آن به اهمیت یک رویداد در نظر نویسنده برای دستیابی به هدفش پی می بریم. ژرار ژنت نظریه پرداز ساختارگرای فرانسوی، در تکوین نظریه زمان روایی به عنوان یکی از مهم ترین مؤلفه های پیشبرد روایت داستانی نقش قابل توجهی داشته است. با توجه به همین نکته در پژوهش پیش رو، با رویکردی توصیفی-تحلیلی به بررسی عوامل مؤثر بر شتاب روایت در رمان تاتارخندان غلامحسین ساعدی براساس نظریه روایت پردازی ژرار ژنت پرداخته شده است. بررسی سرعت روایت برای آن است که نشان داده شود در یک اثر ادبی، کنش ها و رویداد ها در طول چه مدتی از زمان رخ داده و در سنجش هر یک از برهه های زمانی چه حجمی از کتاب به آن ها اختصاص یافته است. نتایج این پژوهش، بیانگر این است که در رمان تاتار خندان نویسنده با بنانهادن طرح روایت بر ساختاری غیرخطی، داستانی مدرن خلق می کند که عنصر زمان در آن نقش اساسی دارد. با تکیه بر نظریه"زمانمندی روایت ژرار ژنت"می توان نتیجه گرفت که در بخش های مختلف رمان تاتار خندان به دلیل کاربرد بیشتر عوامل کاهش دهنده سرعت روایی متن، شتاب؛ منفی و سرعت روایت کند است.