آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

کارل اشمیت، فیلسوف و حقوقدان برجسته آلمانی که همواره درطول زندگی اش به طرفداری از حکومت رایش سوم متهم می شد با وجود اینکه در دادگاه نورنبرگ از اتهامات تبرئه شد و تا سال 1985 عموماً در انزوا زندگی خود را سپری کرد. ولی انزوای اشمیت هیچ وقت مانع از نوشتن او و انتشار اندیشه هایش در طول قرن بیستم نشد. اشمیت از جمله متفکران بزرگی است که دیدگاه ها و افکارش، در طول دهه های گذشته بر اندیشمندان مختلفی چون هاناآرنت، یورگن هابرماس و جورجیوآگامبن تأثیرگذار بوده است. هنگامی که اشمیت کتاب امرسیاسی را نوشت به طور شفاف بیان کرد که اساساٌ سیاست را باید در تمایز میان دوست و دشمن تعریف کرد. امروزه نئولیبرالیسم که اعتقاد راسخ به کوچک سازی دولت و نیروهای بازار برای تنظیم مناسبات اجتماعی و مدیریت سرزمین دارد، باعث شکل گیری تعارضات اجتماعی بزرگ در درون و کشمکش های ژئوپلیتیکی در بیرون از مرزهای کشورها شده است. سیاست های نئولیبرال به همراه شیوه تولید اقتصاد پست فوردیسم در سال های اخیر وضعیتی را شکل داده است که شکاف های اجتماعی در درون کشورها و همین طور در مقیاس جهانی را افزایش داده است. افزایش این شکاف ها در لایه های اجتماعی خود سبب ساز بحران های درونی کشورها شده و از طرفی بسیاری از کشورها را درگیر اعتراض های گسترده اجتماعی کرده است. از نظر اندیشمندان بزرگی چون فوکویاما، چنین تعارضات اجتماعی باعث شکل گیری هویت های واکنشی در درون کشورها شده است. امروزه در بسیاری از آثار و نوشته های جغرافیدانان سیاسی می توان توجه اندیشمندان برجسته ای چون کلودیومینکا و آناجی سکور را دید که بر فلسفه سیاسی اشمیت تمرکز کرده اند، و شکل گیری هویت های واکنشی را در ارتباط با امر سیاسی و تمایز دوست و دشمن در فضای جهانی شدن و اقتصاد پست فوردیسم جستجو می کنند. سوال اصلی مقاله درباره این مسئله است که چرا فلسفه سیاسی اشمیت و بویژه مقوله امرسیاسی در ارتباط با هویت های واکنشی در کانون گفتمان های جغرافیای سیاسی جهان قرار گرفته اند؟

تبلیغات