این مقاله در چارچوب «جامعه شناسی جامعه شناسی»، به بررسی خودانتقادی های جامعه شناسان ایرانی در مورد وضعیت علم جامعه شناسی در ایران اختصاص دارد. برای این کار، با بهره گیری از ایده مرتون، جامعه شناسی در ایران به مثابه یک «اجتماع علمی» شناسایی شده، همچنین داده های این پژوهش با مراجعه به آراء و نظرات خودِ جامعه شناسان ایرانی گردآوری شده است. در این پژوهش از روش تحلیل کیفی تلخیصی برای تحلیل خودانتقادی های درونی متون استفاده می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که فقدان مساله محوری، پوزیتیویسم محوری، فقدان چارچوب نظری، عدم زیست اندیشمندان در جامع ایرانی و بی ارتباطی با جامعه مدنی و قصور عاملان علوم اجتماعی از سوی جامعه شناسان ایرانی به عنوان مشکلات اصلی این علم در ایران معرفی شده است. همچنین برخی نبود استقلال و آزادی و غیربومی بودن را از دیگر مشکلات این علم در ایران می دانند. این مقاله با رجوع به الگوی تحلیلی ترنر در مورد وضع جامعه شناسی در آمریکا نشان می دهد که این ویژگی ها به بعد هنجاری هرگونه فعالیت در اجتماع علمی جامعه شناسی در ایران بدل شد و عبور از این شرایط هنجارین، نیازمند پیوند مجدد اجتماع علمی جامعه شناسی در ایران با نوع زیست خاصِ جامعه ایران و مشارکت در برنامه های اصلاح اجتماعی است.