پژوهش هایی که در سال های اخیر به موضوع ذهن آگاهی پرداخته، تنها به تکرار اثربخشی مثبت آموزش های مبتنی بر ذهن آگاهی بر سازه های مختلف زندگی حرفه ای و شخصی معلمان توجه نموده و مبنای سودمندی این آموزش ها را مغفول گذارده است. به علاوه، در این پژوهش ها به چالش های نظری و عملی که درخصوص مبحث ذهن آگاهی در تعلیم و تربیت در دهه گذشته مطرح گردیده نیز توجهی نشده است. هدف از مقاله حاضر پاسخ به پرسش هایی است که در رابطه با این چالش ها مطرح می گردند. این مقاله از نوع پژوهش های توصیفی-تحلیلی است و در دو بخش الف- مبنای سودمندی ذهن آگاهی برای معلمان و ب-چالش های موجود در بحث ذهن آگاهی برای معلمان تدوین یافته است. در بخش نخست، مبنای عصب شناختی تمرین های ذهن آگاهی مورد توجه قرار گرفته است؛ در بخش دوم نیز علاوه بر چالش های معمول پیرامون ذهن آگاهی به مفهوم ذهن آگاهی تجاری و تهدید آن برای قلمروی تعلیم و تربیت توجه شده است. چنان که در متن مقاله نیز مطرح شده، مهم ترین ضعف این نسخه ذهن آگاهی، نادیده انگاشتن مبنای هستی شناختی و غایت اخلاقی در تربیت یک شخصیت به واقع ذهن آگاه است. در ادامه نیز تمایز میان دو مفهوم ذهن آگاهی غلیظ و ذهن آگاهی رقیق، به عنوان نخستین گام برای مواجهه با چالش های ذهن آگاهی در حوزه تعلیم و تربیت مطرح شده است. در نهایت نیز خاطرنشان می گردد که پژوهش های آتی به طور ضروری بایستی از تکرار صرف موضوع اثربخشی ذهن آگاهی بر دانش آموزان و معلمان دست کشیده و به چالش های جدید درخصوص ذهن آگاهی در تعلیم و تربیت توجه نمایند. به ویژه بایستی به خاطر سپرد که غایت ذهن آگاهی در دستیابی به شخصیتی است که از ویژگی شفقت به خود و دیگران برخوردار باشد.