تغییر و تحولات ایجاد شده در حوزه هنرها و جابجایی مرزهای تعریف هنر از قرن بیستم به بعد متاثر از تحولات جامعه شناختی این عصر، در نگاه زیبایی شناختی بشر مدرن به محیط نیز تاثیر قابل توجهی داشته است. اما براستی این تغییر معیارها و مولفه های زیبایی شناسی در معماری، ریشه در کدام تحولات بنیادین در نگرش زیبایی شناسانه به هنر، در گذار از جامعه سنتی دیروز به جامعه مدرن امروز دارد؟ در پژوهش حاضر تلاش بر آن است تا با روش تحلیلی-تطبیقی مبتنی بر اطلاعات اسنادی و کتابخانه ای و با رویکردی جامعه شناسانه و با تحلیل فرآیند آفرینش و سیر هنر در گذار از جامعه سنتی پیشین به جامعه مدرن امروز، به شناسایی مهم ترین عوامل نزول ماهیت هنر و کاهش طول عمر تجربه زیبایی شناختی آثار هنری معاصر، به ویژه در عرصه معماری، دست یافت. یافته های پژوهش حاکی از آن است که زیبایی شناسی در هنر از جمله هنر معماری ایرانی، در گذار از جامعه سنتی دیروز به جامعه مدرن امروز، بتدریج از آنچه واجد کیفیات زیبایی شناسی نمادین و مفهومی با عمر بلندتر که روح جمعی جامعه در آن جاری است، دور شده و به سمت زیبایی شناسی فرمی، فردگرا و فاقد مفاهیم ارجاعی، که دارای عمق ادراک سطحی تر و در نتیجه عمر کوتاه تری است، گرایش پیدا کرده است.