توسعه پایدار شهری متأثر از عوامل متعددی است که یکی از آن ها سیاست های کلان بالادستی ازجمله برنامه های توسعه 5 ساله کشور است. با توجه به انتقاداتی که به این برنامه ها وارد است در این مقاله این هدف دنبال می شود که اساساً چه مبانی نظری در پشت برنامه های توسعه در ایران وجود دارد که مانع از تحقق اهداف آن می گردد. برای دست یافتن به پاسخ این پرسش، در مقاله حاضر نظریه دولت در باب توسعه اجتماعی و پیامدهای آن برای توسعه شهری پایدار بررسی شده است. روش انجام پژوهش تحلیل محتواست و داده های موردنیاز به شیوه اسنادی جمع آوری شده است. جامعه آماری پژوهش را برنامه های چهارم تا ششم توسعه تشکیل می دهند و موادی از برنامه های مذکور به صورت تمام شماری به عنوان نمونه انتخاب شده اند که حاوی اشاراتی به توسعه اجتماعی بوده اند. نتایج بررسی نشان می دهند که توسعه اجتماعی در اندیشه دولتمردان کشور محدود به تأمین برخی از نیازهای اولیه است. همچنین مواد مندرج در این برنامه ها بسیاری از مؤلفه های اصلی توسعه پایدار شهری مانند مشارکت اجتماعی، تنوع فرهنگی و اقلیت ها و گروه های خاص را در بر نمی گیرند. مزید بر این موارد، کیفی بودن اکثر شاخص های توسعه اجتماعی امکان عملیاتی شدن اهداف و سپس ارزیابی عملکرد دولت را در خصوص میزان تحقق اهداف بیان شده سلب نموده است.