خیزش چین و ظهور آن به عنوان بازیگر تأثیرگذار بین المللی به واقعیتی انکارناپذیر در چند دهه اخیر تبدیل شده است. این مسئله برای ایالات متحده، که خود را تنها هژمون نظام بین المللی می داند و دارای منافع امنیتی فراوانی در منطقه شرق آسیا است، تهدیدی امنیتی محسوب می شود. از این رو، این مسئله امریکا را بر آن داشته است تا با پیگیری سیاست ائتلاف سازی با کشورهای منطقه درصدد پاسخ گویی و ایجاد موازنه در برابر قدرت روبه رشد چین برآید. در این راستا، مقاله پیش رو به دنبال پاسخ گویی به این پرسش اصلی است که رقابت امریکا و چین در شرق آسیا چه تأثیری در معادلات و نظم این منطقه داشته است؟ فرضیه پژوهش حاکی از آن است که از آنجا که امریکا خود را تنها قدرت هژمونی جهان فعلی می داند، خیزش چین را آشکارا چالش و تهدیدی اساسی برای جایگاه جهانی خود برمی شمارد. بنابراین، امریکا با ایجاد روابط گسترده امنیتی و نظامی با کشورهای شرق آسیا، در تلاش برای مهار و انزوای پکن برآمده تا از این طریق محاسبات قدرت و ترتیبات امنیتی منطقه را در راستای اهداف و منافع واشنگتن و هم پیمانان آن در منطقه شکل بخشد. امضای پیمان دفاعی- امنیتی اخیر بین امریکا و متحدان منطقه ای خود، جنگ اقتصادی و افزایش تعرفه های تجاری ترامپ علیه پکن، دخالت های مستمر در مسائل داخلی چین، برگزاری مستمر مانورهای نظامی در آب های مورد مناقشه این کشور و… همگی در این راستا قابل ذکر است. نتیجه ملموس این اقدامات امریکا در سال های اخیر به کاهش رشد اقتصادی چین از حدود 9درصد به 6درصد منجر شده است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و در چارچوب نظریه موازنه تهدید شکل می گیرد.