با نگاهی به تاریخ، متوجه تلاش های انجام شده توسط سازمان های بین المللی در حوزه دفاع از زنان می شویم تا به پشتوانه آن ها، زنان بتوانند حقوق فردی و اجتماعی از دست رفته خود را باز یابند. سازمان ملل متحد و کمیته های وابسته به آن، از همان آغاز تأسیس، برای نیل به اهداف حقوق بشری و ایفای نقش حمایتی خود، نسبت به احقاق حقوق زنان، تلاش هایی انجام داده اند که می توان آن ها در قالب صدور اعلامیه ها و برگزاری کنوانسیون ها و کنفرانس های بین المللی مشاهده کرد، اما با این حال، آن چه که محل تأمل است، این است که این سازمان ها، با وجود همه اقدامات و تلاش های انجام شده، هنوز نتوانسته اند در حوزه دفاع از زنان، به موفقیت های چشمگیری دست یابند. علت این ناکامی ها را می توان در ناهمگونی مفاد این اسناد با فطرت انسان ها و تحمیل نگرش ها در کنار جهانی سازی فرهنگ منحط غربی، جست وجو کرد. برابری جنسیتی، انسان محوری و آزادی های بی حدوحصر که مبنای تدوین کنوانسیون ها و اعلامیه های سازمان های بین المللی است، با آموزه های دینی و بومی بسیاری از ملت ها در تعارض است. با بررسی محتوایی اسناد بین المللی درمی یابیم که مکاتب فکری غربی ها، پشتوانه اصلی و نظری این اسناد هستند. ازهمین رو، این اسناد برای کشورهای اسلامی به ویژه ایران قابلیت اجرا ندارند. در این راستا، مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای، به تحقیق و بررسی این موضوع پرداخته است.