عناصِر دینی هر فرهنگ ممکن است همبستگی یا برعکس، واگرایی اجتماعی را تسهیل کند. جامعه شناسان به اثر همبستگی آفرین دین بیشتر توجه کرده اند. اما مقاله حاضر به اثر واگرایانه دین پرداخته است. برای این کار، از روش تحلیلی انتقادی استفاده و این نتایج حاصل شد: گاهی محتوای دین، پیروان را به جبهه بندی با دیگران فرامی خواند و در مواردی به گونه ای است که در صورت پیروی، چنین اثری ایجاد می کند. محتوای ادیان به هر سه حیطه شناختی، هیجانی و روان حرکتی مربوط است و بدین ترتیب موضوع واگرایی اجتماعیِ ناشی از ادیان، می تواند مربوط به یکی از این قلمروها باشد. یک تقسیم مهم، شکاف های اجتماعیِ میان پیروان و ناپیروان یک دین، در مقابل واگرایی های درونیِ میان پیروان است. پیروان یک دین، خود به دیندارانی با سنخ ها و درجات مختلف دینداری تقسیم می شوند. در میان پیروان، براساس تفاسیر نسل دوم به بعد، مذاهب و فِرَقِ گوناگونی پدید می آید. تمایزگذاری میان انسان ها، گاهی از سوی خود دین جعل شده است و گاهی امری اجتماعاً برساختی است. میزان و نوع تأثیراتِ واگرایی های اجتماعیِ متأثر از دین، بسیار تحت تأثیر کمیت و کیفیت گروندگان و پیروان یک دین است. دستورات و توصیه های هر دین به پیروان برای نوع تعامل با سایر انسان ها و همچنین نوعِ تفسیر و گزینش ها از دین نیز عامل مهمی در میزان، نوع و آثار واگرایی اجتماعی است. واگرایی های اجتماعی متأثر از دین مصادیقی همچون باورها، ارزش ها، نمادها، هنجارها و عواطفِ تمایزآفرین با بیگانگان دارد و نمونه بارز آن ایجاد مذاهب و فِرق است.