قرن نوزدهم رویای ثبت همیشگی جهان را ممکن ساخت و البته آن گونه که پیش از آن امکانش مهیا نبود. هنر برای نمایش زمانه به چیزی جدای از نقاشی، گرافیک و مجسمه سازی نیاز داشت که در حقیقت از جنس عصر جدید باشد فناوری دست به کار شد و با کمک مهندسان، شیمی دانان و فیزیکدانان و البته با دخالت مستقیم روح هنر، عکاسی در دهه ی سوم قرن نوزدهم از رحم مشترک هنر و فنآوری زاده شد. (آلن سکولا، 1388: 69). عکاسی« دو گانه هایی» را با خود به ساحت هنر آورد؛ «هنر- صنعت؛ یکه نما – کثرت نما؛ اصالت – بدلیت» که تا پیش از آن چندان سکه ی رایج نبودند. مقاله ی حاضر با مفروض ساختن وجود «دوگانه ها» به تحلیل کارکردهای دو سویه این خصلت ها پرداخته و با اشاره به بسترهای تاریخی و زیبایی شناسانه روشن می نماید که ویژگی های «دوگانه» اگرچه در آغاز خصلت ها و نمودهای جهان مدرن را به رخ می کشاند، اما در ادامه، خود به پاشنه ی آشیل آن بدل گردید و به گذار از دوران مدرن و ظهور عصر پست مدرن یاری رساند. هر چند هیچ گاه “دوران مدرن“ به سان سایر دوره ها نه حیات قطعی یافت و نه فرشته مرگ را در آغوش کشید.