توماس آکوئیناس با اقتباس دیدگاه های پیشینیان خود، به صورت پراکنده در آثارش به مسئله زیبایی و هنر پرداخته و قصد دارد تا میان ساحت زیبایی متعالی و زیبایی محسوس ارتباطی برقرار کند. وی با بیان تعریف زیبایی و مؤلفه های آن به تبیین نوعی ادراک زیبایی شناختی دست می یابد. در این مقاله ضمن تبیین نگاه وی به مسئله زیبایی و بیان تأثیر پذیری او از اشارات کتاب مقدس به مسئله زیبایی، ادراک زیبایی شناختی، نسبت زیبایی با خیر و وجود، زیبایی عالم و طبیعت، تلاش شده است تا به مسئله تقلید هنرمند در خلق هنری از فعل الهی پرداخته شود که وی آن را استمرار عمل خلاقه آفرینش الهی توسط هنرمند می داند.