آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶

چکیده

نظریه مثل افلاطون، به عنوان محور فلسفه او مبتنی بر استدلالات و مباحثات نظری (در مقابل ابتناء بر الهام و شهود) ایده ها را موجودات حقیقی معقول و آحاد تبیین گر کثرت عالم معرفی می کند که هم شرط لازم تحقق معرفت و هم متعلق حقیقی آن محسوب می شوند. شهود، شناخت بی واسطه ایده هاست. با اینکه توصیف افلاطون از شهود ایده ها چندان واضح و مبسوط نیست، می توان مختصات آن را از قیاس با نظریه رؤیت او، که بر اساس تمثیل ها و اشارات فراوان افلاطون و قرائن زبانی و محتوایی، نزدیک ترین واقعه بدان است، استنتاج کرد. انطباق این نتایج بر اسطوره گردش ارواح  فایدروس روشن می کند که شهود حقیقتی متفاوت با الهام و رویا دارد و با آنکه از وساطت زبان و استدلال در ثبوت بی نیاز است، در اثبات مستلزم آن هاست. شهود بشری امری عمومی، ذاتی انسان و عقلانی است و می تواند نسبی و مناط صدق و کذب باشد. خوانش شهود براساس رؤیت با لحاظ علیت نور در آن، نتایج متعددی به دست می دهد که وحدت عالم وجود مهم ترین آن هاست.  

تبلیغات