نیچه با نگرشی انتقادی معتقد بود که دنیای غرب دچار مشکلات ونا بسامانی هایی در زمینه ی فرهنگ واخلاق ومعیارهای تشخیص نیک وبد است وبرای اوکه در مقام یک «فیلسوف آینده » می نویسد ، این رسالت را ایجاد می کند که به عنوان یک منتقد فرهنگ به انتقاد از مفاهیم اخلاقی با روش تبار شناسی بپردازد روشی که بر خاستگاه تاریخی ومنشأ طبیعی اخلاق تأکید می کند . بدین سان ، نیچه تنها چاره ی ممکن وتنها راه رهایی از مشکلات وسردر گمی ها را باز گشت اصلاح گرایانه به گذشته ها وسنت های دور می داند .یعنی مشکلات جوامع غربی را با ید در سنت هایی جست که این جوامع در آنها ریشه دارند. به این اساس نقادی های نیچه اصولاً به مطالعات فرهنگی واخلاقی معطوف می شود .او با روش خود مباحثی را مطرح می کند که بسیاری از مفروضاتی را که دنیای غرب هنوز هم آنها را گرامی می دارد به چالش کشید ومتزلزل ساخت وی اصرار داشت که می توان با تغییر روش نگرش وتفکر خود، کیستی وچیستی خود را نیز دگرگون ساخت .از این رو نیچه تأکید می کند که ما باید در خصوص سلسله اموری به طرح پرسش بپردازیم که آن ها را اجزای بدیهی عرف یا شعور متعارف محسوب می کنیم ، آن جا که می گوئیم فرهنگ وراه وروش زندگی ماباز تاب ارزش های ماست ، این ارزش ها را چگونه خلق می کنیم واین ارزش ها چگونه شیوه ی بایسته ی زندگی مارا متجلی وبیان می کند ؟