طبیعی است که رنگ و بویِ کانتیِ فضایِ تفکرِ فیشته، محقق را به ردیابیِ مباحثِ کانت در فلسفه یِ فیشته، که خود آن را علمِ دانشمی نامد، سوق دهد. البته، ادعایِ ما این است که با نظر به فلسفه یِ عملیِ کانت و کاویدنِ نقدِ دوم، و نه نقدِ اول، است که می توان دِین ریشه ایِ فیشته را به کانت یافت؛ این ایده یِ کانتی که به نظر ما نطفه یِ بسطِ علمِ دانشبه حساب می آید، آموزه یِ برتریِ عقلِ عملی بر عقلِ نظری است. در موردِ فیشته، نمی توان این نکته را نادیده گرفت که مطلع شدن از شرایط و احوالِ زندگی او بسیار در شناختِ هر چه بهتر این فیلسوفِ نظری- سیاسی- دینی مساعدت خواهد کرد. بنابراین، ابتدا نگاهی به وضعیتِ فکری اواخر سده یِ هجدهم می افکنیم؛ سپس مقصودِ کانت را از ایده یِ برتریِ عقلِ عملی به نظری از نقدِ دوماستخراج می کنیم ؛ و نهایتاً نشان می دهیم که این ایده اساسی ترین مقومِ علمِ دانشاست.