آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

ریچارد رورتی، فیلسوف پراگماتیست، در بنیان نهادن طرح فلسفی خود، رمان را همسنگ فلسفه و گاه در ترازی بالاتر از آن به شمار می آورد و فلسفه را همچون رمان، نوعی روایت قلمداد می کند. نوشتار حاضر می کوشد تا پاره ای از مفاهیم اندیشه رورتی در متن رمان بازخوانی شود و متن ادبی هم ارز متن فلسفی مورد کنکاش واقع شود. بدین منظور، مضمون کنش سیاسی و انقلاب، در دو رمان صد سال تنهایینوشته گابریل گارسیا مارکز و طوبا و معنای شبنوشته شهرنوش پارسی پور با ابتنای بر آراء این متفکر تفسیر می شود. رورتی برای تمایز امر خصوصی از امر عمومی سعی دارد تا از استعاره قلم مو و اهرم بهره جوید. وی بر تمایز قاطع میان حوزه خصوصی و حوزه عمومی تأکید دارد و تسرّی طرح خودآفرینی فردی را به حوزه عمومی نامطلوب می شمارد. همّ این مقاله مصروف آن است تا نشان دهد که شخصیت های دو رمان مورد نظر اگرچه به سمت حوزه عمومی و کنش سیاسی تمایل پیدا می کنند، ولی در حقیقت برآنند تا از رهگذر این کنش سیاسی، در طرحی نو که برای حیات خویش در می افکنند، به خودآفرینی فردی رسیده و از احساس شکست، تنهایی و اندوه رهایی یابند؛ این افراد با شیوه تفکر قلم مویی به سوی شیوه اهرمی حرکت می کنند. اما در نهایت، همان گونه که رورتی تبیین می کند، در این طرح با شکست مواجه می شوند؛ چرا که عزیمتگاه این افراد به سوی امر اجتماعی، حوزه عمومی و کنش سیاسی، همین حس تنهایی و اندوه در حوزه خصوصی زندگی شان است. به عبارت دیگر، آنها تصور روشنی از امر سیاسی ندارند و تنها برای رهایی از رنج درون خواهان انقلابی تام و تمام در جهان بیرون هستند، که پس از شکستی تراژیک دیگر بار به عزلت و اندوه درون باز می گردند.

تبلیغات