«مناظره» سنت غالب و رایج در نگارش آثار فلسفی از سده های میانه تا روزگار دکارت بود و دکارت با به کارگیری »مدیتیشن» در نگارش تأملات، سبکی بدیع در فلسفه ورزی عرضه داشت. این سبک که نخستین بار مارکوس اورلیوس رواقی آن را به کار بسته بود، در اصل، ویژة متون دینی اخلاقی بوده و از آن برای ایجاد حالت توبه نسبت به گذشته و در مرحلة بعد، نهادینه سازی تربیتی تازه در مخاطب بهره می گرفته اند. دکارت نخستین کسی است که در سدة هفدهم، به قصد وضع معنای تازه ای از فلسفه ورزی و تربیت نسل جدیدی از اهل فلسفه، در اصلی ترین اثر فلسفی خود، تأملات در فلسفة اولیاز این سبک بهره می برد. او نخست، می کوشد با بهره مندی از شکاکیت فراگیر در آن دوران، ذهن خواننده را از همة آن چه تا آن روزگار درست می دانسته ، بپیراید. دوم، از روش ترکیب که در آن روزگار در همه متون فلسفی رایج بود و تنها بر اساس حافظه شکل گرفته بود، فاصله می گیرد و با الگوگیری از ریاضیات و هندسه، روش شهودمحور تحلیل را در نگارش به سبک مدیتیشن، اساس کار خود قرار می دهد. او با این کار بستر را برای شهود حقایق فلسفی در ذهن خوانندگان چنان فراهم می آورد که پس از خواندن تأملات شش گانه، انسان هایی تازه با ذهنیتی تازه نسبت به انسان، خدا و جهان تربیت شده باشند. به دیگر سخن، او از حکمت نظری رایج به سوی حکمتی عملی حرکت می کند.